بلخ
معنی کلمه بلخ در لغت نامه دهخدا

بلخ

معنی کلمه بلخ در لغت نامه دهخدا

بلخ. [ ب َ ] ( ع ص ) مرد متکبر و بزرگ منش. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). بِلخ. و رجوع به بِلخ شود. || ( اِ ) طول. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || درخت سندیان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به سندیان شود. || بیدمشک. ( بحر الجواهر ).
بلخ. [ ب َ ] ( اِ ) کدوئی که شراب در آن کنند. ( از برهان ) ( از آنندراج ) :
بهای یاسمن و چکریم فرست امروز
که دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار.سوزنی.|| آوند شراب ، بطور مطلق. ( از هفت قلزم ) ( از مؤیدالفضلا ).
بلخ. [ ب َ ] ( اِخ ) شهری بزرگ است [ به خراسان ] و خرم و مستقر خسروان بوده است اندر قدیم ، و اندر وی بناهای خسروان است با نقشها و کارکردهای عجیب و ویران گشته. آن را نوبهار خوانند و جای بازرگانان است و جائی بسیارنعمت است و آبادان ، و بارکده هندوستان است و او را رودیست بزرگ از حدود بامیان برود، و به نزدیک بلخ به دوازده قسم گردد و به شهر فرود آید، و همه اندر کشت و برز روستاهای او بکار شود، و از آنجا ترنج و نارنج و نیشکر و نیلوفر خیزد، و او را شهرستانی است با باره محکم و اندر ربض او بازارهای بسیار است. ( حدود العالم ). نام شهری است مشهور از خراسان و آن از شهرهای قدیم است و همچو استخر فارس و آنرا قبّةالاسلام خوانند ولقب آن بامی است ، گویند برامکه از آنجا بوده اند. ( از برهان ). شهری است مشهور که از بناهای سلاطین قدیم عجم بوده و سالها لهراسب و گشتاسب در آنجا زیستند و در آنجا آتشکده ساخته بوده اند. و آن را نوبهار خوانده اند. و همچنان که مرو را مرو شاهیجان گویند آنرا بلخ بامیان گفتند. ( از آنندراج ). بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی ، و از جمله دوازده نهر یا رستاق ، نهر غربنکی است که قریه شامستیان مولد ابوزیدبلخی احمدبن سهل بدانجا است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مردم بلخ تا زمان مؤلف ذخیره خوارزمشاهی ( نیمه اول قرن ششم هجری ) به فارسی تکلم می کرده اند. رجوع به ریش بلخی و پشه گزیدگی در ذخیره خوارزمشاهی شود. شهری است مشهور در خراسان ، و در کتاب ملحمة منسوب به بطلمیوس چنین آمده است : طول بلخ یکصدوپانزده درجه و عرض آن سی وهفت درجه است و آن از اقلیم پنجم می باشد. طالع آن بیست ویک درجه از عقرب زیر سیزده درجه از سرطان ، و در مقابل آن مثل آنست از جدی ، و بیت ملک آن مثل آنست از حمل ، و عاقبت آن مثل آن است از سرطان. و آن را در اقلیم پنجم دانند، و اولین سازنده آن را لهراسب شاه نوشته اند. و برخی سازنده آن را اسکندر دانندو گویند در قدیم اسکندریه نامیده میشد. بلخ تا ترمذدوازده فرسخ فاصله دارد و رود جیحون را نهر بلخ نیزنامیده اند. بلخ را احنف بن قیس از جانب عبداﷲبن عامربن کریز، در عهد عثمان بن عفان فتح کرد. ( از معجم البلدان ). در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان ،بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر. اکنون شهری کوچک است که تقریباً دوازده هزار تن جمعیت دارد و در شمال افغانستان واقع است ، و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی می باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). و آن را باختر یا باختریش نیز می نامیدند. رجوع به باختر و باختریش شود. دهکده ایست در دل افغانستان حالیه که در ایام باستانی و در قرون وسطی شهری مهم و مرکز ناحیه بلخ ( مطابق باکتریا ) و بر رود بلخ که اکنون خشک است واقع بود. در زمانهای پیش از اسلام بلخ از مراکز دین بودائی ومحل معبد معروف نوبهار بود، و در دین زردشتی نیز اهمیّت داشت. اولین حمله مسلمانان به بلخ در سال 32 هَ. ق. بسرکردگی احنف بن قیس بود. در سال 43 هَ. ق. دگر بار بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبةبن مسلم ( متوفی بسال 96 هَ. ق. ) بود که کاملاً مقهور آنان شد. در سال 118 هَ. ق. اسدبن عبداﷲ قسری کرسی خراسان را از مرو به بلخ منتقل کرد و این شهر رونق یافت. در سال 256 هَ. ق. این شهر بتصرف یعقوب لیث صفاری درآمد. درسال 287 هَ. ق. عمرولیث صفاری نزدیک بلخ مغلوب اسماعیل بن احمد سامانی شد و بقتل رسید و بلخ تحت حکومت سامانی درآمد. در سال 451 هَ. ق. سلجوقیان تصرفش کردند و در سال 550 هَ. ق. بدست ترکان غز ویران شد. در سال 617 هَ. ق. با وجود اینکه بلخ تسلیم چنگیز مغول شد، مغولان آن را ویران کردند و مردمش را قتل عام نمودند. دردوره تیموریان تا اندازه ای شکوه گذشته را بازیافت ولی پس از بنای مزارشریف در بیست کیلومتری آن ، بلخ روبه انحطاط گذاشت. در اواسط قرن هیجدهم میلادی بلخ بتصرف افاغنه افتاد و از سال 1841م. در تصرف آنها مانده است. خرابه های بلخ قدیم اکنون ناحیه وسیعی را اشغال کرده است. ( از دایرة المعارف فارسی ) :

معنی کلمه بلخ در فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) کدویی که در آن شراب کنند.

معنی کلمه بلخ در فرهنگ عمید

ظرف شراب: بهای یاسمن و چکریم فرست امروز / که دوستیم دو بلخ شراب داد ایوار (سوزنی: مجمع الفرس: بلخ ).
۱. تکبر.
۲. بزرگ منشی.

معنی کلمه بلخ در فرهنگ فارسی

در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان بر سر راه خراسان به ماورائ النهر اکنون شهری کوچک است که تقریبا ۲٠٠٠ تن جمعیت دارد و در شمال افغانستان واقع است و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی میباشد .
( اسم ) کدویی که در آن شراب کنند .
جمع بلیخ که نهریست در جزیره

معنی کلمه بلخ در دانشنامه عمومی

بلخ (تاجیکستان). بلخ که تا قبل از ۲۰۱۷ کالخازآباد ( به لاتین: Kolkhozobod ) نامیده می شد، یک منطقهٔ مسکونی در تاجیکستان است که در مولوی واقع شده است. از سال ۲۰۱۷ نام این شهر به بلخ تغییر کرد که ممکن است با شهر باستانی بلخ افغانستان اشتباه شود.
کالخازآباد ۱۴٬۹۰۰ نفر جمعیت دارد و ۱٬۲۸۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
بلخ (در منابع). این مقاله به واژه بلخ در نوشتارها و واژه نامه های فارسی می پردازد.
باختر ( بلخ ) یا باختریش یا بلخ نام پایتخت مملکتی است که بدین نام نامیده می شده و در پای کوه پاراپامیز واقعست و رود بلخاب ( باختروس یا باکتروس ) از این شهر می گذرد و نام ایالت و شهر از اسم این رود گرفته شده است. بلخ را دوازده نهر بوده است و هر نهری رستاقی، و از جملهٔ دوازده نهر یا رستاق، نهر غربنکی است که قریهٔ شامستیان مولد ابوزید بلخی بدانجاست.
در قدیم ایالت معروف و بزرگی بوده در خراسان، بر سر راه خراسان به ماوراءالنهر. اکنون شهری کوچک است و در شمال افغانستان واقع است، و قسمتی از آن ایالت جزو خاک افغانستان و قسمت دیگر جزو ترکستان شوروی است. و آن را باختر یا باختریش نیز می نامیدند.
سعید نفیسی در شرح باختریان نوشته اند: بناحیتی گفته می شد که در جنوب رود آمویه و در مغرب و جنوب غربی کوه هایی بود که از سوی شمال گرد هندوستان را گرفته اند. به همین جهت این ناحیه اهمیت بسیار در روابط دول داشت زیرا یگانه راه خشکی در میان آسیای غربی و هندوستان از یک سو، و تاتارستان و چین از سوی دیگر بود. در همان ناحیه بود که نخست ملت هند و آریائی متوقف گشت و پس از گذشتن از سرزمین کوهستانی شمال شرقی بایران آمد و نژاد ایرانی امروز را تشکیل داد و نیز همان ناحیه سرچشمهٔ بسیاری از عقاید آئین زردشت بود. شهر باختریا ( باکترا ) بقول مورخین قدیم پایتخت این ایالت بود و آن را قدیم ترین شهر جهان می دانستند و آن را مادر شهرها یا ام القری لقب داده بودند. معمولاً در هر چیز، ایالت باختریان با ایالت سغدیان که در میان جیحون و سیحون بود دوش بدوش راه می رفت و در هر کاری همداستان و انباز بود و هر دو این ناحیه را کورش کبیر و اسکندر مقدونی با رنج بسیار گشادند و در کتیبه های هخامنشیان اسم هر دو ایالت توأم است و مورخین یونانی مخصوصاً هرودت این دو ناحیه را همیشه با هم ذکر کرده اند. بعدها ایالت باختریان ناحیهٔ بلخ را تشکیل داد و ایالت سغدیان ناحیهٔ سمرقند و بخارا یا به اصطلاح قدیم تر ناحیهٔ سغد را.
اسم قدیم بلخ در کتب یونانی «باکترا» و در کتیبه های هخامنشی «باختری» است ولی در اوستا در جزء موسوم به وندیداد یا ویدیواد اسم این شهر «بخذی» آمده است و در کتاب «بوندهش» از کتب پهلوی اسم این شهر را «بلخ» ثبت کرده اند.
جزو کتیبهٔ بزرگ بیستون داریوش در بند ششم، باختریش جزو ممالک تابعه آمده است: بند ششم: داریوششاه گوید
معنی کلمه بلخ در فرهنگ معین
معنی کلمه بلخ در فرهنگ عمید
معنی کلمه بلخ در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بلخ در دانشنامه عمومی
معنی کلمه بلخ در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه بلخ در دانشنامه آزاد فارسی

بَلْخ
12298900-1.jpg
12298900-2.jpg
شهری کوچک در شمال افغانستان. از شهرهای ولایت بلخ است و کنار رودخانه خشک شدۀ بلخ، در ۲۰ کیلومتری شمال غرب مزارشریف، قرار دارد. جمعیت آن را در سال های اخیر نزدیک به ۱۰هزار نفر تخمین زده اند. این شهر را امروزه وزیرآباد می نامند. خرابه های بلخ قدیم در اطراف همین شهر قرار دارد. بلخ از کهن ترین شهرهای عالم است. در افسانه های ایرانی بنای این شهر به کیومرث پیشدادی و همچنین لهراسب کیانی و در بعضی روایات به اسکندر مقدونی نسبت داده می شود. این نام در زبان پهلوی به صورت بهل (درخشنده) نوشته می شود. بلخ در عصر باستان کرسی ناحیۀ باکتریا بود. پس از سقوط هخامنشیان به تصرف قوای اسکندر درآمد. بعدها از مراکز عمدۀ مذاهب بودایی و زردشتی شد. معبد بودایی نوبهار بلخ تا قرن دوم هجری برپا بود. متولیان این معبد را برمک (پراموک ها) به معنای رئیس می نامیدند. خاندان معروف برامکه، فرزندان آخرین برمک نوبهار بودند. احنف بن قیس در میانۀ خلافت عثمان، تخارستان و شهر بلخ را تصرف کرد. ظاهراً برمک نوبهار پس از این به دیدار خلیفه رفت و مسلمان شد و نام عبدالله گرفت اما بار دیگر به مذهب قدیم خود بازگشت. نیزک طرخان در خلال شورش خود علیه اعراب و تصرف شهر بلخ، یکی از آخرین برمک های بودایی را با دَه نفر از پسرانش اعدام کرد. تسلط مسلمانان بر شهر بلخ در سال های امارت قتیبه بن باهلی صورت قطعی به خود گرفت. حاکم خراسان در ۱۱۸ق/۷۳۶م برای مقابله با مخالفان، مقر حکومت را از مرو به بلخ انتقال داد. این شهر در قرون اول اسلامی، کانون فرقه مرجئه و یکی از مراکز پیروان ابوحنیفه و مذهب حنفی بود و به این جهت بعضی از علما و مشایخ کوفه، آن را مرجیاباد و دارالفقاهه می خواندند. این شهر همچنین به ام البلاد و قبة الاسلام موصوف بود. بلخ پس از اسارت عمرواللیث صفاری در قلمرو سامانیان قرار گرفت و بعد از آنان به غزنویان رسید. جنگ سلطان محمود غزنوی با ایلک خان ترک در ۳۹۷ق/۱۰۰۷م و پیروزی او بر ترکان در اطراف بلخ صورت گرفت. در ۴۵۱ق/۱۰۵۹م به تصرف سلجوقیان درآمد. در ۵۵۰ق/۱۱۵۵م توسط غازان ویران گردید و در ۶۱۷ق/۱۲۲۰م تسلیم مغول ها شد و علی رغم آن، به دستور چنگیزخان، تمام مردم بلخ را کشتند و شهر را غارت کردند. بلخ در دوران تیموریان تا حدودی احیا گردید اما تبدیل روستای خواجه خیران به شهر مزارشریف و توسعۀ آن، اهمیت و اعتبار بلخ را کاهش داد و به تدریج آن را به صورت یکی از توابع مزارشریف درآورد. شهر بلخ روزگاری از مراکز بزرگ بازرگانی در آسیای میانه به شمار می آمد و کالاهای آن نظیر گلاب و صابون و کنجد و بادام و برنج و ترنج و نیلوفر و نیشکر و گل خشک شده و گردو به نقاط مختلف صادر می گردید.
بلخ (ولایت). بلخ (ولایت) Balkhولایتی در شمال افغانستان هم مرز با ترکمنستان و ازبکستان. از شرق با کندوز، از جنوب با سمنگان و از غرب با جوزجان همسایه است. وسعت این ولایت 16,840 کیلومتر مربع و نیمی از آن کوهستانی است. جمعیت بلخ 2 میلیون و چهارصد هزار نفر است که از قبایل و اقوام مختلفی تشکیل شده اند. شهر مزار_شریف مرکز این ولایت و زبان اصلی این منطقه دری است. فرودگاه مزارشریف و کمپ مارمالدر این منطقه واقع شده اند. نام این ولایت از شهر تاریخی بلخ، که از قدیمی ترین شهرهای جهان است، گرفته شده. با این حال پس از گسترش شهر مزار شریف، این شهر به عنوان پایتخت ولایت در نظر گرفته شد. مسجد معروف آبی که بسیار مورد احترام مردم افغانستان است، در این ولایت قرار گرفته. بلخ از مراکز مهم تجارت بین افغانستان و آسیای_میانه است.
این ولایت شامل بخش های نهرشاهی، بلخ، دهدادی، دولت آباد، چمتال، چهاربولک، شولگر و است. بندر تجاری بزرگ حیرتان در این ولایت واقع شده است. مردم بلخ شامل اقوام تاجیک، ازبک، پشتون، هزاره، عرب و ترکمن می شود و مردم به ورزش های سنتی نظیر بزکشی و پهلوانی علاقه دارند. با این وجود ورزش فوتبال، پرطرفدارترین ورزش در این ولایت است. تیم فوتبال سیمرغ البرز نماینده این ولایت در لیگ برتر افغانستان است.
بلخ از نظر منابع بسیار غنی است. علاوه بر معادن گازی- نفتی، معادن کوارتز و مواد ساختمانی نیز در این ولایت کشف شده اند. کشاورزی از مشاغل اصلی در این ولایت است و محصولاتی نظیر انگور، گندم، برنج، جو، پنبه و پسته در آنجا کشت می شوند. علاوه بر کشاورزی مردان این ولایت به مشاغلی چون مسگری، زرگری و نجاری؛ و زنان به گلیم و قالی بافی مشغول اند.

معنی کلمه بلخ در دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] بلخاز شهرهای مهم خراسان بزرگ و از قدیمی ترین شهرهای افغانستان است. بلخ هم اکنون نام ولایت یا استانی است که مزار شریف مرکز آن است. مقبره منسوب به علی بن ابی طالب(ع)، امام اول شیعیان در مسجد کبود مزار شریف قرار دارد.
بلخ قبل از اسلام یکی از مراکز بوداییان بود و معبد مشهور نوبهار در آن قرار داشت. بلخ در آیین زرتشتی هم دارای اهمیت بود و تا قبل از ظهور اسلام ۵ آتشکده داشت. این شهر، دست کم از زمان اسکندر، با بارویی عظیم حراست می شد.
بلخ پیش از اسلام به نام های مختلفی از جمله باکتریا و باختر مشهور بوده و پس از ورود اسلام، به نام هایی مانند ام البلاد، قبة الاسلام، قبة البلاد، جنت الارض، خیر التراب، بلخ الحنسی و بلخ بامی خوانده شد.

معنی کلمه بلخ در ویکی واژه

شهر و ناحیه‌ای بزرگ در خوراسان (خراسان قدیم) و شمال افغانستان کنونی. در اوستا از نواحی گرویده به کیش زرتشت و حتی گاهی عنوان می‌شود که پایتخت ویشتاسپ حامی زرتشت همینجا بوده است.[۱] چنین گفت کاو چون بیامد به بلخ/ زبان و روان پر ز گفتار تلخ «فردوسی»
کدویی که در آن شراب کنند.
↑ ولی آذربایجان و ری نیز محل وعظ زرتشت قلمداد شده‌اند. منابع قرون وسطایی عادتاً بلخ یا باکتریا را همچون مکان وعظ و تبلیغ زرتشت یاد می‌کنند

جملاتی از کاربرد کلمه بلخ

ای مرتبت تو بلخ بامی را با حرمت مروه و صفا کرده
آن زاهد زمانه، آن عابد یگانه، آن معرض دنیا، آن مقبل عقبی، آن حاکم کرم، شیخ حاتم اصم رحمه الله علیه؛ از بزرگان مشایخ بلخ بود و در خراسان بر سر آمده بود. مرید شقیق بلخی بود و نیز خضرویه را دیده و در زهد و ریاضت و ورع و ادب و صدق و احتیاط بی بدل بود. توان گفت که بعد از بلوغ یک نفس بی مراقبت و بی محاسبت از وی بر نیامده بود و یک قدم بی صدق و اخلاص برنگرفته بود تابه حدی که جنید گفت: صدیق زماننا حاتم الاصم.
تمام منابع قدیم و جدید به اتفّاق نام او را احمد و کنیه اش را ابوحامد ضبط کرده‌اند. او معاصر بایزید بسطامی و یحیی بن معاذ رازی بود و با هردوصحبت داشته و شوی فاطمه دختر امیر بلخ بوده‌است.
و اخبار این پادشاه براندم تا اینجا و واجب چنان کردی که از آن روز که او را خبر رسید که برادرش را بتگیناباد فروگرفتند، من گفتمی او بر تخت ملک نشست، امّا نگفتم که هنوز این ملک‌ چون مستوفزی‌ بود، و روی ببلخ داشت، و اکنون امروز که ببلخ رسید [و] کارها همه برقرار بازآمد، راندن تاریخ از لونی دیگر باید. و نخست خطبه‌یی خواهم نبشت و چند فصل سخن بدان پیوست، آنگاه تاریخ روزگار همایون او براند که این کتابی خواهد بود علی‌حده‌ . و توفیق اصلح‌ خواهم از خدای، عزّوجلّ، و یاری بتمام کردن این تاریخ، انّه سبحانه خیر موفّق و معین بمنّه و سعة رحمته و فضله، و صلی اللّه علی محمّد و آله اجمعین‌ .
از نام «دوشنبه» برای نخستین بار کتاب دانشمند بلخی محمود ابن ولی «بحر الاعراف فی مناکب الخیر» (آغاز سدهٔ ۱۷ میلادی) و نامهٔ خان بلخ سبحان قل بهادر به فیودور سوم، پادشاه روس، در دسامبر ۱۶۷۶ یاد شده‌است. در سندی بازمانده از سال ۱۸۲۶ این شهر «دوشنبه قورغان» نامیده شده‌است. قورغان واژه‌ای ترکی به معنی «قلعه» و «حصار» است. قلعهٔ دوشنبه در کنار رود ورزآب جای داشته و روز دوشنبهٔ هر هفته در آن بازاری برگزار می‌شده‌است. نام کنونی پایتخت تاجیکستان یادآور همین بازار است. دهکده‌ای که با گذشت زمان در جای دوشنبه‌بازار پیدا شد، دوشنبه نام گرفت و با گذشت زمان رشد کرد و پایتخت تاجیکستان گشت.
سکاهای هوم‌نوش به یکی از گویش‌های ایرانی میانه باستان سخن می‌گفتند و نزدیک‌ترین قبیله سکایی به سرزمین بلخ باستان و سغد بودند. بیشتر پژوهشگران بر این باورند که قلمرو آن‌ها میان دریای خزر و کوه‌های پامیر، یا به طور محدودتر در منطقه فرغانه، بین تاشکند و شهر دوشنبه امروزی، قرار داشته است.
داستان‌هایی در مورد سازنده نوبهار وجود دارد و عده ای آن را به لهراسب و عده‌ای دیگر آن را به بلخیان و فرمانروایان محلی نسبت داده‌اند. در منابعی دیگر نیز بانی نوبهار را یکی از برمکیان دانسته‌اند. به روایت یعقوبی، محل نوبهار در ربض یا حومه بلخ بوده‌است.
این حال که در بلخ کنون دارم از خوف پریشانی و گمراهی
دورهٔ فراپارینه‌سنگی افغانستان (۸٬۰۰۰–۱۰٬۰۰۰ پیش از میلاد) آثار به‌دست آمده از این دوره در آق‌کُپرُک (در ولایت بلخ)، باد آسیا؟ (در ولایت بدخشان)، بهارک؟ (در ولایت بدخشان)، برخَنِ زادیان (در ولایت بلخ)، درهٔ کلان (در ولایت سمنگان)، هزارسُم (در ولایت سمنگان)، قَرَه‌کَمَر (در ولایت سمنگان)، لَنگارکیش؟ (در ولایت بدخشان)، رحمان‌گُل (در ولایت بدخشان)، سَندوکتی (در ولایت جوزجان)، شاه‌تپه (در ولایت سمنگان)، سیاه‌ریگان (در ولایت سمنگان)، تاش‌گُذر (در ولایت فاریاب)، تاشقورغان (در ولایت سمنگان) و اوچ‌تپه (در ولایت بلخ) یافت شده‌اند.
از آنجا به بلخ اندر آمد سپاه جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
حدود ۶۶٪ از جمعیت بلخ در مناطق روستایی زندگی می‌کنند در حالی که ۳۴٪ در مناطق شهری زندگی می‌کنند. حدود ۵۱٪ از جمعیت مرد و ۴۹٪ زن هستند. عمده قومیت‌های ساکن در ولایت بلخ تاجیک‌ها و پشتون‌ها هستند و به دنبال آن‌ها هزاره‌ها، ازبک‌ها، ترکمن‌ها، عرب‌ها و بلوچ‌ها قرار دارند. حدود ۵۰–۵۵ درصد مردم ولایت بلخ فارسی‌زبان هستند که شامل تاجیک‌ها و هزاره‌ها هستند، ۲۷ درصد نیز به پشتو سخن می‌گویند، مابقی به ترکمنی ۱۱٫۹ درصد و ازبکی ۱۰٫۷ درصد سخن می‌گویند.
و از ایشان بود ابوعلی شقیق بن ابراهیم البلخی از پیران خراسان بود و او را زبانی بود اندر توکّل و استاد حاتم اصمّ بود.
در دورهٔ خلافت اسلامی، یعنی در قرون وسطی، هرات همراه با نیشابور، مرو و بلخ یکی از چهار قسمت (چهار ربع) خراسان بزرگ بود.
به هر حال آنچه مشخص است این است که برمکیان تا زمان فتح بلخ توسط مسلمانان، در این شهر زندگی می‌کردند و مشغول اداره نوبهار بوده‌اند و خاستگاه خود را همان بلخ می‌دانستند.
سراسیمه ای خانه در بلخ داشت که بر مردگان گریه تلخ داشت
جعفر صادق در پاسخ گفت: «که از ما هر کس خروج کرده، به درجهٔ شهادت رسیده بنابراین ما را به فرمان‌روایی و خلافت رغبتی نیست، و به پیک فرمودند به ابومسلم بگو اگر می‌خواهد در این خاندان خدمت شایسته‌ای به‌جا آورَد، کالبد مبارک جد بزرگوارم را که در صندوقی در نجف اشرف مدفون است، به بلخ برَد، تا پس از آن که فتنهٔ بنی‌امیه فرونشیند و دولتشان ورافتَد، به مدینهٔ برده شود، و مقصود حضرت این بود که اگر جنگ به درازا کشد و برخی شهرها دست به دست بگردد، پیکر مطهر از دست‌برد بنی‌امیه محفوظ باشد و در جای دور امنی گذاشته شود».
دشوار شود بانگ تو از خانه به دهلیز واسان شود آواز وی از بلخ به بلغار
تا تو کم بودی ز عقد دوستان در شهر بلخ بود هر روز فراغت دوستان را غم فزای
میرفتم و باز پس می نگریستم و از فراق آنخاک پاک می گریستم، در عقیده آنکه چون از سفر کرخ بمحلات بلخ باز رسم میخ خیمه اقامت آهنین کنم و خلوتخانه لحد در خاک آن زمین.
ابوزید احمد بن سهل بلخی در شامستیان بلخ (از رستاق غربنکی از جمله دوازده نهر بلخ) زاده شد، در ۹۳۴ میلادی درگذشت. پدر او از مردم سیستان و معلم صبیان در روستای شامستیان بود.