تشکیل. [ ت َ ] ( ع مص ) صورت کردن آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). صورت دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تصویر چیزی. ( از اقرب الموارد ). شکل کشیدن. ( غیاث اللغات ). || ساختگی و صورت بستگی و انتظام و ترتیب. ( ناظم الاطباء ). || موی پیش سر را درحضله بافتن زن ، چپ و راست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بافتن زن موی پیش سر را که مجتمعکرده باشد بچپ و راست. ( از ناظم الاطباء ). || به پای بند بستن پای ستور را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مشتبه گردیدن کار و پوشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). التباس کاری. ( از اقرب الموارد ). || رسیدن انگور یا به رسیدن درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) هیکل. کالبد. ( ناظم الاطباء ). - تشکیلات ؛ سازمان . ( فرهنگستان ). - تشکیل دادن ؛ صورت دادن. شکل دادن. سازمان دادن. - تشکیل شدن ؛ صورت گرفتن. شکل گرفتن. سازمان گرفتن. و رجوع به سازمان شود.
معنی کلمه تشکیل در فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) شکل دادن به چیزی ، سازمان دادن .
معنی کلمه تشکیل در فرهنگ عمید
۱. چیزی را شکل و صورت دادن. ۲. درست کردن، ساختن. ۳. سازمان دادن.
معنی کلمه تشکیل در فرهنگ فارسی
چیزی راشکل وصورت دادن، درست کردن، ساختن، سازمان ( مصدر ) شکل و صورت دادن بچیزی درست کردن بپا کردن برپای کردن ساختن . جمع : تشکیلات .
معنی کلمه تشکیل در ویکی واژه
formazione شکل دادن به چیزی، سازمان دادن.
جملاتی از کاربرد کلمه تشکیل
گفتم علی خلاصۀ تشکیلِ کاف و نون گفتا علی نتیجۀ ترکیبِ ماء و طین
و اما جواب اهل تاویل مرین سوالها را آنست که گوییم از آنچ شنودیم بحضرت مقدسه امام نبوی از خاندان علم و کتاب و شریعت بدستوری ایشان علیهم السلام که پرسیدند از امام حق ناصرلدینالله علیهالسلام که «حکمت فاضلترست یا حق؟»او علیهالسلام گفت«حکمت فاضل ترست از حق، از بهر آنک حق بحکمت حقست. آنگاه گفت که «حق آنست که شبهت را بردارد از مشتبه، و حکمت عملیست بعلم کرده. و هرک علمی داند، و آن علم ازو بصورت عمل بیرون نیاید، او حکیم نباشد.». و گفت «(علم) باری سبحانه تشکیل و تصویر جسمست، و عمل الهی ابداع عالمست بدین جسم کلی مشکل، تا بدلالت این عمل علمی گفتیم که مبدع حق حکیمست.» این قول از اوست علیهاسلام. و ما بر شرح این قول که او علیهالسلام گفت «علم تشکیل جسم است.» گوییم: درست است که علم تشکیل جسم است. و آن بدو نوع است: یکی ازو صنعی است و تشکیل اجسام ثابتالشکل، چنین که عالمست قایم باشکال خویش. و دیگر قولیست بتشکیل مر جوهر هوا را بشکلها حروف و کلمات که آن زود زایل شود، از بهر آنک علمی مجسمست بدانچ همی هوا کوجسمست مشکل شود بعلم حکیم.
او قاضی القضات فارس و مردی زاهد و پرهیزگار بود. وقتی وی به تبریز وارد شد و ورودش مصادف با تشکیل مجلس بحث یکی از بزرگان شد.
کابینه اگر بود ز بحران تعطیل دیروز به مجلس آمد و شد تشکیل
به یمن همت او هم صغیر مدحتگر بهر کجا که شود جشن مرتضی تشکیل
تشکیل جهان ز روی بی انصافی است چون دستخوش تجمل اشرافی است
بوالعجب انگشتری تشکیل دادست آن دهان حلقهاش یاقوت سرخ است و نگیندانش طلاست
در جلد اول به پیدایش فراماسونری در جهان و ایران و ارتباط این تشکیلات با ساواک پرداخته شدهاست.
ای وای به مجلسی که در آن وکلا از روی غرض «فرونت » تشکیل کنند