معنی کلمه دلفین در لغت نامه دهخدا
دلفین. [ دُ ] ( معرب ، اِ ) قسمی از پستانداران قاطوسی که گاه بالای آن به سه ذرع میرسد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). جانوری است دریایی که غریق را به پشت خود یاری دهد تا غرق نشود. ( از منتهی الارب ). دابه ای است بحری ، که گویند غریق را نجات دهد و آن معرب است و مرادف آن دُخَس. ج ، دَلافین. ( از اقرب الموارد ). جانوری است دریایی همچون خیک ، مر مردم را دوست دارد و به کشتیها انس گیرد و غرقه شدگان را برهاند اگر مرده باشد یا زنده. ( از التفهیم ). ماهی بزرگ سیاه رنگ ، و سر وی مانند خوک بود و دندان دارد. ( از اختیارات بدیعی ). اسم یونانی نوعی از سمک است که سر او شبیه به سر خوک و بی فلس است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). نوعی جانور ماهی شکل پستان دار از طایفه ستاسه گوشت خوار و دندان دار و دارای دوازده قسم ، و به عربی تُخَس گویند، و نوعاً طول آن از سه متر تا یک متر و نیم می باشد و همیشه بطور گله زندگانی می کند و در منطقه های حاره فراوان می باشد و رنگ قسمت فوقانی بدن وی خرمایی یا خاکستری پررنگ و قسمت تحتاتی سفید است و گاهی دیده می شود که رنگ همه بدن خاکستری تیره است مانند دلفینهای اقیانوس هند. این حیوان را جهت گرفتن روغن بمقدار زیاد صید می کنند. ( از ناظم الاطباء ). هر یک از جانوران پستاندار از اقسام بال دندان دار و از تیره دلفینها ، که در بیشتر اقیانوسها وگاه در رودخانه ها گله وار زندگی کنند. تیره دلفینهامشتمل بر بال کُشنده ، بال سفید، فوسن ، و دلفینهای واقعی است. طول متوسط دلفینهای واقعی از 1/5 تا 4/5 متر است و پوزه درازشان آنها را از فوسنها مشخص می کند. دلفین معمولی ( بطول 2 تا 2/5 متر ) مخصوصاً در دریای مدیترانه فراوان است ، و صورتش در حجاریهای باستانی دیده می شود. دلفینهای رودخانه ای در آسیا و آمریکای جنوبی موجود است. ( از دایرةالمعارف فارسی ). تُخَس. دخَس. خنذیرالبحر. خوک ماهی. ( الفاظ الادویة ) ( اختیارات بدیعی ). ماهی یونس. ماهی بینی دراز. کچه ماهی. ( تحفه حکیم مؤمن ). || نام ماهی کوچکی دارای باله های خاردار که در آبهای گرم زندگی می کند. ( از دایرة المعارف فارسی ). || ( اِخ ) در اصطلاح فلکی ، صورت یازدهمین از صور نوزده گانه شمالی فلکی قدما و آنرا صلیب نیز گویند. ( از مفاتیح العلوم ). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه شمالی و آنرا بصورت دلفین حیوانی بحری یا خیکی پرباد توهم کرده اند و کواکب آن ده است. ( از جهان دانش ). نام صورتی از صور شمالی فلک که متشکل از 18 کوکب است پنج از قدر سیم ، و روشن تر از همه ذنب الدلفین است ، و ستارگان عقدةالصلیب یا عقود نیز در این صورت است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). صورت فلکی شمالی ، نام عربی قدیمتر و رایجتر آن صلیب بوده است ، و خارجی ترین ستاره آنرا عمودالصّلیب و منجمین ذنب الدلفین می گفتند. ( از دائرةالمعارف فارسی ).