عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن ابان بن محمد الاموی السعیدی. وی فقیه و از رجال حدیث و مقیم کوفه بود و در زمان خلافت مأمون عباسی قضاوت واسط را یافت. وی به سال 207 هَ. ق. به بغداد درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن بیان بن داود، مکنی به ابوالحسین معروف به ابن حاجب النعمان. رجوع به ابن حاجب النُعمان شود. عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن ابی حازم. رجوع به عبدالعزیزبن سلمة شود. عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن احمد اصفهانی حزری. رجوع به حزری ابوالحسن عبدالعزیز شود. عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْع َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن محمد البخاری. فقیهی حنفی است. او راست : شرح اصول البزدوی. شرح المنتخب الحسامی.وی به سال 730 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن احمدبن نصربن صالح الحلوانی البخاری ملقب به شمس الائمة فقیه حنفی است. در عصر خویش امام اهل رأی به بخاری بود. نسبت او به صنعت حلواست. از تالیفات اوست : المبسوط فی الفقه. النوادر. وی به سال 448 هَ. ق. در کش درگذشت و به بخارا بخاک سپرده شد. ( الاعلام زرکلی ). عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن بحر یا جریر یا نحریربن عبدالعزیز مشهور به ابن براج. رجوع به ابن براج عبدالعزیز و نیز به روضات الجنات ج 2 ص 355 شود. عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن حامدبن الخضر، مکنی به ابوطاهر. وی شاعر و از مردم واسط و معروف به سیدوک بود. به سال 363 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالعزیز. [ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن حسین بن الحباب الاغلبی السعدی الصقلی معروف بالقاضی الجلیس. وی شاعر، ادیب و متولی دیوان انشاء فائز بود. به سال 490 هَ. ق. متولد شد و به سال 561 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن زراة الکلابی. در عصرمعاویه میزیست و مردی شجاع بود و در غزوه قسطنطنیه حاضر بود و در یکی از وقایع به قتل رسید. او را شعری است. ابن اثیر چند بیتی از او را نقل کرده است. ( از الاعلام زرکلی ). عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن سرایابن علی بن القاسم السنبسی الطائی معروف به صفی الدین حلی. رجوع به صفی الدین حلی شود. عبدالعزیز. [ ع َ دُل ْ ع َ ] ( اِخ ) ابن سلمةبن دینار المدنی ، مکنی به ابوتمام فقیه و محدث بود. ابن خلیل درباره او گوید: پس از مالک بمدینه کسی افقه از ابن ابی حازم بن سلمه نبود. وی به سال 107 متولد شد و به سال 184 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
معنی کلمه عبدالعزیز در فرهنگ فارسی
ابو نظر عبدالعزیز بن منصور مروزی شاعر ایرانی نیمه دوم قر.۴ و نیمه اول قرن ۵ ه. (ف. پس از سال ۴۳۲ ه.ق . ). وی معاصر محمود غزنوی و مداح او بود و قصیده ای که در فتح سومنات وی گفته معروفست . اشعار عسجدی در تذکره ها و کتب ادب پراکنده است و از آنها کمال قدرت وی در سخن پردازی و صنایع شعری آشکار است . معزی قصیده ای از عسجدی را اقتفا کرده . خراسانی مکنی بابو زید
معنی کلمه عبدالعزیز در فرهنگ اسم ها
اسم: عبدالعزیز (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdolaziz) (فارسی: عبدالعزيز) (انگلیسی: abdolaziz) معنی: بنده پروردگار گرامی و باعزت، بنده ی خدای گرامی، [عزیز از صفات و نام های خداوند تعالی، ( اَعلام ) ) سلطان عثمانی: [، قمری]، که در زمان او شورش و استقلال خواهی در بسیاری از سرزمینهای تابع گسترش یافت، سرانجام صدر اعظم مدحت پاشا، او را وادار به استعفا کرد، ) عبدالعزیز: سلطان مراکش [، قمری] که بر اثر شورش مردم ناچار به استعفا شد، ) عبدالعزیز ابن محمّد ( = ابن مسعود ) : بنیانگذار دولت عربستان سعودی [ هجری] و نخستین شاه آن [، ) عبدالعزیز ابن منصور مشهور و متخلّص به عسجدی: [زنده در هجری]، شاعر ایرانی دربار سلطان محمود غزنوی و فرزندانش، ( عربی ) بنده ی گرامی ( خدای )، بنده ی عزیز که صفتی است از صفات باری تعالی و نامی است از نام های خداوند تعالی
معنی کلمه عبدالعزیز در ویکی واژه
عربی علدالعزیز از القاب و کنیههای عربی مانند عمربنعبدالعزیز. عمربنعبدالعزیز، از رجال متنفذ خلافت عباسیان و دربار هارونالرشید.
جملاتی از کاربرد کلمه عبدالعزیز
عبدالعزیزبن عُمَیْر گوید نوعی از مرغان چهل روز گرسنگی کشیدند پس اندر هوا بپریدند پس از چند روز باز آمدند، بوی مشک همی آمد از ایشان.
وقتی عمر عبدالعزیز رضی الله عنه به نزدیک حسن نامه ای نوشت و در آن نامه گفت: مرا نصیحتی کن کوتاه چنانکه یاد دارم و این امام خویش سازم.
وانگه امام، عمر عبدالعزیز شد وز بعد او یزید شد آنگه هشام سر
عبدالله بن عتبه رحمه الله علیه همی گوید، با پدر به هم اندر نزدیک عمر عبدالعزیز شدم. چون بیرون آمدم جامه ای نیکو داشتم. مردمان گفتند که خلعت امیرالمومنین است. گفتم حق تعالی امیرالمومنین را جزای خیر دهاد. پدر مرا گفت، «زینهار، ای پسر دروغ مگو مانند دروغ نیز مگو». یعنی این مانند دروغ است، اما به غرض این اندک مباح شود چون طیبت کردن و دل کسی خوش کردن. چنان که رسول(ص) گفت، پیرزن اندر بهشت نشود و تو را بر بچه شتر نشانم و اندر چشم شوهر تو سپیدی است اما اگر اندر وی ضرری باشد روا نبود، چنان که کسی را اندر جوال کند چنان که گوید زنی اندر تو رغبت کرده است تا وی دل بر آن بنهد و امثال آن.
آل سعود یا خاندان سعود نام خاندان سلطنتی حاکم بر کشور عربستان است که از اواسط قرن بیستم و توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل به حکومت در عربستان سعودی دست یافت و تاکنون بر بخشهایی از شبهجزیرهٔ عربستان حکومت میکند.
نیاکان او از قبیلهٔ «ترکمان» و از «ماردین» - قلعهای در بینالنهرین بودند که به مصر کوچ کردند. پدر او قاضی فخرالدین (د ۷۳۱ق/۱۳۳۱م) و برادرش احمد بن عثمان (د ۷۴۴ق/۱۳۴۳م) و دو فرزندش عزالدین عبدالعزیز (د ۷۴۹ق/۱۳۴۸م) و جمالالدین عبدالله (د ۷۶۹ق/۱۳۶۸م) و برخی از نوادگان او نیز از فقیهان و قاضیان حنفی در مصر بودهاند. وی دانشهای روزگار خود را مانند ادبیات، فقه، حدیث، تفسیر و کلام به خوبی آموخت و به مقام فقهی بلندی دست یافت و در ۷۴۸ق به جای قاضیالقضاة زینالدین بسطامی (د ۷۷۱ق/۱۳۶۹م) به قضاوت در مصر گمارده شد و تا هنگام مرگ این مقام را دارا بود و سرانجام در قاهره درگذشت.
عمر عبدالعزیز هرگز سجود نکردی مگر بر خاک.
در سال ۱۸۶۹ به او اجازه ادای فریضه حج داده شد. از کیف به اودسا و سپس با کشتی به استانبول رفت و در آنجا سلطان عبدالعزیز عثمانی از او استقبال کرد. مدت کوتاهی مهمان کاخ توپکاپی شد و با کشتی استانبول را ترک کرد. در مکه با عبدالقادر الجزایری ملاقات کرد.
شیخ الاسلام گفت: نه حلاج بود چون حسین منصور٭ شاگرد محمد بن یوسف بنا٭ بود باصفهان شیخ عباس فقیر مرا گفت، که عبدالعزیز مرغری گفت، کی بوالحسین مراغی گفت: کی علی حمزهٔ حلاج گفت:
شه آسمان قدر عبدالعزیز سرانگشت غیرت گزید از ستیز
شرفالدین، عبدالعزیز بن محمد انصاری شهرتیافته به شرفالدین انصاری (۱۱۹۰ - ۱۲۶۴م) وزیر، محدث، شاعر و نویسنده شامی بود. «نِظرَة المعشوق الی وجه المَشوق»، «تِذکار الواجد بأخبار الوالد» از آثار اوست.
پاسینی به شمال ایران، استانبول، مصر و عربستان سفر کردهبود. عبدالعزیز یکم -سلطان عثمانی- در اواخر عمر از حامیان وی بود.
ابن قولویه در بغداد درگذشت و در کاظمین دفن شد. افندی قبرش را در قم میداند. ازبازماندگان وی تنها پسرش ابواحمد عبدالعزیز را میشناسیم که از راویان حدیث بودهاست.
البیان نخستین بار در سال ۱۳۷۵ در نجف به چاپ رسید. هاشم هاشمزاده هریسی و محمدصادق نجمی آن را به فارسی ترجمه کردهاند. محم شفاء نجفی در اسلامآباد آن را به زبان اردو ترجمه و چاپ کرد. عبدالعزیز ساشادینا در سال ۱۹۹۸ آن را به انگلیسی ترجمه و انتشارات دانشگاه آکسفورد چاپ نمود.
در سال ۲۰۱۹ میلادی عبدالعزیز بوتفلیقه در سن ۸۲ سالگی برای پنجمین بار برای شرکت در انتخابات نامنویسی کرد و به دنبال آن اعتراضات گسترده مردمی علیه او شکل گرفت بیش از پانصد قاضی الجزایری نیز اعلام کردند در صورت شرکت آقای بوتفلیقه برای پنجمین بار در انتخابات نمایشی نظارت نخواهند کرد، فشارهای بینالمللی به خصوص از اتحادیه اروپا نیز خواستار برکناری آقای بوتفلیقه شدند، سرانجام عبدالعزیز بوتفلیقه پس از بیست سال اعلام کرد در انتخابات شرکت نمیکند و از قدرت کنار خواهد رفت. وی در ۲ آوریل سال ۲۰۱۹ رسماً از قدرت کنارهگیری کرد.
ابوعمر محمد بن عمر بن عبدالعزیز معروف به شیخ کشّی (زادهٔ [حدود] ۲۴۰ ق. - درگذشته [بین سالهای] ۳۳۰ تا ۳۴۰ قمری) از علمای رجال و حدیث شیعه در نیمه اول قرن چهارم هجری بوده و زادگاهش شهر «کش» (با نام امروزی شهرسبز) از شهرهای کشور ازبکستان است.
عمر بن عبدالعزیز را پرسیدند: آغاز توبه ات چگونه بود؟ گفت: خواستم برده ای از بندگانم را بزنم. وی گفت: ای عمر شبی را بیاد آر که صبحش روز جزاست.
شد بحر و بر شاه عبدالعزیز چو بشنید این قصه پرستیز
قبل از تأسیس رسمی مدرسه ابتدایی با نام مدرسه سلطان بن عبدالعزیز، از دهه ۱۹۹۰ در حال کار است که بچهها فرصتی را برای آموختن عربی، فرهنگ اسلامی و انگلیسی دست میآورند.
چون ندید او عمر عبدالعزیز پیش او عادل بود حجاج نیز