جمیله
معنی کلمه جمیله در لغت نامه دهخدا

جمیله

معنی کلمه جمیله در لغت نامه دهخدا

( جمیلة ) جمیلة. [ ج َ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث جمیل : اخلاق جمیله. || خوب صورت نیکوسیرت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). زن نیکو. زن زیباروی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) گروه آهوان و کبوتران. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جمیلة. [ ج َ ل َ ] ( اِخ ) نام زن حنظلةبن ابی عامر راهبست. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 349 شود.
جمیلة. [ ج َ ل َ ] ( اِخ ) دختر عاصم بن ثابت بن ابوالافلح. یکی از زنان عمربن الخطاب. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 493 شود.

معنی کلمه جمیله در فرهنگ معین

(جَ لِ ) [ ع . جمیلة ] (ص . ) زن زیبارو.

معنی کلمه جمیله در فرهنگ عمید

۱. =جمیل
۲. زن زیبا.

معنی کلمه جمیله در فرهنگ فارسی

مونث زیبا، خوب، نیکو، پسندیده، زن زیبا
( صفت ) ۱- مونث جمیل : اخلاق جمیله . ۲- زن زیبا روی زن نیکو.
دختر عاصم بن ثابت بن ابوالافلح یکی از زنان عمر بن الخطاب .

معنی کلمه جمیله در فرهنگ اسم ها

اسم: جمیله (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jamile) (فارسی: جَميله) (انگلیسی: jamile)
معنی: زن زیبا، نیکو، نیکو سیرت، پسندیده، جمیل، ( اَعلام ) جمیله بانوی آواز خوان و موسیقیدان عرب از مردم مدینه [حدود سال هجری]، ( عربی ) ( مؤنث جمیل )، زیبا

معنی کلمه جمیله در دانشنامه عمومی

جمیله (دشتستان). جمیله، روستایی است از توابع بخش ارم در شهرستان دشتستان استان بوشهر ایران.
این روستا در دهستان ارم قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۴۷۱نفر ( ۱۰۱خانوار ) می باشد.
اهالی این روستا از ایل قشقایی ، طایفه فارسیمدان هستند و به زبان ترکی قشقایی سخن می گویند.
جمیله (رمان). جمیله روسی: Джамиля ، قرقیزی: Жамила ، جمیلا ،   )
نام یک کتاب ادبی است که توسط چنگیز آیتماتوف ، نویسنده برجسته اهل کشور قرقیزستان به زبان روسی منتشر شد.
براساس سرنخ های موجود در داستان ، این اتفاق در شمال غربی قرقیزستان ، احتمالاً استان تلاس رخ میدهد.
کتاب جمیله محبوب ترین اثر چنگیز آیتماتف، روایتگر عشقی ممنوع میان زنی متأهل و جوانی سرباز است که فارغ از تمامی قراردادهای اجتماعی رخ می دهد. این کتاب از مرزبندی های درست و غلط عبور می کند، آن ها را در هم می آمیزد و تمام اندیشه های شما را به چالش می کشد.
جمیله زنی قرقیز است و همسرش را دوست ندارد. همسر او صادق نام دارد و در ارتش شوروی مشغول به خدمت است. جمیله زنی بسیار شجاع است و حاضر نیست زیر بار حرف زور برود به خصوص اگر شخص زورگو مرد باشد. سعید برادر صادق این ویژگی های جمیله را می داند و زن برادر خود را تحسین می کند. روزی پسری به نام دانیار وارد زندگی جمیله می شود و با وجود این که خجالتی است می تواند جمیله را عاشق خود کند. سعید برادر شوهر جمیله که از این رابطه با خبر است او را تشویق به فرار با دانیار می کند.
رمان زیبای جمیله مانند شعری عاشقانه است که چنگیز آیتماتف آن را سروده است. آیتماتف با انتشار این کتاب در جوامع ادبی شناخته شد و به واسطه ی آن جایزه ادبی لنین را به دست آورد. رمان جمیله برای شما عشقی اساطیری را روایت نمی کند بلکه شاهد عشقی بزرگ از طرف فقیرترین مردم جهان خواهید بود. عاشق و معشوق هر دو فقیر هستند؛ جمیله زنی روستایی است و دانیار جز لباس کهنه ی سربازی که بر تنش است چیزی ندارد.
چنگیز آیتماتف نویسنده ی بزرگی است و آثار ارزشمند بسیاری دارد اما رمان کوتاه جمیله معروف ترین و شاعرانه ترین اثر او است و لوئی آراگون در مقدمه ی ترجمه ی فرانسوی این کتاب به آن عنوان زیباترین داستان عاشقانه ی جهان را داده است.
جستارهای وابسته
• فهرست پرفروش ترین کتاب های تاریخ
• صد رمان برتر به انتخاب کتابخانه مدرن

معنی کلمه جمیله در ویکی واژه

جمیلة
زن زیبارو.

جملاتی از کاربرد کلمه جمیله

شخصی دو ز خِیل آن جمیله گفتند به شاه آن قبیله
جمیله‌ایست عروسِ جهان، ولی هُش دار که این مُخَدَّره در عقدِ کس نمی‌آید
جمیله بوپاشا، از چریک‌های جبهه آزادیبخش الجزایر که در فرانسه شکنجه شده بود، در صحنه فیلمبرداری در رباط کریم حاضر بود.
آهنگ به هر قبیله کردی جویایی هر جمیله کردی
چنان که در ظلمات آب زندگی است نهان بود به زیر سیاهی مرا جمیله داغ
فضای سینه من صائب از توجه عشق چو لاله زار بهشت است پر جمیله داغ
دوم اینکه میل نفس او به زوال نعمت از دیگری باشد، به جهت اینکه خود همان نعمت به دست او آید، مثل اینکه خانه معینی، یا زن جمیله ای را شخصی داشته و دیگری همان خانه یا همان زن را طالب باشد، و خواهد از دست او در رود و به تصرف خودش درآید و شکی نیست در خباثت این مرتبه و حرمت آن چنان که خدای تعالی نهی صریح از آن فرموده که «و لا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض» خلاصه معنی اینکه «آرزو مکنید چیزی را که خدا به سبب آن، بعضی را به بعضی تفضیل داده» .
آتیلا پسیانی در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران زاده شد. او فرزند بازیگر جمیله شیخی بود. در دوران کودکی، پدرش حین مأموریتی در بهشهر درگذشت و او به‌همراه مادرش به تهران بازگشت.
رو کرد به سوی آن قبیله از بهر وصال آن جمیله
طبیعت منست گاه شعر من جمیله و شه طباطبای او