تمکن

معنی کلمه تمکن در لغت نامه دهخدا

تمکن. [ ت َ م َک ْ ک ُ] ( ع مص ) جای گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || برپای بودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قائم شدن. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). || گیاه مکنان روئیدن. ( از اقرب الموارد ). || منزلت یافتن نزد پادشاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : به روزگار وزارت خواجه بزرگ عبدالرزاق دام تمکنه ُ... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 153 ). || دست یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). قادر شدن بر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قادرشدن بر امری و ظفر یافتن بر آن. ( از اقرب الموارد ). || ( ع اِ ) جای گرفتگی و استوار شدگی و منزلت و قدرت و توانایی. ( ناظم الاطباء ) : از فرایض احکام جهانداری آن است که به تلافی خللها، پیش از تمکن خصم... مبادرت نموده شود. ( کلیله و دمنه ).

معنی کلمه تمکن در فرهنگ معین

(تَ مَ کُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - جاگیر شدن . ۲ - دارای جاه و مقام شدن . ۳ - توانا شدن .

معنی کلمه تمکن در فرهنگ عمید

۱. توانایی پیدا کردن.
۲. [قدیمی] جای گرفتن، جاگیر شدن.
۳. [قدیمی] جاه و مقام یافتن، دارای مقام و منزلت شدن.
۴. [قدیمی] پابرجا شدن.

معنی کلمه تمکن در فرهنگ فارسی

جای گرفتن، جاگیرشدن، پابرجاشدن، جاه ومقام
۱ - ( مصدر ) جاگیر شدن پابرجا شدن جای گرفتن . ۲ - جاه و مقام یافتن منزلت پیدا کردن . ۳ - دست یافتن توانا شدن . ۴ - ( اسم ) توانایی قدرت . ۵ - دارایی . جمع : تمکنات .

معنی کلمه تمکن در فرهنگستان زبان و ادب

{placentation} [زیست شناسی- علوم گیاهی] موقعیت تخمک ها در درون تخمدان

معنی کلمه تمکن در دانشنامه آزاد فارسی

تَمَکُّن
(در لغت به معنی جای گرفتن) اصطلاحی عرفانی با دو معنیِ متفاوت. ۱. حصول مرتبۀ بقای بعد از فنا. طبیعی است که این اصطلاح در این معنی، تنها به معدودی از عارفان قابل اطلاق است؛ ۲. استقرار کامل در هر مقام. در این معنی، هر سالک در هر منزلی، هر چند منازل ابتدایی باشد، چنانچه حقوق آن منزل را رعایت کند و کاملاً در آن مستقر شود، او را متمکّن در آن منزل، و حالت او را تمکّن می خوانند. در این دومین معنی است که این اصطلاح بر بسیاری از سالکان قابل اطلاق می شود. تمکّن مرید، تمکّن سالک و تمکّن عارف، مهم ترین اقسام تمکّن اند.

معنی کلمه تمکن در ویکی واژه

جاگیر شدن.
دارای جاه و مقام شدن.
توانا شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تمکن

طبق اساسنامهٔ حزب الدعوة، منابع مالی حزب از پرداخت ماهیانهٔ اعضای حزب، کمک‌های مالی از سوی مؤسسات خیریه و اشخاص متمکن و نیز طرح‌های اقتصادی خود حزب تأمین می‌شود.
بمانی از وزارت هم ز او زار بیفتی از مکانت وز تمکن
همچنین آدمی را خاصیتی است که بدان ممتاز است از دیگر موجودات، و افعال و قوتهای دیگر است که در بعضی دیگر حیوانات با او شریک اند، و در بعضی اصناف نبات و در بعضی معادن و دیگر اجسام، چنانکه شمه ای از شرح آن گفته آمد. اما آن خاصیت که دران غیر را با او مداخلت نیست معنی نطق است، که او را به سبب آن ناطق گویند، و آن نه نطق بالفعل است، چه اخرس را آن معنی هست، و نطق بالفعل نه؛ بلکه آن معنی قوت ادراک معقولات، و تمکن از تمییز و رویت آنکه بدان جمیل از قبیح و مذموم از محمود بازشناسد و بر حسب ارادت دران تصرف کند، و به سبب این قوت است که افعال او منقسم می شود به خیر و شر و حسن و قبیح، و او را وصف می کنند به سعادت و شقاوت به خلاف دیگر حیوانات و نباتیات. پس هر که این قوت را چنانکه باید بکار دارد و به ارادت و سعی به فضیلتی که او را متوجه بدان آفریده اند برسد خیر و سعید بود، و اگر اهمال مراعات آن خاصیت کند، به سعی در طرف ضد، یا به کسل و اعراض، شریر و شقی باشد.
فرائض به ولایت کامل گردید چون پیامبر همه آنچه را که خداوند از علم در نزد او به ودیعه گذاشته بود به علی انتقال داد و سپس از طریق او به ذریه‌اش یکی پس از دیگری. پس هنگامی که آن‌ها را در جای خود نشاند، مردم را از رجوع بدان‌ها در حلال و حرام تمکن بخشید و این را به قیام یکی پس از دیگری استمرار داد و این گونه دین را کامل نمود و نعمت را تمام ساخت.
سیم درجه آن که ذکر قرار گرفته باشد در دل و مستولی شده و متمکن گشته، چنان که به تکلف وی را به کار دیگر باید برد و این عظیم بود.
و از این جهت خداوند عالم به جهت اظهار نعمت خود از برای حبیب خودش در مقام ثنا و مدح او فرمود: «و انک لعلی خلق عظیم» یعنی «در حقیقت تو بر نیکو خلقی عظیم آراسته ای» و از کثرت شرافت این صفت فاضله، سرور پیغمبران و سید انس و جان در این صفت به غایت رسیده بودند، و در نهایت آن متمکن شده بودند حتی اینکه وارد شده است که «روزی آن سرور در مسجد با جماعتی از اصحاب نشسته بودند و مشغول تکلم بودند، کنیزکی از شخصی از انصار داخل شد و خود را به آن حضرت رسانید، پنهانی گوشه جامه آن کوه حلم و وقار را گرفت چون آن حضرت مطلع شد برخاست و گمان کرد که او را به آن حضرت شغلی است چون آن حضرت برخاست کنیزک هیچ سخنی نگفت و حضرت نیز با او سخنی نفرمودند و در جای مبارک خود نشستند باز کنیزک آمده گوشه جامه حضرت را برداشت و آن بزرگوار برخاست تا سه دفعه آن کنیزک چنین عملی کرد و آن حضرت برخاست و در دفعه چهارم که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم برخاستند آن کنیزک از عقب آن حضرت قدری از جامه آن حضرت را جدا کرده، برداشت و روانه شد مردمان گفتند: ای جاریه این چه عملی بود که کردی؟ حضرت را سه دفعه برخیزاندی و سخن نگفتی مطلب تو چه بود؟ کنیزک گفت: در خانه ما شخصی مریضی بود، اهل خانه مرا فرستادند که پاره ای از جامه حضرت را ببرم که آن را به مریض بندند تا شفا یابد، پس هر مرتبه که خواستم قدری از جامه حضرت را بگیرم چنین تصور فرمودند که مرا با ایشان شغلی است، من حیا کردم و بر من گران بود که از آن حضرت خواهش کنم قدری جامه خود را به من دهند».
وجوب را گر بود تمکن اندر لباس وجود او را وجود خرد نمودی قیاس
تمکن تو سراپرده در مقامی زد که زهره با همه سازش، کنیز پرده‌سراست
چون اسکافی را کار بالا گرفت در خدمت امیر نوح بن منصور متمکن گشت.
برخی پژوهش‌های انجام‌شده، این استدلال را طرح کرده‌اند که «ایده‌ها و جنبش وی (خمینی)» (ایدئولوژی‌ای که در پژوهش «خمینیسم» خوانده شده‌است) همانندی بسیاری به جنبش‌های پوپولیستی در دیگر کشورها، به ویژه جنبش‌های آمریکای جنوبی مانند ژتولیو وارگاس و خوآن پرون دارد. خمینی نیز مانند آنان، "جنبشی متمکن از طبقه متوسط" را رهبری کرد که "طبقات پایینی جامعه، به ویژه فقیران شهرنشین" را در یک جنبش اعتراضی "رادیکال اما عملی" علیه نظم شاهنشاهی مستقر بسیج کرد. این جریان، با موعظه مذهبی "بازگشت به" ریشه‌های بومی" و نابودی "تفکرات بین‌المللی" همراه شد.
آقا حسین دربندی آرانی ملقب به افتخارالاسلام آرانی در مهرماه ۱۲۶۷ خورشیدی (۱۳۰۶ قمری) در محله دربند آران و بیدگل (از محله‌های قدیمی و مرکزی که ساکنان آن بیشتر اعیان و متمکنان بودند) متولد شد. وی در ششم بهمن ماه ۱۳۴۵ (نیمه شوال ۱۳۸۶) درگذشت و در کنار بقعه امامزاده هلال بن علی به خاک سپرده شد.
بازگو کای متمکن شده از دولت شرق هیچ دانید که در شرق چه باشد احوال‌؟
امکان تمکن چه مکین را چه مکان را کامشب شب قتل است
فصادف قلبا فارغا فتمکنا