دسر. [ دَ ] ( ع مص ) نیزه زدن و شکافتن. ( از منتهی الارب ). طعن. ( از اقرب الموارد ). || راندن. ( از منتهی الارب ). دفع. ( از اقرب الموارد ). دسع. از احادیث است که : لیس فی العنبر زکاة انما هو شی دسره البحر؛ یعنی دریا آنرا دفع کرده و رانده است. ( از اقرب الموارد ). || آرمیدن با زن. ( از منتهی الارب ). || اصلاح کردن کشتی به دسار و میخ. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دسار شود. || سخت سپوختن میخ آهن در چیزی. ( منتهی الارب ). دسار با فشار داخل چیزی کردن و میخکوب کردن هر چیزی. ( از منتهی الارب ). دسر. [ دُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ دسراء.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به دسراء شود. دسر. [ دُ / دُ س ُ ] ( ع اِ ) ج ِ دسار، به معنی میخ. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به دسار شود. دسر. [ دِ س ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) آنچه که در پایان غذا خورند ازمیوه و شیرینی و غیره. عُقبة. ( از اقرب الموارد ).
معنی کلمه دسر در فرهنگ معین
(دِ س ) [ فر . ] (اِ. ) آن چه که در پایان غذا می خورند مانند میوه ، شیرینی ، ژله یا لرزانک و غیره ، پس غذا (فره ).
معنی کلمه دسر در فرهنگ عمید
میوه یا شیرینی ای که پس از غذا خوردن و سیر شدن بخورند.
معنی کلمه دسر در فرهنگ فارسی
میوه یاشیرینی که پس ازغذاخوردن وسیرشدن بخورند ( اسم ) آنچه که در پایان غذا خورند از میوه شیرینی و غیره . جمع دسار بمعنی میخ
معنی کلمه دسر در دانشنامه عمومی
پی غذا که در فرهنگ های آشپزی کشورهای سراسر جهان ( گاهی به آن پی خوراک یا پس خوراک نیز می گویند ) که معمولاً در پایان یک وعدهٔ غذایی مصرف می شود - به طور معمول جزو مواد غذایی شیرین می باشد. واژهٔ دسر از واژه فرانسوی کهن «desservir» به معنی جمع کردن روی میز گرفته شده است. دسرهای مشترک غربی عبارتند از: «کیک، کلوچه، میوه، ژله، بستنی، فالوده، پودینگ، ماست، بیسکویت، شیرینی، پای ها و آبنبات ها» تنوع دسرها را می توان در سراسر جهان یافت. از جمله روسیه که در هنگام صبحانه از دسرهای بسیار متنوعی استفاده می کنند. در برخی کشورها برای مصرف کردن دسر از قاشق مخصوصی استفاده می کنند که اندازهٔ آن بین اندازهٔ یک قاشق چای خوری و یک قاشق معمولی است. به گفتهٔ هرودوت تاریخ دان یونانی، ایرانیان نخستین مردمانی بودند که بعد از خوراک اصلی، خوراکی های شیرین می خوردند. نخستین دسرها آب نبات هایی بودند که از خرمای خشک و موم کندوی زنبور عسل ساخته شده بودند. در قرون وسطی، زمانی که شکر برای اولین بار به صورت کلی تولید شد، مردم از طعم شیرینی ها لذت می بردند و شیرینی چیز جدیدی به حساب می آمد. اما چون شکر بسیار گران بود فقط افراد ثروتمند از شیرینی ها و دسرها بهره مند بودند. ریشهٔ اولین دسرهای محبوب، مانند بستنی های منجمد شده، به قرون وسطی برمی گردد، به زمانی که خانوادهٔ سلطنتی درخواست یخ تازهٔ طعم دار شده با عسل، شربت یا میوه را کردند. واژهٔ «دسر» افزون بر کشورهای فرانسوی زبان در کشورهایی مانند آمریکا، کانادا، استرالیا، نیوزلند و ایرلند استفاده می شود. در حالی که «پودینگ» بیشتر در کشورهایی مانند انگلستان و کشورهای مشترک المنافع با انگلستان استفاده می شود. کشورهایی مانند هند واژهٔ «پودینگ» بیشتر در خانواده های سطح بالا یا متوسط استفاده می شود. کسانی که می خواهند از وزن خود بکاهند بهتر است بعضی دسرها را وارد برنامهٔ غذایی خود کنند. بعضی دسرها مانند ماست به دلیل کالری کم و انواع پروتئین بسیار مفید هستند و مصرف آن ها می تواند باعث کاهش وزن شود.
معنی کلمه دسر در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی دُسُرٍ: جمع دسار است ، که به معنای میخهایی است که با آن تختههای کشتی را به یکدیگر میکوبند . معنی فَاکِهَةٍ: میوه (هر میوهای که به عنوان دسر خورده میشود ، نه به عنوان غذا) معنی فَوَاکِهُ: میوه ها (جمع فاکهه است که به معنای هر میوهای است که به عنوان دسر خورده میشود ، نه به عنوان غذا ) تکرار در قرآن: ۱(بار)
معنی کلمه دسر در ویکی واژه
آن چه که در پایان غذا میخورند مانند میوه، شیرینی، ژله یا لرزانک و غیره، پس غذا (فره)
جملاتی از کاربرد کلمه دسر
فرسود چارهای که طرف شد به رنج دهر با صندل از معاملهٔ دردسر مپرس
غیر مستی هرچه دارد این چمن دردسر است خوابراحت جز به زیر سایههای تاک نیست
گرم پرسیِّ توام سوخت چه باشد ای دوست که زمانی ببری دردسر از بالینم
نه ما را بماند دگر دردسر چنانچون نموده ست بار دگر
نهم کلاه نمد کج بشکر درویشی که شاه هیچ بجز دردسر ندید از تاج
اسدسرا، روستایی از توابع بخش اتاقور شهرستان لنگرود در استان گیلان ایران است.
ندارد در درازی کوتهی دست دراز من به پا گر می دهم دردسر آن آستان کمتر
تو ندانم از کدامین کشوری هر که هستی، مایهٔ دردسری
افرمجان علیا، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان رودسر در استان گیلان ایران است.
می کند گل زردرویی از شراب دیگران دردسر می گردد افزون از گلاب دیگران
مرد غوغا نیستی سرور نمی باید شدن تاب دردسر نداری سر نمی باید شدن
چونکه شوهر بر زن خود مهتر است از زنش هر لحظه صد دردسر است