ذاتی
معنی کلمه ذاتی در فرهنگ معین
معنی کلمه ذاتی در فرهنگ عمید
معنی کلمه ذاتی در فرهنگ فارسی
یکی از شعرا و از مشایخ طریقه خلوتیه از مردم کاشان قصبه بروم ایلی است .
معنی کلمه ذاتی در دانشنامه آزاد فارسی
اصطلاحی در منطق قدیم. ذاتی در منطق دو معنای شایع و مشهور و چند معنای غیرمشهور دارد. معانی شایع و مشهور ذاتی عبارت اند از الف. ذاتی باب ایساغوجی یا کلیات خمس. منطقیان قدیم برای تعریف اشیا در خارج از ذهن، به سان تعریفی که در ذهن برای اشیا درست می کنیم، ابتدا امری کلی را که از ذات افراد خود خارج نبود و به نظر آنان جزء ماهیت و ذات افراد خویش محسوب می شد، در نظر می گرفتند و معتقد بودند این جزء تعریف بر ماهیت حمل می شود. این جزء در نظر آنان محدود به جنس و فصل بود، مثل حیوان و ناطق برای ماهیت انسان و در تحلیل ذهنی نخست جزء ماهیت یعنی جنس و فصل به ذهن می آید، مثل تقدم حیوانیت و ناطقیت در تعقل انسان. طبیعی بود وقتی آنان ذاتی را جزء ماهیت شیئی بدانند، معتقد باشند که ذاتی مثلاً حیوانیت و ناطقیت از ذات انسان جداشدنی نیست؛ برای حمل ذاتی بر ذات نمی توان دلیل آورد و از این رو بدیهی نیز هستند مانند آن که تربودن آب دلیل نمی طلبد. ب. ذاتی باب برهان، که عبارت است از مفهوم یا مفاهیمی که از ذات انتزاع و بر آن حمل می شود، چنان که «زوجیّت» و «فردیت» از اعداد زوج و فرد انتزاع و آن گاه بر آن ها حمل می شود، مثلِ «عدد ۲ زوج است»، «عدد ۳ فرد است»، یا «حرکت» که از «جسم» انتزاع و بر آن حمل می شود، مانند «جسم، متحرک است». در ذاتی باب برهان بر این معنا تأکید شده است که مفهوم ذاتی یک چیز (مثل حرکت جسم در نظر منطقی های قدیم) باید از خود آن چیز (یعنی از جسم)، و نه از امری عام تر از آن (مثلاً از «جوهر») و امری خاص تر از آن (مثلاً از «حیوان») انتزاع شده باشد. دیگر این که بدین نکته باید توجه داشت که ذاتی باب برهان معنایی عام تر و گسترده تر از ذاتی باب ایساغوجی دارد و اعراضی را هم که به سبب ذات موضوع بدان می پیوندند (مثل خندیدن نسبت به انسان و زوجیت نسبت به عدد زوج) دربر می گیرد. در کتاب های منطق قدیم، در کنار معانی شایع، گاهی تا پانزده گونه ذاتی دیگر نیز بر شمرده اند و آن ها را به «حمل»، «محمول» و «موجود» نسبت داده اند.
معنی کلمه ذاتی در دانشنامه اسلامی
...
[ویکی فقه] ذاتی (موضوع علوم). ذاتی، از اصطلاحات علم منطق بوده و به معنی عَرَض بدون واسطه، یا به واسطه جزء مساوی معروض یا جزء اعمّ معروض و یا خارج مساوی معروض می باشد.
ذاتی، از اصطلاحات علم منطق بوده و به معنی عَرَض بدون واسطه، یا به واسطه جزء مساوی معروض یا جزء اعمّ معروض و یا خارج مساوی معروض می باشد.تمایز علوم بنابر مشهور به تمایز موضوعات آن هاست. موضوع هر علمی، چیزی است که در آن علم از اعراض ذاتی آن (موضوع) بحث می شود؛ پس ذاتی در اینجا صفت برای عَرَض است و مراد از عَرَض ذاتی در اینجا همان عَرَض ذاتی در باب حمل و عروض و مقابل عَرَض غریب است.مراد از عَرَض در باب حمل و عروض، محمولی خارج از شیء است که بر شیء حمل می شود (هو المحمول علی الشیء الخارج عنه).
اقسام عرض
عَرَض دارای اقسامی است.برخی از علمای منطق، اقسام آن را به ۹ قسم رسانده اند:
← عرض ذاتی
باید توجه داشت که در غالب علوم برهانی، عرض ذاتی، گاهی محمول برای خود موضوع علم و گاهی محمول برای یکی از انواع موضوع آن علم و گاهی محمول برای یکی دیگر از اعراض ذاتی موضوع علم و گاهی محمول برای یکی از انواع سایر اعراض ذاتی واقع می شود، اما این امر سبب نمی شود که نتیجه بگیریم در هر علمی از عوارض غریب موضوع آن علم بحث می شود، زیرا چنان که ملاصدرا می گوید، اعراضِ اخص از موضوع علم بر دو گونه اند: ا) اعراض اخصّی که موضوع به منزله جنس یا نوع آن هاست که باید ابتدا تحصّل نوعی یا تخصّص صنفی حاصل کند و بعد از تحصل و تخصص، صلاحیت معروضیت و اتصاف به عارض را پیدا کند. این ها اعراض غریب اند که در هیچ علمی از آنها گفتگو نمی شود.ب) قسمی که با وجود اخص بودن، محتاج تخصص قبلی موضوع نیستند و عروض آنها باعث اولین تخصص موضوع می شود. این گونه اعراض، عَرَض ذاتی موضوع اند؛ بنابراین با اینکه مثلاً موضوع فلسفه، وجود بما هو وجود است، بحث از وجوب و امکان، هیولی و صورت، و جوهر و عَرَض (که هر یک مختص به قسم خاصی از وجود است) بحث از اعراض ذاتی وجود خواهند بود.بر این اساس اگر موضوعات مسائل علم را لحاظ کنیم، می توان گفت: ذاتی در باب علوم (که همان عرض ذاتی موضوع است) عبارت از محمولی است که در تعریف آن، یکی از امور ذیل بیاید: ۱.خود موضوع مسئله، مثل متعجّب در قضیه «الانسانُ متعجّبٌ» که در تعریف متعجّب، موضوع یعنی انسان ذکر می شود.۲.جنس موضوع مسئله، مثل متساویان در قضیه «هذان العددان متساویان» که در تعریف متساویان، جنس موضوع یعنی عدد ذکر می شود.۳.معروض موضوع مسئله، مثل عاکسٌ للاشعّة در قضیه «الابیضُ عاکسٌ للاشعّة» که در تعریف عاکسٌ للاشعّة، جسم ذکر می شود که معروض بیاض است (بیاض، عارض بر آن می شود). ۴.معروض جنس موضوع مسئله، مثل ناقص (عددی که حاصل جمع خارج قسمت های آن از خود آن عدد بیشتر باشد؛ مثل عدد ۱۲ که حاصل جمعِ نصف و ثلث و ربع و سُدس آن برابر عدد ۱۵ می شود که از عدد ۱۲ بیشتر است) در قضیه «زوجُ الزوجِ ناقصٌ» که در تعریف ناقص، عدد اخذ می شود که معروض زوج است و زوج، جنس برای موضوع است.ابن سینا در منطق اشارات از ذاتی مورد بحث (ذاتی مورد استعمال در علوم) به ذاتی باب برهان تعبیر آورده است که البته خلاف اصطلاح رایج است و ذاتی باب برهان (در اصطلاح رایج) از این قسم ذاتی عام تر است، زیرا علاوه بر این موارد، ذاتی باب ایساغوجی (کلیات خمس) را هم شامل می شود.
معنی کلمه ذاتی در ویکی واژه
…
جملاتی از کاربرد کلمه ذاتی
ویژگیهای کوانتومی الکترون شامل تکانه زاویهای ذاتی (اسپین) با مقدار نیمهصحیح بر حسب ħ (ثابت کاهیدهٔ پلانک) است و این یعنی الکترون یک نوع فرمیون است.
در یک آینهٔ مغناطیسی، از پیکربندی آهنرباهای الکتریکی برای ایجاد ناحیهای با تراکم فزاینده خطوط میدان مغناطیسی در یکی از دو انتهای محوطه، استفاده میشود. ذرات نزدیک به انتها نیرو فزایندهای را تجربه میکنند که در نهایت باعث میشود که جهت معکوس شود و به منطقهٔ محاصره بازگردند. این اثر آینه فقط برای ذرات در محدوده محدودی از سرعتها و زوایای رویکرد اتفاق میافتد، آنهایی که در خارج از محدوده هستند فرار میکنند و آینهها را بهطور ذاتی «نشتی» میکنند.
حیات ذاتیش چون شد محقق بیابد سر دیمومیت حق
جوهرنمای ذاتی خود هر که می شود انگاره اش مشقت سوهان نمی کشد
ذاتی است روشنایی ما همچو آفتاب نقصی نمی رسد به کمال از زوال ما
امپریالیسم در لغت به سیاست توسعه قدرت و نفوذ یک کشور در حوزه خارج از قلمرو شناخته شده برای آن گفته میشود. یک کشور میتواند کشور دیگر را بهطور قانونگذاری مستقیم یا از طریق روشهای غیر مستقیم مثل کنترل کالاها و مواد خام کنترل کند. مورد اخیر اغلب استعمار نو خوانده میشود. استعمار یک پدیده ذاتی در تاریخ بودهاست. استعمار در مراحل ابتدایی، به صورت نفوذ سیاسینظامی در کشورها و به صورت صرف استفاده از منابع زمینی، انسانی و سیاسی بودهاست. بعضی مواقع نیز استعمار، به صرف جلوگیری از نفوذ کشور استعمارگر رقیب انجام میشد. به هر حال کشورهای استعمارگر رقابت شدیدی را برای به استعمار کشیدن مستعمرات همدیگر نشان میدادند.
فنای ذاتی من در غم تو روح بقا دمید در من و باقیست تا بنفخه صور
هر کدام از ما، دارای یک طبیعت درونی بیولوژیکی هستیم که به یک معنا، طبیعی، ذاتی و غیرقابل تغییر است و به روش علمی میتوان آن را مطالعه کرد.
گنجی که طلسم اوست عالم ذاتی که صفات اوست آدم
تا سال ۱۳۰۶ اساس زیر نظر مستقیم حزب قرار داشت؛ اما از آنجا که هیتلر دارای قدرت شناخت، استعداد درونی، ذاتی و توانایی افراد بود، هاینریش هیملر را به فرماندهی کل اساس گماشت. هیملر تصمیم گرفت از اس اس سازمانی بزرگ بسازد.
اگر تو مرد ذاتی بی نشان شو پس آنگاهی چو مردان جهان شو
عقل ذاتی عرش الرحمن ما مستوی بر صورت سلطان ما
بیشتر زبانها از زیر و بم آهنگ واژگان برای انتقال نوا و کاربرد استفاده میکنند اما این ویژگی آنهارا نواختبر نمیکند. در زبانهای نواختبر هر هجا یک زیر و بم ذاتی دارد و بدین ترتیب جفتهای حداقل (یا مجموعههای بزرگتر) بین هجاها با همان ویژگیهای بخشی (همخوانها و واکهها) اما نواختهای گوناگون وجود دارد.
چه ذاتی عین نور ذوالجلالی چه نوری اله اله لایزالی
فغان از چرخ کم فرصت که با این جوهر ذاتی همیشه زیر تیغ دشمن کم فرصتم دارد
نور را ذاتی است پیدائی که به خود دارد او هویدائی