خوب

خوب

معنی کلمه خوب در لغت نامه دهخدا

خوب. ( ص ) خوش. نیک. ضد بد. ( ناظم الاطباء ). نیکو. ( برهان قاطع ). جید. مقابل ردی. نغز. پسندیده. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
پسته حریر دارد و وشّی معمدا
از نقش و از نگار همه خوب چون بهار.معروفی.ای زین خوب زینی یا تخت بهمنی.دقیقی.یکی جای خوبش فرودآورید
پس آنگاه خوردندهر دو نبید.دقیقی.فلک مر جامه ای را ماند ازرق
مر او را چون طرازی خوب کرکم.بهرامی.شما را همه یکسره کرد مه
بدان تا کند شهراز این خوب ره.فردوسی.اگر زو شناسی همه خوب و زشت
بیابی بپاداش خرم بهشت.فردوسی.بیندیش و این را یکی چاره جوی
سخنهای خوب و به اندازه گوی.فردوسی.زآنکه با زشت روی دیبه و خز
گرچه خوبست خوب ننماید.ناصرخسرو.خوب نبود سوخته جبریل پر در عشق تو
آنگه از رضوان امید مرغ بریان داشتن.سنائی.و دعاهای خوب گفت. ( کلیله و دمنه ).
چو در جایی همه اوباش و چون از جای نگذشتی
چه داری آرزو آن کن چه بینی خوب تر آن شو.خاقانی.- خوبکاری ؛ نیکوکاری :
همه جامه رزم بیرون کنید
همه خوب کاری بافزون کنی.فردوسی.به از خوب کاری بگیتی چه چیز
که اندررسی هم بدان خوب نیز.اسدی.- خوب کرداری ؛ خوش عملی. خوش رفتاری. نیکورفتاری :
خدای یوسف صدیق را عزیز نکرد
بخوبرویی لیکن بخوب کرداری.سعدی.- امثال :
بد را باید بد گفت خوب را خوب ؛ یعنی حق هر چیز را باید بجا ادا کرد.
|| جمیل. رعنا. زیبا. لطیف. ظریف. مفرَّح. دلپذیر. دلکش. نازنین. صاحب حسن و جمال. خوشنما. خوش آیند. ( ناظم الاطباء ). مقابل زشت. مقابل گست. شنگ.خوشگل. شکیل. حَسَن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بحق آن خَم زلف بسان منقار باز
بحق آن روی خوب کز او گرفتی براز.رودکی.دانش او نه خوب و چهره ش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است.رودکی.چون گل سرخ از میان پیلغوش
یا چو زرین گوشوار از خوب گوش.رودکی.ناز اگر خوب را سزاست بشرط
نسزد جز ترا کرشمه و ناز.رودکی.دلبرا دو رخ تو بس خوبست

معنی کلمه خوب در فرهنگ معین

[ په . ] (ص . ) ۱ - نیکو، پسندیده . ۲ - زیبا، ج . خوبان .

معنی کلمه خوب در فرهنگ عمید

۱. هنگام پذیرفتن سخن یا نظر مخاطب به کار می رود.
۲. [مجاز] هنگام انتظار برای شنیدن دنبالۀ صحبت مخاطب به کار می رود.
۱. [مقابلِ بد] نیکو، پسندیده.
۲. دارای ویژگی های مثبت و مورد پسند.
۳. مرغوب.
۴. (اسم ) [قدیمی] دختر یا زن زیبا و خوشگل.

معنی کلمه خوب در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - نیکو پسندیده مقابل بد. ۲ - زیبا قشنگ جمیل . جمع : خوبان مقابل زشت . ۳ - پس از تقاضای اجرای امری گویند : (( خواب ) ) یعنی قبول داری ? می پذیری ۴ ? - پس از شنیدن بخشی از مطلب گویند : (( خوب ) ) یعنی (( بعد ) ) (( بعد چه شد ? ) )
درویش گردیدن

معنی کلمه خوب در دانشنامه عمومی

خوب (مردگان متحرک). «چاه» دومین قسمت از فصل هفتم سریال تلویزیونی ترسناک پسا آخرالزمانی مردگان متحرک ( مجموعه تلویزیونی ) است که در تاریخ ۳۰ اکتبر ۲۰۱۶ از ای ام سی پخش شد. این قسمت به قلم متیو نگرت نوشته شد و گرگ نیکوترو کارگردانی ان را بر عهده داشته است.
این قسمت به کارول ( ملیسا مک برید ) و مورگان ( لنی جیمز ) می پردازد که به یک جامعه با ثبات به نام پادشاهی پناه برده اند. این قسمت نخستین حضور پادشاه ازکیل ( کاری پیتون ) ، در کنار دست راست او جری ( کوپر اندروز ) و حیوان خانگیش که یک ببر بنگال به نام شیواست، می باشد.
«چاه» تحسین منتقدان را دربرداشت و بهترین قسمت فصل لقب گرفت. در راتن تومیتوز، برپایه ۳۷ نقد، امتیاز ۹۷٪ با میانگین وزنی ۷٫۸۵ از ۱۰، را به خود اختصاص داد. اجماع سایت می گوید: «چاه» با معرفی یک شخصیت جدید پر زرق وبرق بازخورد خوشایندی را پس از وحشی گری های فصل پیشین به ارمغان می آورد.
قسمت فوق در مجموع حدود ۱۲٫۴۶ میلیون تماشاگر داشت.

معنی کلمه خوب در ویکی واژه

(جمع): خوبان؛ مورد پسند و دلخواه، نیکو، پسندیده.
زیبا،

جملاتی از کاربرد کلمه خوب

نقش خوبان را گرفتم خود برون رانم ز چشم آنکه اندر سینه دارم جای آنم چون رود
به گرد نقطه خوبی و مستی به سر گردنده چون پرگار بودیم
رسیدند خوبان به درگاه کاخ به دست اندرون هر یک از گل دو شاخ
ساقی و شراب و شاهد خوب شمعی دو نهاده در میانه
بدین خوبی و لطف ودلربائی ندیدم در جهان هرگز وصالت
پسر زاد ماهی که از چرخ مهر ز خوبی بدو آرزو کرد مهر
چه باشد خوب‌تر زان پادشایی که بپسندد مرو را پارسایی
چون بهار است بر وضیع و شریف منصف و خوب‌رو و پاک و لطیف
گویند نظر به روی خوبان نهی‌ست نه این نظر که ما راست
خوش بدی، خوشتر شدی، زین پس بسی خوش‌تر شوی خوب‌رویا، جَهد کن تا سیرت خوبان کنی
در مسائل طبیعی مانند در، همیشه واقعیت منطبق بر محتمل‌ترین مسیر نیست. اما بسیاری اوقات محتمل‌ترین مسیر نیز اطلاعات خوبی در اختیار می‌گذارد.