معنی کلمه بیدادگری در لغت نامه دهخدا
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری.فرخی.این چه بی شرمی و بی باکی و بیدادگریست
جای آن است که باید بشما بر بگریست.منوچهری.منی در خویشتن آورد و بزرگ منشی و بیدادگری پیشه کرد. ( نوروزنامه ).
ای چرخ فلک خرابی از کینه تست
بیدادگری عادت دیرینه تست.خیام.چونکه تو بیدادگری پروری
ترک نه ای هندوی غارتگری.نظامی.