جنوب
معنی کلمه جنوب در لغت نامه دهخدا

جنوب

معنی کلمه جنوب در لغت نامه دهخدا

جنوب. [ ج َ ] ( ع اِ ) طرف جنوب ، یکی از چهار جهت اصلی در برابر شمال. ( اقرب الموارد ). چهار جهت اصلی عبارتند از: شمال ، جنوب ، مشرق ، مغرب ، و آنرا بپارسی او اخشتر و نسا گویند. ( ناظم الاطباء ). || بادی است برابر باد شمال. ( از اقرب الموارد ). باد دست راست و مهب آن از مطلع سهیل تا مطلع ثریاست. ج ، جنائب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). باد قبله. ( زمخشری ). باد که در برابر شمال جهد. ج ، اَجْنُب ، جنایب. ( مهذب الاسماء ) :
رود بحکم وی اندر فلک مدار و مسیر
وزد به امر وی اندر هوا جنوب و شمال.مسعودسعد.|| نیم روز. ( التنبیه و الاشراف چ لیدن ص 31 ) ( مفاتیح ).
جنوب. [ ج ُ ] ( ع مص ) از دست راست وزیدن باد. ( منتهی الارب ). || بادجنوب آمدن. ( المصادر ). || باد جنوب وزیدن بر قوم و هلاک کردن. ( منتهی الارب ): جُنِبوا جنوباً؛ باد جنوب وزید بر آنان و هلاک کرد آنان را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || دورشدن. ( المصادر زوزنی ). || دردمندپهلو شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مبتلی به بیماری ذات الجنب گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) در تداول بمعنی جَنوب ، یکی از جهات اربع.
جنوب. [ ج ُ ] ( ع اِ ) ج ِ جَنْب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). پهلوها. رجوع به جَنْب شود.

معنی کلمه جنوب در فرهنگ معین

(جَ یا جُ ) [ ع . ] (اِ. ) یکی از چهار جهت اصلی که مقابل شمال است .
(جُ ) [ ع . ] (ص .اِ. ) جِ جنب . ۱ - پهلوها، کنارها. ۲ - جهت ها و نواحی .

معنی کلمه جنوب در فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ شمال] (جغرافیا ) یکی از چهار جهت اصلی برابر با طرف دست راست کسی که رو به مشرق ایستاده باشد.
۲. [مجاز] شهرها و سرزمین های واقع در جنوب کشور.
۳. [مقابلِ شمال] [قدیمی] بادی که از سمت جنوب می وزد.

معنی کلمه جنوب در فرهنگ فارسی

پهلووکناروجهت، یکی ازجهات اربعه، مقابل شمال، قبله هم گویند
( صفتاسم ) جمع جنب . ۱- پهلوها کنارها. ۲- جهتها نواحی .
از دست راست ورزیدن باد یا باد جنوب آمدن یا دور شدن .

معنی کلمه جنوب در فرهنگستان زبان و ادب

[علوم سیاسی و روابط بین الملل] ← جهان جنوب

معنی کلمه جنوب در دانشنامه عمومی

جُنوب، اواخشتر یا دَشتر یکی از چهار جهت اصلی است که در نقشه ها به طور قراردادی معمولاً به سوی پایین است. جنوب نقطه مقابل شمال است و °۹۰ با خاور و باختر اختلاف زاویه دارد و خود در زاویه °۱۸۰ جای دارد.
این واژه در گذشته های دور اَوشتَر و نیمروچ و گاهی نیز دَشن بوده است.
جنوب (فیلم). جنوب ( اسپانیایی: El Sur ) فیلمی در ژانر درام از کارگردان مؤلف کمال گرای اسپانیایی ویکتور اریسه است که در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به اورور کلمان اشاره کرد. این فیلم در سال ۱۹۹۶ در جشن صدسالگی سینمای اسپانیا توسط منتقدان و متخصصان به عنوان ششمین فیلم برتر اسپانیایی برگزیده شد. جنوب بر اساس رمانی به همین نام از آدلایدا گارسیا مورالس ساخته شده است.
مدت زمان این فیلم در اصل قرار بود که سه ساعت باشد اما تهیه کننده فیلم تصمیم گرفت که نود دقیقه دوم فیلم که در جنوب اسپانیا رخ می دهد ساخته نشود چون فکر می کرد که همین فیلم نود و پنج دقیقه ای که اریسه ساخته برای اهداف وی عالی است. فیلم جنوب به جشنواره فیلم کن ۱۹۸۳ راه یافت.

معنی کلمه جنوب در ویکی واژه

(جغرافیا): یکی از چهار جهت اصلی که هرگاه ناظری رو به مشرق ایستاده باشد در سمت راست جنوب واقع می‌شود؛ مقابل شمال.
جمع جنب؛ پهلوها، کنارها؛ جهت‌ها و نواحی.

جملاتی از کاربرد کلمه جنوب

که چون شه ز مشرق برون برد رخت به عرض جنوبی برافراخت تخت
به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب
از آنجا برفتیم، به شهری رسیدیم که آن را عرقه می‌گفتند. چون از عرقه دو فرسنگ بگذشتیم، به لب دریا رسیدیم و بر ساحل دریا، روی از سوی جنوب، چون پنج فرسنگ برفتیم به شهر طرابلس رسیدیم، و از حلب تا طرابلس چهل فرسنگ بود، بدین راه که ما رفتیم.
موضع باد از غروب است این بدان موضع آب از جنوب آمد روان
تو بودی که کردی به رزم جنوب به دربا و صحرا تن خود فدا
خرابی‌از جنوب و از شمال است بر این مخلوق آزادی وبال است
قطب فلک که مرکز پرگار هستی است یک نقطه از جنوب و شمال محمدست
دور ملکش بدین دو قطب جلال منتظم باد بر جنوب و شمال
یوسف به درت به خاکروبی جویان تو شرقی و جنوبی!
در جنوب آسیا، نام خانوادگی سیدها است.
سگ‌دویده روز تا شب از شمال و از جنوب خورده ‌مسکین ‌پاره‌های ‌سنگ ‌و ضربت‌های چوب