توکل. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] ( ع مص ) اعتماد کردن. ( از زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). اعتماد بر کسی کردن. ( تاج المصادربیهقی ) ( مجمل اللغة ). تکیه کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از مجمل اللغة ). || به خدا سپردن و دل برداشتن از اسباب دنیا و به حضرت مسبب الاسباب توجه نمودن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). و با لفظ کردن مستعمل است. ( آنندراج ). پناه و واگذاشتن به خدا و امید به خدا و تکیه و اعتماد برخدا. ( ناظم الاطباء ). گردن نهادن به خدا و اعتماد و اطمینان کردن به او. ( از اقرب الموارد ). نزد اهل حقیقت اعتماد کردن به آنچه از خداست و یأس از آنچه در دست انسان است. ( از اقرب الموارد ) ( از تعریفات جرجانی ). عبارت از آنکه در کارهایی که حواله آن با قدرت و کفایت بشری نبود و رأی و رؤیت خلق را در آن مجال تصرفی صورت نبندد زیاده و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد وبه خلاف آنچه باشد میل نکند. ( از نفائس الفنون ، حکمت مدنی ). برخی گفته اند: توکل آن است که از صمیم قلب یقین داشته باشی که آفریننده تو ضامن روزی تو است. واگر روزی تو آنهم در اندیشه تو، اندکی دیر رسید ازخدای تعالی نخواهی که اسباب فراهم کند تا روزی تو مهیا گردد. و آن کس که ترک کسب کند و به طمع مردم نشیند که وسیله آماده کردن روزی او شوند، او متأکل است نه متوکل.... ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). این اصطلاح اخلاقی و عرفانی است و آن بود که در کارهائی که حواله آن به قدرت و کفایت بشری نبوده و رای و رؤیت خلق را در آن مجال تصرفی صورت نبندد زیاده و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد و به خلاف آنچه باشد میل نکند و از نظر عارفان دلبستگی او به آن ذات بی همتا زیادت شود. ( فرهنگ علوم عقلی دکتر سجادی ص 181 ) : من درین ره نهاده تن به قضا وز توکل سپرده دل به قدر.مسعودسعد.... نیکبخت و دولتیار آن تواند بود که تقلیل و اقتداء به خردمندان و مقبلان واجب بیند تا به هیچوقت از مقام توکل دور نماند. ( کلیله و دمنه ). از توکل ، نفس تو چند زنی مردنامی ولیک کم ز زنی.سنائی.کلید توکل ز دل جویم ایرا به از دل توکل سرائی نبینم.خاقانی.مرد توکلم ، نزنم درگه ملوک حاشا که شک به بخشش ذوالمن درآورم.
معنی کلمه توکل در فرهنگ معین
(تَ وَ کُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - به دیگری اعتماد کردن . ۲ - کار خود را به خدا واگذاشتن . ۳ - واگذاشتن کار به وکیل .
معنی کلمه توکل در فرهنگ عمید
کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن.
معنی کلمه توکل در فرهنگ فارسی
اعتمادکردن، واگ اشتن کاربه وکیل، به امیدخدا ۱- ( مصدر ) کار باز گذاشتن کار با کسی افکندنبدیگری اعتماد کردن . ۲ - کار خود بخدا حواله کردن بامید خدا بودن . ۳ - ( اسم ) سپردگی . جمع : توکلات . ابن اسماعیل
معنی کلمه توکل در فرهنگ اسم ها
اسم: توکل (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: tavakol) (فارسی: توکل) (انگلیسی: tavakol) معنی: اعتماد کردن، سپردن کارها به خداوند، یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او، ( در تصوف ) واگذار کردن کارها به خداوند در جایی که اراده و قدرت بشری کارساز نباشد
معنی کلمه توکل در دانشنامه عمومی
توکل (قصرقند). توکل، روستایی در دهستان حمیری بخش ساربوک شهرستان قصرقند در استان سیستان و بلوچستان ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۱٬۱۲۸ نفر ( ۲۵۰ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه توکل در دانشنامه آزاد فارسی
تَوَکّل (در لغت به معنی واگذاشتن کار خویش به دیگری) اعتمادکردن و پذیرفتن ولایت خداوند. توکّل و مشتقات آن در ۴۸ آیه از ۲۸ سوره و بر روی هم ۷۰بار در قرآن به کار رفته است. جوهر معنای توکّل در علوم عقلی و نقلی، اعم از تفسیر، اخلاق و عرفان، بازگذاردن کار خود به خدا است. همین معناست که آن را در تفسیر به زبانی، و در اخلاق و عرفان به زبانی دیگر بازمی گویند، چنان که در اخلاق، توکّل، یازدهمین نوع فضیلت از فضایل دوازده گانۀ ذیل عدالت به شمار می آید و در تفسیر آن به گونه ای غیرمستقیم بر واگذاری کارهای بشری به خداوند تأکید و تصریح می شود که توکّل نوعی اعتماد به نصرت خدا و تسلیم در برابر حق است؛ به این معنا که شخص متوکل یقین دارد که اگر در مسیر حق گام بردارد و مقاصد صحیحی را دنبال کند، نظام جهان که مظهر مشیت خدا است، به حمایت از او برمی خیزد و از او پشتیبانی می کند. در اخلاق عرفانی، توکّل ازجملۀ مقامات عرفاست که بر طبق آن، سالک باید اولاً سببی جز حق، که مسبّب الاسباب است، نبیند، ثانیاً ما سوی الله را فراموش کند و ثالثاً، در تمام زمینه ها به حق اعتماد کند. این اعتماد، به نظر عارفان طرفدار عرفان پویای مثبت، به رغم باورگروهی از صوفیان مبنی بر ترک هرگونه تلاش از سوی متوکّل، به هیچ روی با تلاش و کوشش مغایر نیست.
معنی کلمه توکل در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] توکل در اسلام به معنی آن است که بندهٔ خدا، خدا را وکیل در امر خود قرار دهد. شخصی که بر خدا توکل کرده، کارهای خود را به خدا حواله کرده و هر عامل دیگری را مستقلا در امور خود موثر ندیده بلکه از اسباب و وسایل در رفع امورات می انگارد. شخص توکل کننده را «متوکل» می نامند. یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان و خداوند است، مفهوم «توکّل» می باشد. در این مختصر این مفهوم را از جهت منزلت و جایگاه آن، ماهیت و درجاتش و نسبت آن با سعی و کوشش مورد مطالعه قرار می دهیم. معنای توکل توکل، اعتماد قلب در امور، بر خدا می باشد بطوری که بندگان جمیع امور خویش را بر خداوند حواله دهند و از هر نیرو و قدرتی دیگر در امور خویش تبری جویند و تنها به یک قدرت وابسته باشند و او خدا است و تنها او را اساس عمل و تاثیر بدانند و اگر برای انسان های مومن در حوزه ی عملیات روحی و جسمی، فردی و اجتماعی خویش چنین حالتی پیش آید اینان متوکلین به خدا بشمار می آیند. ماهیت توکّل عالمان اخلاق در باب ماهیت آن گفته اند: توکل یعنی اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از او. البته تحقق این حالت در انسان متوقف است بر ایمان و یقین و قوّت قلب نسبت به این که هیچ قوّت و قدرتی جدا از خداوند در کار عالم و آدم اثرگذار نمی باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهی اند و تحت اراده او عمل می کنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است. بنابراین ریشه و اساس «توکّل»، توحید است و جز با حصول توحید شکل نمی گیرد. «بر همین اساس برخی از عالمان اخلاق، توحید و توکّل را در کنار هم مطرح کرده اند،» از این رو است که خداوند اذن انتساب امور به اسباب و علل آن ها و منتسب کردن کارها به فاعلشان را داده و به نوعی علل و فاعل ها را مسلّط بر حوادث و کارها کرده است؛ هر چند این سلطه اصیل نبوده و اسباب و علل طبیعی و فاعل های انسانی، استقلالی در تاثیرگذاری ندارند و فقط خداوند است که سبب مستقل و برتر از همه اسباب است. بنابراین انسان رشید هنگامی که اراده انجام کاری را نمود و ابزار و اسباب عادّی آن را نیز فراهم کرد، می داند که تنها سبب مستقل در تدبیر امور خداوند است و هیچ گونه اصالت و استقلالی برای خود و اسباب و عللی که به کار می گیرد، قائل نیست؛ پس بر خداوند توکل می کند. بنابراین، توکل به معنای نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است. منشاء توکل ... [ویکی شیعه] توکل، از فضائل مهم اخلاقی و به معنای آن است که انسان به اسباب و عوامل ظاهری توجه نکرده، فقط به خداوند به عنوان تنها تکیه گاه و مسبب الاسباب اعتماد داشته باشد. پیامبر اسلام در حدیثی معنای توکل را این گونه بیان نمودند: «حقیقت توکل این است که انسان بداند مخلوق خدا، نه زیان می رساند و نه نفع، و نه عطا می کند و نه منع، چشم امید از خلق برداشتن (و به خالق دوختن ) هنگامی که چنین شود، انسان، جز برای خدا کار نمی کند، به غیر او امیدی ندارد، از غیر او نمی ترسد و دل به کسی جز او نمی بندد، این روح و حقیقت توکل است." [ویکی اهل البیت] یکی از مظاهر ایمان و مکارم اخلاق، توکل بر خدا و اعتماد به پروردگار متعال است. توکل به عنوان یکی از صفات بارز مومن مورد تاکید ویژه آیات و روایات قرار گرفته است. قرآن مجید در موارد متعددی توکل بر خدا را از ویژگی های افراد با ایمان می داند و می فرماید: معانی الاخبار أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ سَأَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ جَبْرَئِیلَ مَا التَّوَکُّلُ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَایَضُرُّ وَ لَایَنْفَعُ و َلَایُعْطِی وَ لَایَمْنَعُ و َاسْتِعْمَالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا کَانَ الْعَبْدُ کَذَلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَی اللَّهِ وَ لَمْ یَرْجُ وَ لَمْ یَخَفْ سِوَی اللَّهِ و َلَمْ یَطْمَعْ فِی أَحَدٍ سِوَی اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَکُّل؛ پیامبر گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم تفـسیر توکّل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل گفـت: معنای توکّل این است که انسان یقین کند به این که سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آن ها نا امید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد، این همان توکل بر خدا است. (بحارالانوار ج 68 ص 138) شخصی به نام حسن بن جهم می گوید: خدمت امام هشتم علیه السلام رسیدم و عرض کردم: جانم به فدایت، حدّ و مرز توکّل چیست؟ عیون أخبار الرضا علیه السلام لی، الامالی للصدوق ابْنُ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَهْلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام فـَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ فَقَالَ لِی أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً. (بحارالانوار ج68 ص134) فرمود: توکل آن است که با اتکای به خدا از هیچ کس نترسی... در روایت دیگری علیّ بن سوید می گوید از امام هفتم علیه السلام تفسیر آیه وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ سوره 65 آیه 3 را پرسیدم، فرمود: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ فَقَالَ التَّوَکُّلُ عَلَی اللَّهِ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ فـِی أُمُورِکَ کُلِّهَا فَمَا فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ رَاضِیاً تَعْلَمُ أَنَّهُ لَا یَأْلُوکَ خَیْراً وَ فـَضْلًا و َتَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فِی ذَلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ بِتَفْوِیضِ ذَلِکَ إِلَیْهِ وَثِقْ بِهِ فِیهَا وَ فِی غَیْرِهَا. [ویکی الکتاب] معنی تَوَکَّلْ: توکّل کن(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی مُتَوَکِّلُونَ: توکّل کنندگان(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی مُتَوَکِّلِینَ: توکّل کنندگان(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی تَوَکَّلْتُ: توکّل کردم(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی تَوَکَّلْنَا: توکّل کردیم (توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی تَوَکَّلُواْ: توکّل کنید (توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی لَّا نَتَوَکَّلَ: که توکل نکنیم (توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی یَتَوَکَّلُ: توکّل می کند(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی یَتَوَکَّلُونَ: توکّل می کنند(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است) معنی یَتَوَکَّلْ: توکّل کند(توکل یعنی اختیار خود را در امری به دیگری(وکیل) بدهد ولازمه اش اطاعت کامل از وکیل است.جزمش به دلیل شرط واقع شدن برای جمله بعدی است) معنی لْیَتَوَکَّلِ: باید که توکل کند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَتَوَکَّلِ". از طرفی لام آن نیز به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد حرکت گرفته است.توکل... معنی وَکِیل: وکیل - کار ساز (کلمه وکیل از وکالت است که به معنای تسلط بر امری است که مربوط به غیر شخص وکیل است ، ولی وکیل قائم به آن امر و مباشر در آن است ، توکیل کردن دیگری هم بهمین معنا است که او را در کاری تسلط دهد تا او بجای خودش آن کار را انجام دهد ، و توکل ... ریشه کلمه: وکل (۷۰ بار) (بروزن فلس) واگذار کردن. همچنین وکول «وَکَلَ اَلیْهِ الْاَمْرَ وَکْلاً و وُکُولاً: فَوَّضَهُ اِلیْهِ» وکیل به معنی موکول کسی است که کار به او واگذار شده است. توکیل: وکیل کردن «وَکَّلَهُ تَوْکیلاً: جَعَلَهُ وَکیلاً» اسم آن وکالة است . بگو: شما را ملک الموت میمیراند که بر مرگ شما وکیل گردیده است - مرگ شما به او واگذار شده است. توکل: قبول وکالت. اعتماد. راغب گوید: توکل دو جور است گویند:«تَوَکَلْتُ لِفُلانٍ» یعنی قبول وکالت از او کردم و «تَوَکَلْتُ عَلَیْهِ» یعنی به او اعتماد کردم- و امیدوار شدم - در مصباح المنیر و غیره نیز هر دو معنی نقل شده است. طبرسی فرموده: توکل به معنی اظهار عجز و اعتماد به غیر است و توکّل علی الله واگذار کردن کار به خدا و اطمینان به تدبیر اوست. نتیجه اینکه: توکل چون با «عَلی» متعدی شود به معنی اعتماد و تفویض امر باشد. . برخدااعتماد و تفویض امر کردم تفویض کنندگان کار خود را به واگذارند . کارهایت را به عزیز رحیم واگذار کن. وکیل: کارساز و مدبر آن از اسماء حسنی است. خدا وکیل است یعنی کارساز است کار بندگان را تدبیر میکند. طبرسی فرموده: وکیل در صفات خدا به معنی متولی به تدبیر خلق است . . . در اینجا لازم است به دو مطلب توجه کنیم: 1- وکیل در صفات خدا اگر به معنای مفعول باشد مراد آن است که کارها چون از جانب خداست قهرا به خدا موکول اند نه اینکه کسی به خدا موکول کرده باشد مثل وکلای عادی که کار را به آنها موکول میکنند و توکل بنده به خدا یک استمداد است از خداو خلاصه خدا محکوم نیست بلکه حاکم است بعضی آن را در صفات خدا به معنای فاعلی گرفته و حافظ معنی کردهاند یعنی: خدا بر هر شیء حافظ است. 2- هر کاریکه بوجود میآید و هر بهره ایکه از چیزی عاید میشود مشروط بشرائط بی شمار و خارج از حصر است، حتی بدون اغراق یک لقمه نان بستگی به تمام اجزاء این عالم دارد، تنظیم این همه شرائط و مقدمات از عهده ما بشر خارج است و اگر خداوند آن شرائط و اسباب را فراهم نیاورد هیچ نفعی عاید ما نخواهد شد و هیچ مقدمهای به نتیجه نخواهد رسید. پس خدا واقعا بر هر چیز وکیل است. و همه کس و همه چیز را کارساز خداست و مدبر. توکل بدان معنی نیست که از کار و تلاش بازمانیم بلکه باید پیوسته تلاش کنیم و در عین حال از خداوند بخواهیم که درکار ما کارسازی کند و شرائط و اسباب را موافق مرام ما فراهم آورد. * . قوم تو قرآن را با آنکه حق است تکذیب کردند، بگو من مدبر امرشما نیستم که نگذارم تکذیب کنید فقط می توانم ابلاغ کنم. مثل . و مثل . * . از این آیه روشن میشود که حفیظ از مصادیق وکیل است. * . وکیل در آیه در جای شاهد است ولی چون شاهد فقط شهادت میدهد اما وکیل دارای تصرف و تدبیر و تام الاختیار است لذا در جای شاهد آمده است یعنی هر کدام از دو مدت را تمام کردم بر من اجحاف وتعدی نخواهی کرد و خدا بر آنچه میگوییم و شرط میکنیم گواه است و متخلف را کیفر میدهد نظیر این آیه است آیه . * . وکیل در اینگونه آیات در جای نصیر و انتقام کش است چنانکه در آمده. [ویکی فقه] توکل (ابهام زدایی). واژه توکل ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • توکل (اخلاق)، یکی از اصطلاحات در اخلاق اسلامی به معنای واگذار کردن کارها به خدا• توکل (فقه)، یکی از اصطلاحات فقهی به دو معنای واگذار کردن کارها به خداوند متعال و وکیل شدن از سوی دیگری• توکل (سیره نبوی)، بررسی توکل در سیره حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) ... [ویکی فقه] توکل (اخلاق). توکل در اسلام به معنی آن است که بندهٔ خدا، خدا را وکیل در امر خود قرار دهد. شخصی که بر خدا توکل کرده، کارهای خود را به خدا حواله کرده و هر عامل دیگری را مستقلا در امور خود موثر ندیده بلکه از اسباب و وسایل در رفع امورات می انگارد. شخص توکل کننده را «متوکل» می نامند. یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان و خداوند است، مفهوم «توکّل» می باشد. در این مختصر این مفهوم را از جهت منزلت و جایگاه آن، ماهیت و درجاتش و نسبت آن با سعی و کوشش مورد مطالعه قرار می دهیم. معنای توکل توکل، اعتماد قلب در امور، بر خدا می باشد بطوری که بندگان جمیع امور خویش را بر خداوند حواله دهند و از هر نیرو و قدرتی دیگر در امور خویش تبری جویند و تنها به یک قدرت وابسته باشند و او خدا است و تنها او را اساس عمل و تاثیر بدانند و اگر برای انسان های مومن در حوزه ی عملیات روحی و جسمی، فردی و اجتماعی خویش چنین حالتی پیش آید اینان متوکلین به خدا بشمار می آیند. ماهیت توکّل عالمان اخلاق در باب ماهیت آن گفته اند: توکل یعنی اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از او. البته تحقق این حالت در انسان متوقف است بر ایمان و یقین و قوّت قلب نسبت به این که هیچ قوّت و قدرتی جدا از خداوند در کار عالم و آدم اثرگذار نمی باشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهی اند و تحت اراده او عمل می کنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است. بنابراین ریشه و اساس «توکّل»، توحید است و جز با حصول توحید شکل نمی گیرد. «بر همین اساس برخی از عالمان اخلاق، توحید و توکّل را در کنار هم مطرح کرده اند،» فیض کاشانی، محمد محسن، محجة البیضاء، ج۷، ص۳۷۷. ... [ویکی فقه] توکل (سیره نبوی). توکل، از فضائل اخلاقی و منازل سیر و سلوک بوده و به معنای این است که انسان، خدا را تنها مؤثرِ در وجود بداند و تنها به او اعتماد کند و امور خود را به او واگذار کند. قرآن توکل را لازمه ایمان دانسته است. احادیث آن را از ارکان ایمان معرفی کرده اند.برای تشخیص کاربردی معنای توکل می توان به سیره پیامبر که در طول تاریخ بزرگ ترین سرمشق بشریت بوده است؛ رجوع کرد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پیش از این که با گفتار خود مربی و راهنمای مردم باشد، با رفتار شخصی خویش بهترین تربیت کننده و راهبر بود. خداوند در قرآن کریم درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رسول اللَّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱. معنای توکل در حدیث این گونه بیان شده است:۱) «التوکل التبری من الحول و القوه و انتظار ما یاتی به القدر؛ حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، نجف، المطبعه الحیدریه، ص۱۴۰. در باب توکل در سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) روایاتی نقل شده است.۱) مرد اعرابی به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) شرفیاب شد، عرض کرد: یا رسول الله! شترم را رها و آزاد بگذارم و به خدا توکل کنم یا آنکه پایش را ببندم و توکل کنم؟ پیامبر: زانوی شتر را ببند و توکل کن (در کارها عزم خویش را جزم کرده و با توکل به خدا اقدام کن). ابن عدی، عبدالله بن عدی، الکامل فی ضعفا الرجال، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۳۵۲. ... [ویکی فقه] توکل (فقه). توکّل در دو معنا به کار رفته است:۱. واگذار کردن کارها به خداوند متعال.۲. وکیل شدن از سوی دیگری.از این عنوان به مناسبت در باب امر به معروف و نهی از منکر و کفّارات سخن رفته است. توکّل به معنای نخست عبارت است از اینکه بنده در پرتو اطمینان به حسن تدبیر خداوند و راضی شدن به قضا و قدر الهی، امور خود را به او واگذار و تنها بر او تکیه کند و به جز او امید نداشته باشد و از غیر او نهراسد. توکل در آیات و روایات توکّل بر خدا در آیات آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۲. توکّل از مکارم اخلاق و مظاهر معروف (مقابل منکر) است که بدان توصیه شده و براساس برخی روایات، کفّارۀ فال بد است و اثر سوء آن را از بین می برد. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة ج۲۲، ص۴۰۴ ... [ویکی فقه] توکل (قرآن). توکل به معنای اعتماد کردن به غیر است، و در مورد خداوند یعنی اطمینان و اعتماد کردن به خداست. در اینجا به آثار توکل پرداخته شده است. توکل به معنای اعتماد و در صورت متعدی شدن با «علی» به معنای اعتماد کردن به غیر است. «توکل علی الله» یعنی به خداوند اطمینان و اعتماد کرد. در این مدخل، از واژه های «افوض»، «حسبی» و «وکل» و جمله های دیگری با بار معنایی توکل استفاده شده است. عناوین مرتبط آثار توکل، پاداش توکل، توکل کنندگان، دعوت به توکل، زمینه های توکل و موارد توکل. آثار توکل ... [ویکی فقه] توکل(اعتقادی). مقصود از توکل این است که بنده هر کاری می کند و برای او پیش می آید، به خدای متعال واگذارد؛ زیرا می داند خدا از خود او تواناتر و قوی تر است و به نحو احسن انجام می دهد؛ «ومن یتوکل علی الله فهو حسبه». توکل از ماده وکل است که وکالت نیز از این باب است. «وکل»؛ یعنی واگذار کرد. توکیل از باب تفعیل وکل است؛ یعنی وکیل گرفتن. وکیل: یعنی کسی که انسان کار را به او واگذار کرده است و توکیل یعنی وکیل انتخاب کردن. متوکل: یعنی کسی که کار را به عهده می گیرد و توکل کننده بر خدا کسی است که می داند خداوند عهده دار رزق و دیگر امور او است و فرد براساس چنین باوری تنها به او اعتماد و تکیه می نماید. تعریف خواجه طوسی از توکل خواجه نصیرالدین طوسی درباره توکل می گوید: «مقصود از توکل این است که بنده هر کاری می کند و برای او پیش می آید، به خدای متعال واگذارد؛ زیرا می داند خدا از خود او تواناتر و قوی تر است و به نحو احسن انجام می دهد؛ سپس به قضای خدا راضی باشد و با وجود این در اموری که خدا به او واگذر فرموده است، کوشش و جدیت کند و خود را با کوشش و قدرت و اراده خویش از اسباب و شروطی بداند که سبب تعلق اراده و قدرت خدا به امر او می شود و معنی لاجبر و لاتفویض، بل امر بین الامرین هم از این بیان ظاهر می گردد». بیان شهید مطهری درباره توکل استاد شهید مطهری می فرماید: «مقام متوکل از کمال معرفت است؛ زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و رحمت و حکمت او زیادتر آگاه گردد، دلبستگی او به خدا زیادتر می شود. توکل یک امر قراردادی نیست و یک امر ذهنی محض هم نیست که انسان در ذهنش بگوید: من توکل کردم. توکل در واقع معنایش این است که انسان در کارهای خودش فقط امر خدا را در نظر بگیرد، طاعت خدا را در نظر بگیرد، وظیفه را در نظر بگیرد و در سرنوشت خودش اعتماد به خدا کند. توحید موحد آن وقت به مرحله واقعی می رسد که انسان در عمل آن را تجربه کند؛ یعنی در مرحله آزمایش قرار بدهد. دستورات اخلاقی دینی و توحید عملی ؛ یعنی یک امر تجربی، امری که انسان باید در عمل آن را آزمایش کند؛ یعنی انسان با خدا در حال داد و ستد در عمل باشد، از یک طرف او دستور خدا را به کار می بندد، از دستور خدا به خاطر هوای نفس و به خاطر منافع خودش منحرف نمی شود؛ اگر دنبال منافع هم می رود بر طبق دستور خدا می رود، این کار اوست و آنچه که از ناحیه اوست. از طرف دیگر از ناحیه خدا احساس می کند که چگونه خدا گره ها را از کار او باز می کند. خداوند در آیه دوم از سوره طلاق قبل از آیه توکل می فرماید: «اینها که به شما گفته شد، اندرزهایی است که افرادی به آن موعظه می شوند که به خدا و روز جزا ایمان دارند و کسی که از خدا بترسد، خدا برایش راه نجاتی از گرفتاری ها قرار می دهد». تقوا بیشتر جنبه عملی و توکل بیشتر جنبه روحی دارد. هر کسی به خدا توکل کند، کار خود را به خدا بسپارد، خدا برای او کافی است؛ ولی کار ساده ای نیست، یک ایمان بسیار راستینی می خواهد که انسان کار خودش را به خدا بسپارد و اگر انسان کارش را به خدا بسپارد، حس می کند او کافی است و دیگر به هیچ چیزی احتیاج ندارد، خدا امر و فرمان خودش را می رساند: «ان الله بالغ امره»؛ یعنی آنچه خداوند امر و اراده کرده است، تخلف ناپذیر است و کار را به کسی می سپاری که مانع در مقابل اراده او معنی ندارد و به کسی سپرده ای که او برای هر چیزی حد و اندازه و کاربرد محدود قرار داده است: «قد جعل الله لکل شی ء قدرا»؛ ولی خودش فوق حد و اندازه و کاربرد محدود است؛ پس هر کس به خدا توکل کند، او را کافی است. درباره تقوا این طور گفته شده: هر کسی که تقوای الهی داشته باشد، خدا راه بیرون آمدن از مشکلات را برای او فراهم می کند و خدا به او روزی بی حساب لا یحتسب می دهد. توکل پیامبران در قرآن ...
معنی کلمه توکل در ویکی واژه
به دیگری اعتماد کردن. کار خود را به خدا واگذاشتن. واگذاشتن کار به وکیل.
جملاتی از کاربرد کلمه توکل
بشر گفت: بر خدای دروغ میگویی. اگر بر او توکل کرده بودی، بدانچه او کند راضی بودی.
بدان که متوکل باید شش ادب نگاه دارد:
و پرسیدند از ابتداء احوال و نهایت آن، گفت: ورع اول زهد است و زهد اول توکل وتوکل اول درجه عارف و معرفت اول قناعت است و قناعت ترک شهوات و ترک شهوات اول رضاست و رضا اول موافقت است.
توکلی از چهرههای مطرح اصول گرا است که همواره دید انتقادی نسبت به اصول گرایان داشتهاست. او اگر چه در ابتدا حامی دولت نهم بود اما به مرور تبدیل به منتقد سرسخت دولت نهم و دولت دهم در زمینههای مختلف و بالاخص حوزهٔ تخصصیاش اقتصاد شد. همچنین او اولین کسی بود که جعلی بودن مدرک علی کردان را در جلسه رایگیری مجلس گوشزد کرد. استعلام سایت الف از دانشگاه آکسفورد در مورد مدرک کردان و مشخص شدن عدم صحت آن نقطهٔ اصلی عزل کردان نبود. در مراسم رای اعتماد کابینه دولت دهم، وی به عنوان مخالف به سخن رانی نپرداخت. وی، کامران دانشجو وزیر پیشنهادی احمدینژاد برای وزارت علوم و برگزارکنندهٔ انتخابات دهم را متهم درجهٔ یک درگیریها خواند.
در همین راستا خبرگزاری فارس، خبرگزاری حامی دولت، عکسهایی از مجید توکلی در پوشش زنانه را منتشر کرده و حرکت او را با فرار ابوالحسن بنیصدر از ایران مقایسه نموده و میافزاید او یکی از کسانی بود که در مخالفت با حضور محمود احمدینژاد در دانشگاه امیرکبیر نقش اساسی را ایفا کرده است.
همه کشورهای این قاره پایتخت دارند بهجز کشور توکلائو که تنها کشور بدون پایتخت است.
ابن مسکویه در جایی که حوادث زمان متوکل عباسی نوهٔ هارون الرشید را نقل کرده میگوید «شاها» و «یکدر» دو قلعه بودند در تصرف سر کردگان یاغی آن نواحی یعنی شراة. در قرن هفتم هجری هلاکو به تجدید بنای قلعه شاهاکه حافظ ابرو آن را قلعه طلای دریاچه ارومیه نامیده؛ فرمان داد خزاین و غنایمی که از غارت بغداد و دیگر ممالک خلافت به چنگ آورده بود در آن قلعه جای داد بعدها این قلعه مدفن و آرامگاه وی گردید و به همین جهت در زبان محلی به نام «گوور قلعه سی» معروف شد.
مؤمن از عزم و توکل قاهر است گر ندارد این دو جوهر کافر است
توکلی در انتخابات دهم ریاست جمهوری سکوت کرد و از فردی حمایت نکرد، ولی در جریان رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم از منتقدان دو طرف بود. در واقع وی مخالف رویهٔ معترضان، و منتقد شیوهٔ برخورد و عمل حکومت و دولت با معترضان بود. در جریان پخش اعترافات متهمان دستگیرشده پس از انتخابات ۲۲ خرداد از سیما، سایت الف اعتراض شدیدی از خود نشان داد.[نیازمند منبع]
وقتی متوکل از او دربارهٔ مقایسه فرزندانش (المعتز بالله و المؤید بالله) با فرزندان علی سؤال کرد، او در پاسخ، گفت: قنبر غلام علی بن ابی طالب برتر از تو و فرزندانت است. همین امر باعث کشته شدن او به دستور متوکل شد.
قوله إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ یعنی من شأن المؤمن ان ینتهی عن الفحشاء و المنکر، کما قال: وَ عَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ یعنی ینبغی للمؤمن ان یتوکل علی اللَّه، ثم لو رأیت واحدا منهم لا یتوکل لا یخرج به عن الایمان،کذلک من لم ینته عن الفحشاء و المنکر لیس یخرج صلوته عن کونها صلاة. و قیل معناه الصلاة الحقیقة ما تنهی صاحبها عن الفحشاء و المنکر. فان کانت و الّا فصورة الصلاة لا حقیقتها. و قیل الفحشاء الدنیا و المنکر النفس و قیل الفحشاء المعاصی و المنکر الحظوظ . و قیل الفحشاء رؤیة الاعمال ، و المنکر طلب العوض علیها ثم قال: وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ یعنی اکبر من ان یبقی معه للفحشاء و المنکر سلطان، بل لحرمة ذکره زلّات الذاکر مغفورة و عیوبه مستورة.
محمد منتصر (نام کامل وی: ابوجعفر محمد المنتصر بالله بن المتوکل بن المعتصم بن الرشید) (۸۳۷ - ۸۶۲ میلادی) از خلفای عباسی در بغداد بود. او شش ماه از سال ۸۶۱ تا ۸۶۲ فرمان راند. عنوان او المنتصربالله به معنی «کسی که به یاری خدا پیروز میشود» است.
عزیمت تو فتاده است در توکل سست وگرنه بحر ز هر موجه ای پلی دارد
هست چون بحر توکل سیرگه درویش را کشتی اش را بادبان و لنگری در کار نیست
ارتوکلاز در سنگهای نفوذی که در دمای متوسط و نسبتاً سریع سرد شدهاند مشاهده میشود. ارتوکلاز در سنگهای نفوذی فلسیک (پلوتونی) متداول است و معمولاً به همراه کوارتز یا نفلین میباشد ارتوکلاز معمولاً با میکروکلین دیده میشود اگر چه میکروکلین ظاهراً فاز حرارت پائین پایدارتر است و در تودههای نفوذی قدیمی تر (پرکامبرین) است و ارتوکلاز بیشتر در تودههای نفوذی جوانتر دیده میشود ارتوکلاز کانی مشخص سینیتها است (معمولاً به صورت میکرو پرتیت ظاهر میشود).
توشه ره نبود زاد توکل دارم روزیی در گرو صبر و تحمل دارم
در مروج الذهب آمده است که: زمانی از ابوالحسن علی بن محمد الهادی (ع) نزد متوکل سخن چینی کردند و گفتند: در منزل خویش سلاح و نامه ها و چیزهای دیگری از مردمان شیعه ی قم دارد و وی را قصد فرمانروائی است.
او در سال ۲۰۱۱ به همراه توکل کرمان و لیما گبوی برنده جایزه صلح نوبل شد.
این طیف فکری به دو گروه سیاسی شناخته میشود که شامل چپیها و سازمان مجاهدینی خلقیهای سابق و طیف نزدیک به میرحسین موسوی، فرشاد مؤمنی، عباس شاکری، محمد ستاری فر،حسین راغفر و … را میتوان نام برد. اما در میان گرایش سیاسی غیر اصلاح طلب، گونه دیگری از اقتصاددانان حضور دارند که افرادی همچون الیاس نادران، محمد خوش چهره، سبحانی، توکلی، دادگر و ایروانی از مشاهیر آن هستند.
گویی که توکل و رضایی دارم تسلیم و ریاضت و صفایی دارم