معنی کلمه بوالفضول در لغت نامه دهخدا
این ابلهان که بی سببی دشمن منند
بس بوالفضول و یافه درای وزنخ زنند.سنایی.همه جور زمانه بر فضلاست
بوالفضول از جفاش زاستر است.خاقانی.ای بسا بوالفضول کز یاران
آورد کبر درپرستاران.نظامی.چو من خرسندم و بخشنده خشنود
تو نقد بوالفضولی خرج کن زود.نظامی.از آن بوالفضولان بسیارگوی
و از آن بوالحکیمان دیوانه خوی.نظامی.گفت مکشوف و برهنه بی غلول
بازگو رنجم مده ای بوالفضول.مولوی.