حکایات. [ ح ِ ] ( ع اِ )ج ِ حکایت. نقل ها و روایتها. ( آنندراج ) : الف لام را تلک آیات را بخوان تا بدانی حکایات را.شمسی ( یوسف و زلیخا ).مقامات و مقالات ایشان مدون است و بحکایات و روایات مبرهن. ( ترجمه تاریخ یمینی ). - حکایات الصالحین ؛ علمی است. مولی ابوالخیر گوید: آن از فروع علم تواریخ ومحاضره است و گروهی بجمع و تألیف آن همت گماشته اندو کتابی بدان اختصاص داده اند چون صفوةالصفوة و روض الریاحین و غیره و از این قبیل است تذکرةالاولیاء هجویری و تذکرةالاولیاء شیخ فریدالدین عطار و ریاض العارفین و غیره.
و اندر حکایات یافتم که شاهِ شجاع کرمانی چهل سال بیدار بود. چون شبی بخفت خداوند را تعالی در خواب دید از پس آن هر شب بختفی امید آن را. و اندر این معنی قیس عامری گویدرحمه اللّه:
قوله: فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخاءً سلیمان را علیه السلام باد مسخر کردند تا در روزی مسافت دو ماهه باز برید، و این کرامتی عظیم است و شرفی تمام. امّا مقام مصطفی (ص) بزرگوارتر و منزلت وی شریفتر که حشمت و جاه او را و شرف و منزلت او را در امّت وی از چاکران و پس روان وی کس هست که بیک ساعت بادیهای بدان درازی باز برد تا بکعبه رسد، و این در کرامات اولیا معروفست و حکایات مشایخ در آن فراوان است.
اولین نمایش اشکهای یک دلقک با چهار ساعت تأخیر آغاز شد و این تأخیر به دلیل تمرین مدونا بود. این شامل مدونا بود که نسخههای آکوستیک آهنگهایش را در حالی که لباس یک دلقک به تن داشت، میخواند و خواننده جوکها و حکایات را میگفت. اشکهای یک دلقک نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد که از ماهیت اعترافآمیز اجرای خواننده و انتخاب آهنگها و کمدی استقبال کردند. مدونا گزارشهایی مبنی بر مست بودن خود روی صحنه را تکذیب کرد و آنها را نادرست و جنسیت زده خواند.
ژان دو لا فونتن یکی از مشهورترین حکایتنویسان فرانسوی است که در خلق آثار خود به کلیله و دمنه، انوار سهیلی و گلستان سعدی توجه داشتهاست. وی در برخی از آثار خود، بدون کموکاست از حکایات سعدی اقتباس کردهاست. ولتر، نویسندهٔ مشهور عصر روشنگری در فرانسه، در بخشهایی از رمان فلسفی صادق، تحت تأثیر گلستان سعدی بودهاست. دنی دیدرو، از نویسندگان بزرگ قرن هجدهم فرانسه است که آثار سعدی را ستایش کردهاست. بهطور خاص، باب نخست گلستان، در سیرت پادشاهان، مورد توجه وی قرار داشتهاست. ویکتور هوگو و آندره ژید نیز از جمله متفکران و ادیبان فرانسوی بودند که تا حدودی از سعدی متأثر شدند. گلستان تاکنون شش بار بهطور کامل به زبان فرانسه ترجمه شدهاست.
در عین حال میبایست اهمیت سفرهای زیارتی در آن دوره را مورد ملاحظه قرار داد، به ویژه زیارت کامینو د سانتیاگو که در حکایات کنتربری از جفری چاوسر آمدهاست.
غیر عشق او حکایاتست و بس جز هوای او دگر باد صبا است
این جوکها و حکایات دربارهٔ گیلانیها به همان اندازه که ویژگیهای جمعیت خزر را میآموزد، دربارهٔ ارزشهای بنیادین ایرانیان مرکزنشین که چنین جوکهایی را میسازند و برایشان جالب است تعلیم میدهد.
و اندر حکایات معروف است که: مریدی را گفت: «جهد کن تا یک روز همه روز میگویی که: اللّه اللّه.» و دیگر روز و سدیگر همچنان تا بر آن خوکرد. گفت: «اکنون شبها بدان پیوند.» چنان کرد تا چنان شد که اگر خود را به جای خواب دیدی همان میگفتی اندر خواب، تا آن عادت طبع وی شد. آنگاه گفت: «اکنون از این بازگرد به یادداشت مشغول شو.» تا چنان شد که همه روزگارش مستغرق آن گشت. قالَ بَعْضُهُم: «ذِکْرُ اللِّسانِ غَفْلَةٌ و ذِکْرُ الْقَلْبِ قُرْبَةٌ.»
پیشتر عادت بر این بود که — بیشتر بدون گفتگو — داستانهای گلستان و بوستان را بخشی از سرگذشت سعدی قلمداد نمایند؛ از معروفترین صاحبنظرانی که چنین رویکردی داشتهاند میتوان به هنری ماسه، علیاصغر حکمت و محمد خزائلی اشاره کرد. اما مطالعات نشان میدهد که برخی از این حکایات جنبهٔ تخیلی دارد و واقعی نیست یا دستکم در بیان آن مبالغه شدهاست؛ بنابراین نمیتوان این داستانها را بهعنوان سرگذشت واقعی سعدی پذیرفت.
بلی راهروان راه آخرت چنین بوده اند و جاده عبادت را به این طریق پیموده اند نه مانند غفلت زدگان بی خبر پس ای برادر گاهی احوال ایشان را مطالعه کن و حکایات ایشان را ملاحظه نمای و زنهار و زنهار، از هم صحبتی اهل این عصر، پای کش و به رفتار ایشان نظر مکن که در میان ایشان کسی نیست که دیدار او تو را سودی بخشد و کلام او تو را به یاد خدا افکند.
چپمن فلاک، در بررسی آموزش تصویری روزنبرگ، ارائهای از ایدههای کلیدی «طلسم الزامآور» و حکایات «فروتنی و الهام» مییابد، به «زیبایی کارش» و «انجام خوب و ماهرانه تفکربا توجه» اش هنگامی تعامل با مخاطبان، اشاره میکند. اما فلاک در شگفت است از آنچه که جنبههای ارائه روزنبرگ را میسازد، مانند «نمای کم نور از مکانی برای تفکر» و بنایش در گزارش والتر وینک از منشأهای تفکر ما. برای فلاک، برخی از مؤلفهها آنچه روزنبرگ میگوید مانند پاسخهای مناسبی به نظر میرسد که در تضاد با تصویر چالشبرانگیز و پیچیدهای از تاریخ طبیعت انسانی است که ادبیات و هنر پیشنهاد میکنند.
و اگر بسیاری از این حکایات بیارم هنوز سپری نشود و مراد از این کتاب اثبات اصول طریقت است؛ اندر فرع و معاملت نقالان خود کتب ساختهاند و بسیاری جمع کرده و مذکران بر سر منابر نشر میکنند. اکنون فصولی که بدین پیوسته است اندر این کتاب مشبع بیارم تا به جایی دیگر به سر آن باز نباید شد، ان شاء اللّه تعالی.
در کل باید توجه داشت که نویسندگان دورههای باستان و مردمان عهود قدیم، تصورات مغشوش و مبهمی از عالم داشتند، حکایات پیچیده و مضحک اساطیر و افسانههای آن مردم هم به روشنی نشان دهندهٔ این مطلب است. در زمان هرودوت، یعنی حدود قرن پنجم قبل از میلاد، تصور عمومی این گونه بوده که اقیانوسی همهٔ خشکیهای عالم را احاطه کردهاست؛ البته مسلم است که انسانهای آن دورانها از چگونگی و کیفیت ستارهها و منظومههای خورشیدی و کهکشانها و در کل اجرام سماوی بی اطلاع یا حداقل کم اطلاع بودهاند.
حکایات کرامات میفرمود گفت یکی از اینجا به روزی یا به لحظهای به کعبه رود چندان عجب و کرامات نیست، باد سموم را نیز این کرامت هست، به یک روز و بهیک لحظه هر کجا که خواهد برود. کرامات آن باشد که ترا از حال دون به حال عالی آرد و از آنجا اینجا سفر کنی و از جهل به عقل و از جمادی به حیات.