تحذیر
معنی کلمه تحذیر در فرهنگ معین
معنی کلمه تحذیر در فرهنگ عمید
۲. پرهیز دادن.
معنی کلمه تحذیر در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- ترسانیدن بیم دادن. ۲- پرهیزانیدن پرهیز فرمودن . جمع : تحذیرات .
معنی کلمه تحذیر در دانشنامه اسلامی
...
[ویکی فقه] تحذیر (فقه). تحذیر به معنی برحذر داشتن است که چند نمونه از احکام آن بدین شرح است: موعظه واجب در خطبۀ نماز جمعه باید حاوی سفارش به تقوا و طاعت الهی و تحذیر از گناه باشد. اگر تیرانداز، کسی را که به اشتباه تیر به او اصابت نموده است، قبل از تیراندازی تحذیر کرده باشد و او نیز فرصت کافی برای ترک محل داشته است، ضامن نیست.
تحذیر به معنی برحذر داشتن است و از آن به مناسبت در بابهای صلات، تجارت و دیات سخن گفته شده است.
احکام تحذیر
موعظه واجب در خطبۀ نماز جمعه باید حاوی سفارش به تقوا و طاعت الهی و تحذیر از گناه باشد.
اگر در جریان ارتباط مسلمانی با کسی بیم به خطر افتادن اخلاق، اعتقاد یا مال وی باشد، جهت آگاهی دادن به او و برحذر داشتن وی از ارتباط یادشده، غیبت آن شخص مشروع است، مانند آنکه مسلمانی بدون آگاهی نزد فردی بدعت گذار تحصیل علم کند.
اگر تیرانداز، کسی را که به اشتباه تیر به او اصابت نموده است، قبل از تیراندازی تحذیر کرده باشد و او نیز فرصت کافی برای ترک محل داشته است، ضامن نیست. ( قاعدۀ تحذیر)
[ویکی فقه] تحذیر (نحو). "تحذیر" مصدر باب "تفعیل" از ماده ی "حذر" و در لغت به معنای بیم دادن و بر حذر داشتن است. (حَذِرَ الشیءَ اذا خافه و حذّرته الشیءَ)
در اصطلاح نحو ، "تحذیر" عبارت است از توجه دادن مخاطب (با وجود این که تحذیر در غیر مخاطب نیز واقع می شود اما تعبیر مخاطب در تعریف، به جهت کثرت موارد تحذیر در مخاطب است.) بر امر مکروه (ناپسند) جهت اجتناب از آن، با نصب اسم مذکور (اسم مذکور ممکن است محذّرمنه (امر مکروه) و یا محذّر (مخاطب یا متعلق به آن) باشد که در ادامه به هر دو نوع اشاره خواهد شد.) توسط فعل محذوف "إحذر" و نظائر آن. مانند جایی که برای بر حذر داشتن طفل از آتش، گفته شود: «النارَ»؛ در این مثال "النارَ" امر مکروه و مفعول به برای فعل محذوف (إحذر) است؛ تقدیر عبارت "إحذر النارَ" بوده است.
وجه نامگذاری
معنای لغوی تحذیر (بر حذر داشتن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده است. (طبق نظر صاحب النحو الوافی ، تعریف کثیری از عالمان نحو از تحذیر، همان معنای لغوی آن است.) به این بیان که متکلّم با توجه دادن مخاطب بر امر مکروه به جهت اجتناب از آن، در واقع مخاطب را از آن امر بر حذر داشته و بیم می دهد. اما با توجه به دو قید "نصب امر مکروه" و "حذف عامل نصب" در تعریف اصطلاحی معلوم می شود که تحذیر در معنای لغوی اعمّ از تحذیر اصطلاحی بوده و مواردی که عامل نصب در کلام ذکر می شود و یا امر مکروه، مرفوع است، تحذیر اصطلاحی نبوده اگر چه تحذیر به معنای لغوی بر آن صدق می کند.
جایگاه
در تبیین مبحث "تحذیر" در میان عالمان نحو، دو رویکرد مشاهده می شود؛ گروهی (همچون شیخ رضی در "شرح الرضی علی الکافیة"، صاحب بداءة النحو و صاحب مبادئ العربیة ) در مباحث "مفعول به" بعد از تبیین "اصلِ ذکر عامل مفعول به"، از موارد وجوب حذف عامل آن بحث کرده و "تحذیر" را در کنار "اِغراء"، "اختصاص" و "اشتغال"، به عنوان یکی از موارد وجوب حذف عامل مفعول به، به شمار آورده اند. در مقابل، گروهی دیگر بعد از باب "توابع" در کنار بحث "نداء" به بررسی مبحث "تحذیر" پرداخته اند.
ذکر این نکته قابل توجه است که با وجود اختلاف "تحذیر" و "اِغراء" در معنا، اما در احکام با هم مساوی بوده و ازاین رو عالمان نحو این دو را در کنار هم ذکر می کنند.
شرط تحقق
...
معنی کلمه تحذیر در ویکی واژه
پرهیز دادن.
جملاتی از کاربرد کلمه تحذیر
اما اگر چایی کسی بود که به تقوی آراسته بود و راه علما سلف دارد و به تعلیم علمی مشغول باشد که اندر آن تخویف و تحذیر باشد از غرور دنیا، صحبت و مشاهده این کس همه را نافع بود تا به تعلیم چه رسد و چون علمی آموزد که سودمند باشد، از همه کارها اولیتر باشد و علم سودمند آن بود که وی را حقارت دنیا معلوم کند و خطر کار آخرت به وی نماید و جهل و حماقت کسانی که ایشان روی به دنیا آورده اند و از آخرت اعراض کرده اند آشکارا کند و آفت کبر و حسد و ریا و بخل و عجب و حرص و شره و حب دنیا بشناسد و علاج آن بداند، این علم کسی را که بر دنیا حریص بود، همچون آب بود تشنه را و چون دارو بود بیمار را.
ز نهی ایزد این را ز دشمنان تحذیر بامر یزدان آن را بدشمنان اغرا
مجاهد گفت: دوستان خدا چون در روی یکدگر خندند، گناهان از ایشان فرو ریزد، هم چنان که برگ از درختان تا آنکه پاک بخدای رسند، و برستاخیز ایشان را با پناه خود گیرد و ایمن کند. بزرگان دین گفتند: هر که امروز بر حذر نباشد، فردا باین امن نرسد. که امن بعد از حذر باشد لا محالة، و حذر بنده ثمره تحذیر حقّ است عزّ و علا که در دو جایگه گفت: وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ و این خطاب نه با عامه مؤمنانست، بلکه با خواص اهل معرفت است. ایشان را بخود ترسانید بیواسطهای که در میان آورد. باز که خطاب با عامه مؤمنان کرد، ایشان را بروز قیامت و آتش دوزخ ترسانید. گفت وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتِی، و اتَّقُوا یَوْماً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللَّهِ هر که صاحب بصیرت است، داند که در میان هر دو خطاب چه فرقست! آن گه گفت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ تابنده در گردش احوال افتد گه در خوف، گه در رجا گه در قبض، گه در بسط گه در سیاست، گه در کرامت. قهر و سیاست وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ بنده را در دهشت و حیرت افگند، تا از خود بیخود شود آن گه نواخت: وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ او را بر کشتی لطف نشاند، و از غرقاب دهشت بساحل انس رساند. پیری از بزرگان دین گفت: گویی! هرگز بادا که ما از غرقاب خود با کشتی خلاص افتیم! هرگز بادا که دست عطف ما را از موج امانی دست گیرد! هرگز بادا که برهان وحدانیت حجاب تفرقت از پیش ما بردارد! هرگز بادا که این دل از بار این تن بر آساید!
و در خبر است که فردا هر روزی را که بیست و چهار ساعت است و بیست و چهار خزانه پیش بنده نهنند، یکی را در باز کنند پرنور بیند از حسنات که در آن ساعت کرده باشد. چندان شادی و راحت و نشاط به دل وی رسد از آن که اگر آن شادی بر اهل دوزخ قسمت کردندی از آتش بی خبر شدندی. و این شادی از آن بود که داند که این انوار وسیلت قبول وی خواهد بود نزدیک حق تعالی. و یک خزانه دیگر در باز کنند سیاه و مظلم و مکدر و گندی عظیم از وی همی آید که همه بینی از آن فراز همی گیرند. و آن ساعت معصیت باشد چندان هول و خجلت و تشویر به دل وی رسد که بر اهل بهشت قسمت کنند بهشت بر همه منغص شود. و یکی دیگر در را باز کنند فارغ بود، نه ظلمت و نه نور و آن ساعتی باشد که ضایع کرده باشد. چندان حسرت و غبن به دل وی رسد که کسی بر مملکتی عظیم و بر گنجی بزرگ قادر بوده باشد و بیهوده بگذارد تا ضایع شود. و همه عمر وی یک یک ساعت بر وی عرضه کنند. پس گوید، «یا نفس! این چنین بیست و چهار خزانه امروز پیش تو نهادند. زینهار تا هیچ فارغ نگذاری که حسرت آن را طاقت نداری». بزرگان گفته اند، «گیر که از تو عفو کنند، نه ثواب و درجه نیکوکاران فوت شود و تو در غبن آن بمانی؟» باید که اعضای خویش را جمله به وی سپارد و گوید، «زینهار تا زبان نگاه داری و چشم نگاه داری و همچنین هفت اندام که اینک گفته اند که دوزخ را هفت در است درهای وی این اعضای توست که به هر یکی از وی به دوزخ توان شد، پس معاصی این اعضا با یادآورد و تحذیر کند. پس او را در عبادتی که در این روز نتواند کرد با یاد آورد و بدان تحریض کند و عزم کند و بترساند نفس را که اگر خلاف کند وی را عقوبت کند، که نفس هرچند جموع است و سرکش است، ولکن پند پذیرد و ریاضت در وی اثر کند.
آن گه تمامی تحذیر را گفت: قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ گوی اگر پنهان کنید آنچه در دل دارید از موالات کفّار، یا از نااستوار گرفتن رسول و بگذاشتن حق او أَوْ تُبْدُوهُ یا آنچه در دل دارید بکردار پیدا کنید که با رسول بحرب و قتلا بیرون آئید، یَعْلَمْهُ اللَّهُ فیجازیکم علیه، خدای میداند هر دو حال از شما، و شما را بآن پاداش دهد، چنان که سزای شما و کردار شما بود.
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا این آیت نواخت دوستانست و امید دادن ایشان بناز و نعیم جاودان، و ترغیب مؤمنان و حث ایشان بر طاعت و طلب زیادت نعمت. و آیت پیش تحذیر بیگانگانست از شور دل و شرک زبان، و بیم دادن ایشان از آتش عقوبت و سیاست قطیعت حق، مؤمن آنست که چون آیت اول شنود بترسد و بی آرام شود، و از عذاب دوزخ باندیشد و چون آیت دوم شنود شاد شود و دل در بندد و امید قوی کند و آرام در دل آرد. رب العالمین هر دو کسرا بستود، آن ترسنده و این آرمیده ترسنده را میگوید إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ و آرمیده را میگوید.
أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُری یعنی اهل مکة و ما حولها. این سخن بر مخرج استفهام بیرون داد و معنی تحذیر است. أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ای عذابنا بَیاتاً ای لیلا وَ هُمْ نائِمُونَ.
پس مصطفی (ص) را تسلی داد، و کافران را تحذیر کرد، گفت: وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ درین آیت استهزا و سخریت در یک معنی نهاد، گفت: یا محمد امتهای گذشته برسولان ما همان استهزا کردند که اهل مکه با تو کردند، فَحاقَ ای نزل و حلّ، و قیل احاط و اشتمل، ای احاط بهم عقوبة ذلک، بِالَّذِینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ای احاط بهم العذاب ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ بالرسل و الکتاب، و یقال یستهزءون بأن العذاب غیر نازل بهم، و قیل معناه: حاق بهم عاقبة استهزائهم.
و قیل الاول لتحذیرهم قبل هلاکهم و الثانی لتحذیر غیرهم بهم بعد هلاکهم.
کوته نظران ملامت از عشق بی فایده میکنند و تحذیر