خیار
معنی کلمه خیار در لغت نامه دهخدا

خیار

معنی کلمه خیار در لغت نامه دهخدا

خیار. ( اِ ) میوه ای است از طایفه کدو آبدار و بی مزه ولی گوارا که تخازن نیز گویند و بر دو قسم است خیار بالنگ که خیارتره و خیارسبز نیز گویند و معطر و سبز واستوانه ای شکل و گواراست و خیارشنگ که کم عطرتر و درازتر و با انحناء و چندان گوارا نیست و هر دو از غذاهای مأکولند. ( از ناظم الاطباء ). قسمی از تره کاری که آنرا اکثر خام می خورند و خیارتره معرب است. ( آنندراج ). در ترجمه صیدله آمده : برومی تیطرا انکوزن گویند و کیسطرا ناقوس نیز گویند و... براق خیار گویند و اهل خراسان خیار را بادرنگ گویند و بماوراءالنهر بادرنگ گویند. قثاء. ( مقدمة الادب زمخشری ). قثده. ( خیار بادرنگ ) ( مقدمة الادب زمخشری ). قثد. بادرنگ. و آن لطیفتر از خیار دراز بود. ( ریاض الادویه ). صاحب بحر الجواهر گوید خیار قثد است و فارسی آن بادرنگ والطف است از قثاء. جلماثا. قثد. ضغبوس. قشعر. ( منتهی الارب ).
خواص پزشکی : خیار را بعنوان مدر و برای رفع تبهای صفراوی و یرقان بکار می برند مخصوصاً موقعی که خیار زرد شده و رسیده باشد در این صورت مزه اش ترش می باشد و خاصیت زرداب در آن بیشتر است. تخم خیار مدر است و برای اورام کبد خوب است و در فرمول چهاردانه خنک وارد است. آب خیار بطور مالیدنی و برای رفع خارش بکار می رود. موادغذائی خیار خیلی کم است و سلولز زیاد دارد. در صد گرم خیار مواد زیر یافت میشود: آب 90 گرم ؛ سلولز 2 گرم ؛ مواد هیدروکربنه 1 - 5 گرم ؛ مواد ازته 2 گرم ؛ چربی 4% گرم ؛ 15 - 25 کالری حرارت می دهد. خیار را بطور سالاد قبل از غذا میل می نمایند. پوست خیار ویتامین c دارد خیارهای تازه و لطیف را بدون اینکه پوست بکنید بقطعاتی که برای ماشین آب میوه گیری مناسب است درآریدو با کمک رنده های معمولی آنرا رنده کنید آبش را بگیرید آب خیار بی مزه است. آب خیار را می توانید با آب سیب و هویج و کرفس بخورید سالهاست آب خیار را در معالجه کلیه مصرف می کنند زیرا کلیه ها را شستشو می دهد ومفید است و نیز در رژیم لاغری و تخلیه آن مصرف میشودخیار دارای ویتامینهای A و B و C و کلروفیل و ده نوع املاح معدنی است. خیاری که زیاد آب داشته باشد چندان غذائیت ندارد ولی با داشتن سلولز زیاد برای رفع یبوست مفید است. ( فرهنگ خواص خوراکیها ص 223 تألیف احمد سپهر خراسانی ج 2 سال 1346 ) :
زرد و درازتر شده از غاوشوی خام
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه.

معنی کلمه خیار در فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) گیاهی از تیرة کدوییان که اقسام گوناگون دارد و میوه اش دراز و سبز است و در اکثر سالادها مصرف زیادی دارد. خیار [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - اختیار داشتن . ۲ - داشتن اختیار برای بر هم زدن معامله یا قرارداد. ۳ - برگزیده .

معنی کلمه خیار در فرهنگ عمید

۱. (فقه، حقوق ) اختیار فسخ، برهم زدن، یا تنفیذ معامله یا عقد.
۲. (صفت ) [قدیمی] برگزیده.
۱. میوه ای سبز، کشیده، و معطر، با تخم های سبز روشن در وسط.
۲. بوتۀ این میوه که دارای ساقه های نرم و سست، برگ های دندانه دار، و گل های زرد می باشد.

معنی کلمه خیار در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) اختیار داشتن . ۲ - قدرت قانونی که یکی از طرفین عقد پیدا میکند که بموجب آن میتواند عقد را منحل کند . جمع : خیارات . ۳ - (صفت ) دارای اختیار صاحب اختیار . ۴ - برگزیده منتخب .
ابن سلمه مکنی به ابوزیاد از تابعان است

معنی کلمه خیار در دانشنامه عمومی

خیار یا به فارسی افغانستان بادرنگ گیاهی از خانوادهٔ کدوییان است. خیار ساقه ای بالارونده دارد که میوه ها از آن آویزان می شوند این ساقه نیز به عنوان گیاه خوراکی استفاده می شود. خیار در واقع نوعی سبزی است.
ساقه های گیاه خیار حالت رونده دارد و دور هر تکیه گاهی می پیچد. همچنین خیار می تواند به صورت هیدروپونیک بدون ریشه در زمین رشد کند و اگر تکیه گاه نداشته باشد در سطح زمین پیچ بخورد. خیار برگ های بزرگی دارد و می تواند روی دیگر میوه ها سایه بیاندازد. خیار معمولاً استوانه شکل است و می تواند تا ۶۰ سانتیمتر در طول و ۱۰ سانتیمتر در قطر رشد کند. [ نیازمند منبع] از دیدگاه گیاه شناسی، خیار یک سَته است به عبارت دیگر میوه ای است که بخش بیرونی آن سخت است و در درون هیج تقسیم بندی ندارد. اما مانند گوجه فرنگی و کدو، در آماده سازی و خوراک با آن مانند تره بار برخورد می شود. برپایهٔ جدول بالا ۹۵ درصد خیار آب است.
رقم های کمی از خیار بدون لقاح تخمک به وجود می آیند به این معنی که میوه ها بی دانه اند و برای ایجاد آنها گرده افشانی صورت نگرفته است. گرده افشانی برای این نوع خیار باعث کاهش کیفیت آن می شود. در آمریکا خیارها در گلخانه هایی تولید می شوند که زنبور نباشد در اروپا هم در فضای باز اما در مکان هایی پرورش داده می شوند که دسترسی زنبور به آن ممکن نباشد.
به هر حال رقم های کمی از خیار بی دانه اند بلکه بیشتر آنها دانه دارند و به گرده افشانی نیازمندند. سالانه هزاران زنبور عسل به باغ های خیار آورده می شوند تا گرده افشانی کنند البته دیگر گونه های زنبور مانند خرزنبوریان هم به گرده افشانی می پردازند. خیار گیاهی خود ناسازگار است به عبارت دیگر برای گرده افشانی در آن حتماً باید یک گیاه دیگر وجود داشته باشد تا دانهها تشکیل شوند. البته رقم های خودسازگار هم وجود دارد اما آنها با لیمو هم خانواده اند. از نشانه های گرده افشانی ضعیف داشتن میوه هایی با ظاهری نامتعارف ( گاهی دوقلو ) است یا افتادن شکوفه های گیاه است.
معمولاً در خیار معمولی نخست شکوفه های نر سپس شکوفه های ماده پدید می آیند و البته شمار آنها تقریباً با هم برابر است. اگر بخش زایشی گیاه تازه باشد شکوفه ها همه ماده می شوند. اما در خیار گلخانه ای یا خیار درختی گل ها کامل هستند؛ یعنی گل های نر و ماده از هم جدا نیستند.
معنی کلمه خیار در فرهنگ معین
معنی کلمه خیار در فرهنگ عمید
معنی کلمه خیار در فرهنگ فارسی
معنی کلمه خیار در دانشنامه عمومی

معنی کلمه خیار در دانشنامه آزاد فارسی

خیار (cucumber)
گیاهی رونده۱، از خانواده کدوییان۲، با نام علمی Cucumis sativus. میوه های ترد، سبز، دراز، و براقی با گوشت خوردنی تولید می کند. خیارهای ریز را معمولاً برای تهیۀ خیارشور مصرف می کنند. کوکومیس هومی فروکتوس۳، که در افریقای جنوبی یافت می شود، میوه ای غیر معمول دارد؛ بدین معنی که میوه زیر خاک تولید می شود و به درازای ۱۵ تا ۳۰ سانتی متر می رسد. خیار چنبر نیز از اعضای گونۀ خربزه (C. melo) است. همچنین، واژه خیار چنبر یا خیار شنبر نامی برای میوه فلوس هم بوده است.
خیار (حقوق). (واژه ای عربی، به معنای اختیار) در اصطلاح فقه و حقوق، حقی که به یکی از دو طرف معامله یا هر دو داده می شود که به موجب آن، معامله را بر هم زند. انواع خیارات در مادۀ ۳۹۶ قانون مدنی آمده است؛ الف. خیارات مختص عقد بیع (معامله): ۱. خیار مجلس؛ یعنی هریک از طرفین معامله بعد از عقد، فی المجلس و مادام که متفرق نشده اند اختیار فسخ معامله را دارند. چنانچه از هم جدا شوند و مجلس را ترک کنند، خیار آنان ساقط می شود. ۲. خیار حیوان؛ اگر مبیع (مورد معامله) حیوان باشد، مشتری تا سه روز از حین عقد اختیار فسخ معامله را دارد. این خیار مختص مشتری است. ۳. خیار تأخیر ثمن (بها)؛ در مواردی جاری است که مبیع عین خارجی یا در حکم آن بوده (مانند سه تُن برنج) و ثمن نیز نقد باشد و برای پرداخت ثمن و تسلیم مبیع مهلتی معیّن نشده باشد. چنانچه ظرف سه روز نه بایع (فروشنده) مبیع را تحویل دهد و نه مشتری ثمن را پرداخت کند، بایع مختار است که معامله را فسخ کند. ب. برخی خیارات مشترک: ۱. خیار شرط؛ اختیاری است که ضمن عقد برای هریک از طرفین معامله، یا هر دو و یا شخص ثالث، قرار داده می شود تا بتواند در مدت معیّن معامله را فسخ کند. عقدی که خیار شرط در آن قرار داده شده را «عقد خیاری» گویند. چنانچه برای خیار شرط مدت معیّن نشده باشد، هم شرط خیار و هم عقد باطل است. ۲. خیار رؤیت و تخلّف وصف؛ در مواردی است که کسی مال را ندیده و فقط با شنیدن اوصاف مال مذکور آن را خریده است، اما پس از دیدن ملاحظه می کند که اوصاف ذکر شده را ندارد، در این صورت مختار است که معامله را فوری فسخ یا آن را به همان نحو قبول کند. ۳. خیار غَبن؛ هریک از طرفین معامله که در اثر عدم تعادل در ارزش معاوضۀ مبیع و ثمن، متضرر شود می تواند با استفاده از این اختیار معامله را فسخ کند. به موجب مادۀ ۴۱۷ قانون مدنی، غبنی موجب استقرار خیار است که فاحش باشد (غبن فاحش). تشخیص فاحش بودن غبن به عرف محل و اوضاع و احوال قضیه است. ۴. خیار عیب؛ به موجب آن هرگاه بعد از معامله مشخص شود که مبیع معیوب بوده، مشتری مختار است که آن را به صورت معیوب قبول کند یا ارش (تفاوت قیمت صحیح و معیوب کالا) بگیرد و یا معامله را فسخ کند، منوط به آن که عیب مخفی بوده و حین عقد نیز موجود بوده باشد. ۵. خیار تدلیس؛ عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود. این خیار هم از آنِ بایع است و هم مشتری. خیار تدلیس نیز چون دیگر خیارات مشترکِ ذکر شده فوریت دارد.

معنی کلمه خیار در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خیار از الفاظی است که در بیع کاربرد زیادی دارد. از این عنوان در باب تجارت سخن رفته است.
خیار تسلّط بر فسخ و امضای عقد می باشد.
کاربرد خیار در اصطلاح فقها
در اصطلاح فقها، خیار دو اطلاق دارد:۱. اطلاق عام که عبارت است از تسلّط شخص بر فسخ و امضای عقد؛ خواه به جهت ثبوت حق فسخ برای فسخ کننده به یکی از اسباب آن، مانند تسلّط بر فسخ در عقود لازم همچون بیع و اجاره به شرط خیار در ضمن عقد، یا به جهت حکم شارع به عدم لزوم عقد، از قبیل تسلّط بر فسخ در عقد جایز و نیز تسلّط مالک بر ردّ عقد فضولی، وارث بر ردّ وصیت نسبت به افزون بر یک سوم، عمه و خاله بر ردّ عقد شوهرشان در صورت ازدواج او با برادرزاده و خواهرزاده شان و کنیز آزاد شده بر فسخ عقد ازدواج خود با برده.تفاوت سلطنت نوع اوّل با سلطنت حاصل از حکم شارع به عدم لزوم عقد، آن است که اوّلی قابل اسقاط است، برخلاف دومی.۲. اطلاق خاص که عبارت است از تسلّط شخص بر فسخ و امضای عقد به جهت ثبوت حقّ فسخ برای وی بر اثر تحقق یکی از اسباب آن. متبادر از کاربرد خیار در کلمات متأخران، اطلاق دوم است که موضوع این مقاله می باشد.
اقسام خیار
شمار خیارها در کلمات فقها با اختلاف ذکر شده است. برخی تا چهارده قسم برشمرده اند: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار تأخیر، خیار مایفسد من یومه، خیار رؤیت، خیار غبن، خیار عیب، خیار تدلیس، خیار اشتراط، خیار شرکت، خیار تعذر تسلیم، خیار تبعض صفقه، و خیار تفلیس. بسیاری از فقها به هفت، برخی به پنج و برخی دیگر به هشت قسم آن بسنده کرده اند.منشأ اختلاف در شمارش خیارها، اختلاف در تعداد آنها نیست، بلکه صرف جمع آوری و استقصا است؛ زیرا بعضی اقسام در بعضی دیگر قابل اندراج است و نیازی برای قرار دادن عنوانی خاص برای هر یک نیست.
موضوع خیار
...
[ویکی فقه] خیار (ابهام زدایی). واژه خیار ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خیار (فقه)، از اصطلاحات به کار رفته در فقه به معنای تسلّط بر فسخ و امضای عقد و در دارای کاربرد در باب بیع• خیار (حدیث)، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث و از الفاظ مدح راوی
...
[ویکی فقه] خیار (حدیث). خیار، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و از الفاظ مدح راوی بشمار می آید.
یکی از الفاظ مدح واژه "خیار" است. درباره این اصطلاح گفته شده است:۱- از مرتبه سوم تعدیل است؛۲- از مرتبه چهارم تعدیل است؛۳- از مرتبه پنجم تعدیل است.
لکنوی، محمد عبدالحی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ص۱۱۵.
۱. ↑ لکنوی، محمد عبدالحی، الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل، ص۱۱۵.۲. ↑ سیوطی، عبدالرحمن، تدریب الراوی، ج۱، ص۳۴۳.۳. ↑ سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، فتح المغیث، ج۱، ص۳۹۳.۴. ↑ تهانوی، ظفراحمد، قواعد فی علوم الحدیث، ص۲۴۹.۵. ↑ مامقانی، عبدالرحمن، مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «خیار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۹/۹.
...
[ویکی فقه] خیار (فقه). خیار از الفاظی است که در بیع کاربرد زیادی دارد. از این عنوان در باب تجارت سخن رفته است.
خیار تسلّط بر فسخ و امضای عقد می باشد.
کاربرد خیار در اصطلاح فقها
در اصطلاح فقها، خیار دو اطلاق دارد:۱. اطلاق عام که عبارت است از تسلّط شخص بر فسخ و امضای عقد؛ خواه به جهت ثبوت حق فسخ برای فسخ کننده به یکی از اسباب آن، مانند تسلّط بر فسخ در عقود لازم همچون بیع و اجاره به شرط خیار در ضمن عقد، یا به جهت حکم شارع به عدم لزوم عقد، از قبیل تسلّط بر فسخ در عقد جایز و نیز تسلّط مالک بر ردّ عقد فضولی، وارث بر ردّ وصیت نسبت به افزون بر یک سوم، عمه و خاله بر ردّ عقد شوهرشان در صورت ازدواج او با برادرزاده و خواهرزاده شان و کنیز آزاد شده بر فسخ عقد ازدواج خود با برده.تفاوت سلطنت نوع اوّل با سلطنت حاصل از حکم شارع به عدم لزوم عقد، آن است که اوّلی قابل اسقاط است، برخلاف دومی.۲. اطلاق خاص که عبارت است از تسلّط شخص بر فسخ و امضای عقد به جهت ثبوت حقّ فسخ برای وی بر اثر تحقق یکی از اسباب آن.
کتاب المکاسب، ج۵، ص۱۱-۱۲.
شمار خیارها در کلمات فقها با اختلاف ذکر شده است. برخی تا چهارده قسم برشمرده اند: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار شرط، خیار تأخیر، خیار مایفسد من یومه، خیار رؤیت، خیار غبن، خیار عیب، خیار تدلیس، خیار اشتراط، خیار شرکت، خیار تعذر تسلیم، خیار تبعض صفقه، و خیار تفلیس. بسیاری از فقها به هفت، برخی به پنج و برخی دیگر به هشت قسم آن بسنده کرده اند.منشأ اختلاف در شمارش خیارها، اختلاف در تعداد آنها نیست، بلکه صرف جمع آوری و استقصا است؛ زیرا بعضی اقسام در بعضی دیگر قابل اندراج است و نیازی برای قرار دادن عنوانی خاص برای هر یک نیست.
جواهر الکلام، ج۲۳، ص۳.
...

معنی کلمه خیار در ویکی واژه

گیاهی از تیره کدوییان که اقسام گوناگون دارد و میوه‌اش دراز و سبز است و در اکثر سالادها مصرف زیادی دارد.
اختیار داشتن.
داشتن اختیار برای بر هم زدن معامله یا قرارداد.
برگزیده.
ضایع، غیر قابل قبول
عمو، این حرکتت خیلی خیار بود.

جملاتی از کاربرد کلمه خیار

دهر به پرویزن زمانه فرو بیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله
نازکان را نبود مرتبۀ کارِ درشت که شنیده ست که هرگز ز خیار آتش جست
گر سر برآورد چو کدو با تو بدسگال تیغ قضا قلم کندش چون خیار پای
بر سر نان نظارگان پیشتر از ستارگان آنکه بد از خیارگان گشت زایر خوارگان
یعنی: فی الامارة مسلمهم تبع لمسلمهم. کافرهم تبع لکافرهم. و فی روایة اخری: «خیارهم‌ تبع لخیارهم، و شرارهم تبع لشرارهم»
بگرد محملم اخیار راه اگر بدهند فتم چو گرد بدنبال کاروان تنها!
ویژگی اصلی آشپزی پارسیان برنج است که بیشتر با عدس یا خورش کاری خورده می‌شود. خورش کاری بیشتر با نارگیل تهیه می‌شود. ناهار معمولاً یک خوراک گوشتی همرا با خورش کاری سبزیجات یا سیب‌زمینی است. کاچومبار، یک سالاد با پیاز و خیار در کنار بیشتر خوراک‌ها خورده می‌شود.
آن یکی چون نیست با اخیار یار لاجرم شد پهلوی فجار جار
شغل اکثر مردم روستا کشاورزی و دامداری می‌باشد. کشاورزان محصولات زیادی می‌کارند که بعضی از آن‌ها مثل گردو، بادام، گندم و جو منبع اصلی درآمد آن‌ها محسوب می‌شود. از دیگر محصولات کشاورزی می‌توان به لوبیا نخود سیب زمینی پیاز سبزیجات، خیار، گوجه فرنگی و از میوه‌های درختی که در این روستا به دست می‌آید سیب انگور گیلاس آلبالو آلوچه گلابی و… اشاره کرد.
سخن‌چین میان تو و شهریار کند فی المثل همچو کارد و خیار
کند سبزه تیغ زهراب‌دار چنار کهن را قلم چون خیار
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ صید بر محرم حرام کرد از بهر آنکه محرم قصد زیارت کعبه دارد. اشارت میکند که هر که قصد خانه ما دارد، و روی بکعبه مشرف مقدس نهد، و در جوار حضرت ما طمع کند، کم از آن نبود که صید بیابانی ازو در زینهار و امان باشند، که وی خویشتن را درین قصد که پیش گرفت در غمار ابرار و اخیار آورد، و صفت ابرار اینست که: لا یؤذون الذّر و لا یضمرون الشر.