بلیه

معنی کلمه بلیه در لغت نامه دهخدا

بلیه. [ ب َ ی ی َ ] ( از عربی ، اِ ) بلیة. بلیت. آزار و رنج و سختی. ( غیاث ). حادثه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). خزیة. کِرزیم. ( منتهی الارب ). رجوع به بلیت و بلیة و بلوی شود : داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی و عاقبت کار و ساکن ساختن و فرونشاندن بلیه دشوار. ( تاریخ بیهقی ص 315 ). برابری می کند با بلیه الم رسان با صبر بسیاری که خدا به او داده است. ( تاریخ بیهقی ص 308 ). آنچنان حسبتی که آثار بلیه را نابود کرده اند. ( تاریخ بیهقی ص 309 ).
به غاری از برای قوت دین
به کافر از پی دفع بلیه.سوزنی.- بلیه عام ؛ کنایه از وبا و طاعون و هر مرگامرگی و هر رنجی که همه کس را فراگیرد. ( انجمن آرا ).

معنی کلمه بلیه در فرهنگ معین

(بَ یِّ ) [ ع . ] ( اِ. ) گرفتاری ، سختی . ج . بلایا.

معنی کلمه بلیه در فرهنگ عمید

۱. مصیبت، پیشامد بد.
۲. رنج.

معنی کلمه بلیه در فرهنگ فارسی

رنج ، مصیبت، پیش آمدبد
( اسم ) گرفتاری سختی . جمع : بلایا.
بلیت ٠ آزار و رنج و سختی ٠ حادثه ٠ خزیه ٠ کرزیم ٠

معنی کلمه بلیه در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَلیّه (عربی، جمع: بلایا)، نامی که پیش از اسلام به ماده شتری (و بندرت مادیانی) اطلاق می شده که به آیین جاهلی آن را بر گور صاحبش پایبند می زده، سرش را به عقب برگردانده با غاشیه می پوشانده و رها می کرده اند تا از بی غذایی بمیردگاه جسد حیوان قربانی را می سوزانده و گاه پوست آن را با ثُمام (گیاهی خاردار، در فارسی یَز) می انباشته اند.
در منابع اسلامی این رسم را دلیل بر اعتقاد اعراب دوران جاهلیت به حشر و رستاخیز گرفته اند )، زیرا به گمان آنان، حیوانی که بدین سان قربانی می شد باید در روز قیامت چون مرکبی در خدمت صاحبش باشد، در حالی که محشوران محروم از بلیّه، که در مرتبه پایینتر بودند، باید پیاده بروند
سنتی دیگر
با این حال، به موجب سنتی دیگر، همین اصطلاح به ماده گاو یا ناقه یا میشی اطلاق می شده که آن را بر گور صاحبش پی کرده و رها می کرده اند تا از گرسنگی بمیرد؛ ظاهراً به همین ترتیب، مظهر ابتدایی اعتقاد به حشر به صورت قربانی در مراسم مرگ در آمده و این رسم نیز جای خود را به طعام ( ولیمه ) ای داده است که در آیین سوگواری می دهند.

معنی کلمه بلیه در ویکی واژه

گرفتاری، سختی.
بلایا.

جملاتی از کاربرد کلمه بلیه

ابراهیم ابن ضُوَیّان (۱۸۵۸–۱۹۳۵م) (نسب: ابراهیم بن محمّد بن سالم بن ضویّان) فقیه حنبلی، نسب‌شناس و تاریخ‌نگار نجدی عربستانی بود. از اهالی شهر رس، در نجد و به قبلیهٔ بنی‌زید منتسب بود. قضاوت در زادگاهش را برگرفت. منار السبیل، أنساب أهل نجد، فی التاریخ از آثار اوست. سه سال پیش از درگذشت، نابینا شد.
گاه‌کند رو به آسمان‌ که الهی امشب ازین جمع این بلیه بگردان
، موزه سنگ در گنبد تاریخی جبلیه
سابقه ارتش عمان به قرن هفتم میلادی (قرن اول هجری) بازمی‌گردد در زمانی که نیروهای قبلیه ازد به حدی توان داشتند که توانستند با نیروهای خلیفه اول ابوبکر همکاری کنند. در ابتدای قرن هفدهم نیروهای عمان تحت فرمان سلطان بن سیف از سلسله آل یعرب توانستند پرتغالی‌ها را از عمان اخراج کنند.
مگر امانی و آمالش از حمایت تو روا شوند که یابد از آن بلیه امان
شرط چارم‌، شجاعتی به کمال که نگردد به هر بلیه ز حال
قضا ز لطف تو بر سائلان عطیه‌فشان قدر ز قهر تو بر ظالمان بلیه نگار
السماقیه القبلیه (به عربی: السماقیة القبلیة) یک روستا در سوریه است، که در ناحیه حمرا واقع شده‌است. السماقیه القبلیه ۷۴۸ نفر جمعیت دارد.
ام الزبار القبلیه یک منطقهٔ مسکونی در قطر است که در شهرداری الشحانیه واقع شده‌است. ام الزبار القبلیه ۴۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
پهلو تهی کنند زمین و آسمان همه از حمل این بلیه که کوه از کمر فتاد
ام تریکیه القبلیه (به عربی: أم تریکیة القبلیة) یک روستا در سوریه است که در ناحیه حمرا واقع شده‌است. ام تریکیه القبلیه ۸۳۲ نفر جمعیت دارد.
و بالجمله مرگ، قضیه ای است که بر هر کسی وارد می شود و کسی را فرار از آن ممکن نیست پس نمی دانم که این غفلت چیست؟ بلی: کسی که داند عاقبت امر او مرگ است و خاک، بستر خواب او، و کرم و مار و عقرب انیس و همنشین او، و قبر محل قرار او خواهد بود، و زیر زمین جایگاه او، و قیامت وعده گاه او، سزاوار آن است که حسرت و ندامت او بسیار، و اشک چشمش پیوسته بر رخسار او جاری باشد و فکر و ذکر او منحصر در همین بوده، و بلیه او عظیم، و درد دل او شدید باشد آری:
در این دو مملکت از پرتو خروج و ظهورش بلیهٔ تیغ دودم گشت و فتنهٔ تیر دوسر شد
سید ابوالقاسم خوانساری کتاب‌هایی در زمینه علوم مختلف از جمله ریاضی دارد که از آن جمله می‌توان به «بحر الحساب» به فارسی؛ «اعجاز المهندسین» یا «الهندسة آلتی لایحتاج الی الفرجار (پرگار)»، رساله «الجبر و المقابله»، رساله «قابلیه التقسیم» در اعداد، رد «ابطال الرمل» و «تسهیل القسمه» اشاره نمود.
و بلیها من لاله جمل فیها و لا ناقته و لا هزخیلا
به گفته پالمر، نام قدیمی عسیرت الحتاب به معنای مکان سخت الوار است. به گفته شهرداری محلی، کلمه اسیره در عربی به معنای «هیزم» است و به جنگل‌های فراوان شهر (و عسیره القبلیه نزدیک) اشاره دارد که توسط ساکنان برای فروش هیزم استفاده می‌شد.
ولیک اول امسال از او بخورد فریب چه چاره داشت که او را بُد این بلیه نصیب؟
از بهر یک نگاه بلاخیز خویشتن ما را به صد بلیه رضا کرد چشم دوست