معنی کلمه رضوان در لغت نامه دهخدا
- بیعت رضوان ؛ بیعتی که برخی از صحابه با رسول ( ص ) کردند در زیر درختی در حدیبیه ، و چون مردمان آن درخت را سپس تعظیم کردن گرفتند عمر امر به قطع آن کرد تا بت پرستی دیگربار پایه نگیرد،و ناظر بدین بیعت است آیه شریفه ٔ: لقد رضی اﷲ عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فأنزل السکینة علیهم و اثابهم فتحاً قریباً. ( 18/48 )؛ به تحقیق خشنود شد خداوند از مؤمنان وقتی که بیعت کردند با تو در زیر آن درخت پس می داند آنچه را در دلهای ایشانست پس فرودآورد آرامش خاطر را بر ایشان وپاداش داد ایشان را فتحی نزدیک. ( از یادداشت مؤلف ). ناصرخسرو در قصیده ای اشاره به این بیعت دارد و گوید:
آن قوم که در زیر شجربیعت کردند
چون جعفر وسلمان و چو مقداد و چو بوذر.
- رضوان اﷲ علیه ، علیه رضوان اﷲ ؛ خشنودی خدا بر او باد. خدای تعالی از او خشنود باد. دعایی است که پس از نام مرده آرند. ( یادداشت مؤلف ). و همچنین است رضوان اﷲ علیها : به دارالخلافه مقدس مجده اﷲ به عهد راضی رضوان اﷲ علیه قاضیی بود نام اوابومحمد... ( فارسنامه ابن بلخی ص 117 ).
- رضوان اﷲ علیهم ؛ دعاییست که پس از نام مردگان ( بخصوص مردگان دین ) آرند، بمعنی خشنودی خدای بر آنان باد. ( یادداشت مؤلف ). دعای خیر است یعنی برکت خدا شامل حال ایشان باد. ( ناظم الاطباء ) : این رساله در ذکر صحابه رضوان اﷲ علیهم که لمعه ای است از بوارق بیان و حدایق بنان او ایراد کرده می شود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 234 ). و بعهدخلفای گذشته رضوان اﷲ علیهم در وجه خزانه بودی. ( فارسنامه ابن بلخی ص 136 ). و بنده خواست که این فصول با انساب و تواریخ عرب و حضرات و ائمه دین مبین رضوان اﷲ علیهم در پیوندد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 113 ).
|| پسندیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52 ) ( دهار ).
رضوان. [ رُض ْ ] ( ع مص ) رِضْوان. ( از اقرب الموارد )( از دهار ) ( از منتهی الارب ). رجوع به رِضْوان شود.
رضوان. [ رِض ْ ] ( ع اِمص ) خشنودی. ( دهار ) ( غیاث اللغات ). || قبول.( از ناظم الاطباء ). || تحسین. آفرین. ( فرهنگ فارسی معین ). || برکت. ( ناظم الاطباء ).