معنی کلمه هادی در لغت نامه دهخدا
- امثال :
هادی ! اسمت را به ما نهادی ! از چه عیب و رسوایی خود را به من نسبت کنی. ( امثال و حکم ج 4 ص 1899 ).
هادی. ( ع ص ، اِ ) راهنما. راهنماینده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راهنمای. ( دهار ). مرشد. هدایت کننده. ج ، هادون ، هادین ، هداة. ( اقرب الموارد ) : بعثه سراجاً منیراً و مبشراً و نذیراً و هادیاً و مهدیاً. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 2 ). || ( اصطلاح فیزیک ) رسانا. در اصطلاح فیزیک ، جسمی که الکتریسته یا حرارت در آن به خوبی منتشر شود. فلزات به طور کلی هادی هستند و غیر فلزات معمولاً هادی نیستند و یا عایق میباشند. سیم مسی را هادی یا رسانای الکتریسته گوییم ، در صورتی که نخ ابریشم یا نوار لاستیکی الکتریسته را منتقل نمی کنند. نخ ابریشم و نوار لاستیک را جسم عایق یا نارسانا می نامیم. اجسام عایق را «دی الکتریک » نیز می نامند. از این رومیتوان اجسام را به دو دسته تقسیم کرد: 1- اجسام هادی ( رساناها )، اجسامی هستند که میگذارند بار الکتریکی از آنها عبور کند. 2- اجسام غیرهادی ( نارساناها )، اجسامی هستند که نمی گذارند الکتریسته از آنها عبور کند. گازها و پاره ای از مایعات در شرایط خاصی ممکن است هادی شوند. ولی هادی شدن فلزات بدینگونه است که اتم های اغلب آنها به آسانی یک یا چند الکترون از مدار خارجی خود را از دست میدهند از این رو در داخل یک جسم هادی فلزی مانند مس از هر اتمی یک یا چند الکترون جدا میشود این الکترونها که به الکترونهای آزاد موسومند میتوانند به آزادی در فلز حرکت کنند و همین آزادی حرکت الکترونهاست که باعث انتقال الکتریسته میشود. در یک جسم عایق الکترون آزاد وجود ندارد و یا عده الکترونهای آزاد آن خیلی کم و محدود است و در نتیجه این اجسام نمی توانند وسیله انتقال الکتریسته باشند.پیدایش بار الکتریکی در نتیجه اصطکاک منحصر به اجسام عایق نیست. هر نوع جسم غیرمشابهی که بهم مالیده شود الکتریسته ظاهر میشود منتها باید توجه داشت که اگر جسم مورد استفاده هادی باشد هنگامی که آن را در دست میگیریم و به جسم دیگر می مالیم بارهایی که ظاهر می شود روی جسم مذکور نمی ماند و بلافاصله منتقل می گردد وداخل دست ما می شود. در حالی که اگر جسم مورد استفاده عایق باشد بارهائی که در محل اصطکاک ظاهر میشود روی آن می ماند، پس اگر بخواهیم یک جسم هادی را با اصطکاک الکتریزه کنیم نخست باید آن را روی یک پایه عایق از قبیل شیشه نصب کنیم. ( فیزیک عمومی الکتریسته ج 1الکترواستاتیک و الکتروسینستیک تألیف روشن صص 27-29 ). || متقدم. ( اقرب الموارد ). پیشوا. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیشرو. || پیکان تیر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یقال : اصابه هادی السهم ؛ ای نصله. ( اقرب الموارد ). || گردن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، هَواد. یقال : انتصب هادی الفلق. ( اقرب الموارد ). || مقدم گردن. ( ناظم الاطباء ). || اسد. ( از اقرب الموارد ). شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گاوی که در مرکز خرمن بندند تا گاوان دیگر در وقت خرمن کوبی گرد آن گردند. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). گاوی که وقت خرمن کوبی او را در مرکز خرمن بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، هوادی. ( ناظم الاطباء ). || اول از گله شتران پیش رو که نمایان شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اول از شب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اول شب. ( ناظم الاطباء ). || در تداول حکمت اشراق «فیض اول ». رجوع به گنجینه نوشته های ایرانی ، مجموعه دوم مصنفات شیخ اشراق چ هانری کربن ص 276 شود.