خضوع

معنی کلمه خضوع در لغت نامه دهخدا

خضوع. [ خ َ ] ( ع ص ) فروتن. ج ، خُضُع. || زنی که تهیگاه های او را آواز باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خضوع. [ خ ُ ] ( ع مص ) فروتنی کردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || آرمیدن. || ساکن گردیدن. || ساکن گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). || خواندن کسی را بسوی بدی. ( منتهی الارب ). || میل کردن ستاره بغروب. || کوشیدن شتران در رفتن. ( منتهی الارب ) ( ازتاج العروس ) ( از لسان العرب ). || پست گردانیدن کسی را. || کلانسالی. ( منتهی الارب ).
خضوع. [ خ ُ ] ( ع اِمص ) فروتنی. سرافکندگی. || ( اِ ) نیاز. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خضوع در فرهنگ معین

(خُ ) [ ع . ] (مص ل . ) فروتنی کردن ، تواضع کردن .

معنی کلمه خضوع در فرهنگ عمید

۱. فروتنی و تواضع کردن، تواضع، فروتنی.
۲. (تصوف ) فروتنی و تذلل در پیشگاه جبروت الهی.

معنی کلمه خضوع در فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) فروتنی کردن تواضع کردن. ۲ - ( اسم ) فروتنی تواضع . ۳ - فروتنی و تذلل در پیشگاه جبروت الهی و محو در سطوات انوار قدسی .
فروتنی کردن یا آرمیدن

معنی کلمه خضوع در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خضوع از فضایل اخلاقی است. از احکام آن در بابهای صلات، حج و تجارت سخن گفته اند.
خضوع به معنی فروتنی و فرمانبرداری می باشد.
تفاوت بین خضوع وخشوع
هرچند سه واژه خضوع، خشوع و تواضع، در مقابل تکبر به معنای فروتنی به کار می روند؛ لیکن بین آنها تفاوتهای ظریفی وجود دارد. برخی، در مقام فرق بین خضوع و خشوع، اوّلی را به اعضای بدن و دومی را به قلب اختصاص داده اند. برخی، خشوع را اعم از خضوع دانسته و گفته اند: قلمرو خضوع بدن است؛ لیکن خشوع، علاوه بر بدن، صدا (پایین آوردن صدا) و نگاه (به پایین نگریستن) را در بر می گیرد. برخی دیگر گفته اند: خشوع بیشتر در پایین آوردن صدا و خضوع در به زیر افکندن سر به کار می رود.
تفاوت خضوع و خشوع با تواضع
کاربرد تواضع به اعتبار خُلقیات و افعال ظاهر و باطن است و یا تواضع، تن دادن به منزلتی فروتر از منزلت استحقاقی است.
احکام خضوع
...
[ویکی اهل البیت] یکی از فضائل اخلاقی، خضوع است. خضوع به معنای خواری، خودشکنی، زاری و فروتنی است و گفته شده که خشوع به معنای خضوع نزدیک است با این تفاوت که خضوع فروتنی و خشوع در صورت و چشم در بدن و گران است به طوری که نگاهش به طرف پایین و صدایش کوتاه باشد.
استکانت هم به معنای خضوع است که ممکن است در برابر خدا و در مقام عبادت و بندگی باشد و یا در برابر بندگان و مردم.
پس خضوع عبادت است از حالت نرمش و رامی و فرمانبرداری که موجب می شود انسان در مقام پیروی از دستورهای خدا فرمانبردار و گوش به فرمان باشد.
خضوع از مبادی اطاعت و بندگی است همان طوری که سرکشی و تطاول از مبادی و علل معصیت است، از این رو یکی از آداب و باطن عبادات، از جمله نماز و تلاوت قرآن خضوع است و در روایتی امام صادق علیه السلام می گوید: "من قرأ القرآن ولم یخضع ولم یرق قلبه ولا ینشی حزنا و وجلا فی سره فقد استهان بعظم شأن الله تعالی و خسر خسرانا مبینا فقاری القرآن محتاج الی ثلاثة اشیاء قلب خاشع و بدن فارغ موضع خال"؛ هر که قرآن بخواند و خاضع نشود و دلش نرم نگردد و اندوه و ترسیمی در دل او پدید نیاید، شأن عظیم خدای تعالی و حقیر شمرده و زیانکار آشکار است.
[ویکی فقه] خضوع (فقه). خضوع از فضایل اخلاقی است. از احکام آن در بابهای صلات، حج و تجارت سخن گفته اند.
خضوع به معنی فروتنی و فرمانبرداری می باشد.
تفاوت بین خضوع وخشوع
هرچند سه واژه خضوع، خشوع و تواضع، در مقابل تکبر به معنای فروتنی به کار می روند؛ لیکن بین آنها تفاوتهای ظریفی وجود دارد. برخی، در مقام فرق بین خضوع و خشوع، اوّلی را به اعضای بدن و دومی را به قلب اختصاص داده اند.
طباطبایی، محمدرضا، المیزان، ج۱، ص۱۵۲.
کاربرد تواضع به اعتبار خُلقیات و افعال ظاهر و باطن است و یا تواضع، تن دادن به منزلتی فروتر از منزلت استحقاقی است.
عسکری، ابوهلال، الفروق اللغویة، ص۲۱۵-۲۱۷.
...

معنی کلمه خضوع در ویکی واژه

فروتنی کردن، تواضع کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه خضوع

قامتش خم گشته از بار خضوع دیده اش رودی ز سیلاب دموع
در منابع به خضوع و ساده زیستی ابوذر اشاره شده و این مهم وی را به عیسی بن مریم همانند کرده‌است. او به دین اسلام پایبند بود و علی او را مشتاق به فراگیری علم معرفی کرده است. جامه کم بهاء می پوشید، مالی بیشتر از نیاز روزانه اش نگه نمی‌داشت و در سخت ترین حالات کمک کسی را نمی‌پذیرفت.
گزیده ای از سخنان بزرگان: کسی که با عذرخواهی بر تو خضوع کند، وی را از سرزنش بربخش. کسی که از بالا دست تر خویش ترسد، فرودستان از او ترسند.
جز خضوع و بندگی و اضطرار اندرین حضرت ندارد اعتبار
۱۳۰۱- تعلیم از میرزا حبیب اصفهانی (شاطر حاجی) که یکی از شاخص‌ترین چهره‌های مکتب آوازی اصفهان بود. در ضمن در همین ایام پیش میرزا حسین خضوعی (ساعت‌ساز) که یکی دیگر از چهره‌های شاخص مکتب آواز اصفهان بود، آواز آموخت.
چون هنوز تو ملتفت خلقی، و خضوع خلوتی تو، به جهت خضوع مجمع است، و خضوع مجمع، نه به جهت قربت است و هنگامی نیت تو خالص است که اصلا ملتفت به خلق نباشی، و وجود و عدم جمیع مخلوقات در حال عبادت، نزد تو یکسان باشد و تفاوتی میان اطلاع بهایم بر طاعت تو، و اطلاع انسان بر آن نبوده باشد.
تاج اصفهانی در سال ۱۲۸۲ در اصفهان‏ زاده شد. پدرش اسماعیل معروف به تاج‌الواعظین بود که تا حدی با دستگاه‌های‏ موسیقی سنتی ایرانی‏ آشنایی داشت. تاج در ده سالگی نزد پدر و استادانی چون سید عبدالرحیم اصفهانی، نایب اسدالله، حسین خضوعی، حسین عندلیب، حبیب شاطرحاجی به دانش‌اندوزی پرداخت. وی به شعرهای سعدی علاقهٔ زیادی داشت و گزیده‌هایی از اشعار سعدی و دیگر شاعران را حفظ بود و در هنگام اجرای آواز به تناسب زمان و محیط از آن اشعار استفاده می‌کرد.
تواضع نیست کز دلخواه باشد خضوع مرد ره‌لله باشد
«رکوع» :رکوع در لغت به معنی انحنا و در اصطلاح به معنی جزئی از اجزاء نماز است. مکارم شیرازی مفسر شیعه می‌گوید کلمه رکوع در این آیه به معنای رکوع نماز است و نه به معنی خضوع. ذکر جمله یقیمون الصلوة خود شاهدی بر این موضوع است، چرا که در هیچ جای قرآن نیامده زکات را با خضوع بدهید بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منت داد. پس آوردن رکوع و نماز در کنار هم تبیین کننده کاربرد اصطلاحی رکوع است.
و من خضعت له الافلاک طرا خضوعا فی الاوامر والنواهی
رشید رضا دانشمند اهل سنت معتقد است ولایت در آیه به معنی ولایت در نصرت است. این مورد را با توجه به سیاق آیات ذکر می‌کند. همچنین دربارهٔ معنای رکوع می‌گوید به معنی خضوع و ضعف است و عرب هر که را به خدا ایمان داشته و بت نمی‌پرستد را راکع می‌گویند وی منبع خود را در این ادعا اساس البلاغه ذکر می‌کند.او همچنین معتقد است مراد از الذین آمنوا مؤمنان راستین هستند اینکه حمل مفرد، برای جمع از فصاحت به دور است.
ز بس خضوع، شدی آب در نماز؛اگر برای سجده نبودی ضرور هفت اندام
و بدان که از ظلمتهای غرور و فریب بیرون نمی روی، مگر به خضوع از برای خدا و بازگشت به سوی او از روی صدق، و دانستن عیوب خود و اگر مغرور شوی و به خود راضی باشی، به هر حال که در آن هستی هیچ احدی از تو شقی تر و عمر ضایع کننده تر نخواهد بود و در روز قیامت حسرت و ندامت خواهی یافت».
چون همه را بپایِ قهر بمالیدند و لشکری را که فلک و سمک از رکضات و نهضاتِ ایشان طبیعتِ جنبش و آرام بگذاشتی، در پای آوردند و وهنی که روزگار جبرِ مکاسرِ آن بدست جبّارانِ کامگار و اکاسرهٔ روزگار نتواند کرد، بر ایشان افکندند و همه را علفِ شمشیرِ اظافر و انیاب و طمهٔ حواصلِ نسر و عقاب و لقمهٔ مشافرِ کلاب و ذئاب گردانیدند. شهریار در بارگاهِ دولت خرامید، مشارعِ پادشاهی از شوایبِ نزاعِ منازعان پاک دیده و دامنِ اقبال از دست تشبّتِ طامعان بیرون کرده و خاکِ خزی و خسار و خاشاکِ خیبت و دمار که نصیبِ نگونساران باشد، در دیدهٔ امیدشان پاشیده، شکرِ تأیید ربّانی و توفیقِ آسمانی را سر بر زمین خضوع نهاد. اکنافِ عرصهٔ مملکت را بنشرِ رایتِ عدل و طیِّ بساطِ ظلم آذینی دگرگون بست و اطرافِ عروسِ دولت را بزیوری نو از رأفت و احسان بر رعایا و زیردستان جلوهٔ دیگر داد.
با یک مقدار تعدیل بیشتر در مشاهدات اواخر سال ۱۹۹۱ واسیلوسکی توسط مژیریتزکی در کتاب خود با دقت و جزئیات بهتری در مقاله «خواندن یادداشتهای مارشال ژوکف» توضیح داده شده‌است. مژیریتزکی به خضوع و عدم توانایی واسیلوسکی در دفاع از نظریه خود در پیش استالین اشاره می‌کند. بر طبق موارد گزارش شده، واسیلوسکی به علت کنترل شدن و اداره آسان خود به چنان مقام و موقعیت نظامی بالا منصوب شد. اما با وجود این، مژیریتزکی هوش و استعداد واسیلوسکی را بیان می‌کند و اظهار می‌دارد که واسیلوسکی مجری اصلی طرح دفاع استالینگراد بوده‌است. او همچنین اشاره می‌کند که محتملا واسیلوسکی و ژوکف تحت نیروی برابر تخمینی گزارش شده ارتش ششم به منظور دریافت تأیید استالین برای عملیات مخاطره‌آمیز بوده‌اند.
روزی من پیش خدمت شیخ نشسته بودم و احوال و نمودهای خود می‌شمردم؛ به حکم آن که روزگار خود را بر او سره کنم؛ که ناقد وقت است و وی رضی اللّه عنه آن به حرمت می‌شنید و مرا نخوت کودکی وآتش جوانی بر گفتار آن حریص می‌کرد و خاطری صورت می‌گشت که: «مگر این پیر را در ابتدا بر این کوی گذری نبوده است که چندین خضوع می‌کند اندر حق من و نیاز می‌نماید؟» اندر حال، وی این در باطن من بدید، گفت: «دوست پدر، این خضوع من نه مر تو را و یا حال تراست. کَیْ محول احوال در محل محال آید؟ که این خضوع، من محول احوال را می‌کنم و این عام باشد مر همه طالبان را نه خاص مر تو را.» چون این بشنیدم از دست بیفتادم. وی آن اندر من بدید، گفت: «ای پسر، آدمی را با این طریقت، نسبت بیش از این نیست که چون وی را به طریقت بازبندند پندار یافت آن بگیردش، و چون از آن معزول کنندش به عبارت پندارش برسد. پس نفی و اثبات و فقد و وجود وی هر دو پندار باشد و آدمی هرگز از بند پندار نرهد. وی را باید که درگاه بندگی گیرد و جملهٔ نسبت‌ها از خود دفع کند، به‌جز نسبت مردمی و فرمانبرداری.»
اما در خصوص یکی شدن خداوند یا ساکن شدن روح پاک خداوند -روح القدس- که خود خداوند است، در وجود انسان‌های با ایمان و صادق، احتمالاً منظور عشای ربانی ذکر شده در انجیل است، که این نمادی است که مسیحیان انتقادی به آن وارد نمی‌دانند، بلکه آن را نشانهٔ وحدت و یکپارچگی قلمداد می‌کنند و با شستن پای یکدیگر، که نشانهٔ خضوع و خدمت به یکدیگر است، از فرمان خدا پیروی می‌کنند.
در سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید هیچ‌کس را نمی‌توان در حالت خضوع یا سرافکنده دید و نمایندگان ملل نه به عنوان شکست خوردگان یا برده بلکه همه به‌طور یکسان عضو جامعه بزرگ جهانی هستند و همه ملل از مادها تا هندی‌ها، تونسی‌ها، آفریقایی‌ها و یونانیان همه به صورت شخصیت مستقل و متکی به خود نقش شده‌اند.