بند و بست. [ ب َ دُ ب َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آنچه از آهن وجامه و جز آن را بهم بندند. ( یادداشت بخط مؤلف ). - بند و بست بودن ؛ بسته بودن.مقفل بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). || مجازاً توطئه. ساخت و پاخت. ( فرهنگ فارسی معین ).ساختن دو کس با یکدیگر بضرر دیگری. ساخت و پاخت و تبانی. || قرارداد ( باج و خراج ). ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ترتیب. انتظام. ضبط و ربط. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ). || استواری. ( ناظم الاطباء ). استواری. محکمی. ( فرهنگ فارسی معین ). || تدبیر. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || آراستگی. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه بند و بست در فرهنگ معین
(بَ دُ بَ )(اِمر. )۱ - توطئه ، ساخت و پاخت ، دست به یکی کردن . ۲ - ترتیب ، انتظام .
معنی کلمه بند و بست در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - قرار داد ( باج و خراج ) . ۲ - ترتیب انتظام ضبط و ربط. ۳ - استواری محکمی . ۴ - تدبیر . ۵- توطئه ساخت و پاخت . یا بند و بست بودن. ۱ - بسته بودن. ۲ - مقفل بودن . ساخت وپاخت، توطئه
معنی کلمه بند و بست در ویکی واژه
توطئه، ساخت و پاخت، دست به یکی کردن. ترتیب، انتظام.
جملاتی از کاربرد کلمه بند و بست
چو دیوانه در بند و بسته چو یوز بیارم به پیش تو از نیمروز
چنانکه دیوی با اهرمن برای شکار بقول عامه پی بند و بست و جفت و جلاست
بهر هفته یکی دعوی کند شاهی و جمعی را بکشتن می دهد چون از برای بند و بست آید
چربد به زور سختی، زور ملایمت از قفل بند و بست بود بیش موم را
به نظم عافیت در فتنهزار کشور هستی لب و چشمیست گر مقدور باشد بند و بست من
مهر من نیستی اگر نه امی خسته بند و بسته زندان
سیل از کهسار آمد پر شتاب بند و بست پشته و پل شد خراب
از معروفترین آثار بجا مانده از دورههای پیش از اسلام میتوان به قدمگاه جهرم، چهارطاقی قطبآباد، سد بند و بست، قلعه گبری و چهار طاقی سیمکان و همچنین از آثار بعد از اسلام میتوان به غار سنگتراشان، بازار جهرم، مسجد و مدرسه خان، مسجد جامع جهرم، مقبره شاهزاده فضل بن موسی بن جعفر، کاروانسرای مخک و خانه طوفان اشاره کرد.
دلبر علاف سودایش مرا دلخسته کرد عاشقان را چون علف آورد بند و بسته کرد
دل صید شوق و دیده اسیر خیال توست ویرانهکشوریکه به این بند و بست نیست
عمرها شد شورزنجیرازنفس وا میکشم کشور دیوانه مجنونکرد بند و بست را