معنی کلمه جان فزا در لغت نامه دهخدا
بازگو آن قصه کان شادی فزاست
روح ما را قوت و دل را جانفزاست.
حبذا آن شرط و شادان آن جزا
آن جزای دلنواز جان فزا.مولوی.بهار جانفزا آمد جهان شد دلکش و زیبا
بباغ و راغ گستردند فرش اطلس و دیبا.؟ ( آنندراج ).|| آب حیوة. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). آب حیوان. ( آنندراج ). || ( اِ ) روز بیست و سوم از ماههای یزدجردی. ( ناظم الاطباء ). نام روز بیست و سوم از ماه های ملکی. و آنرا جانفزای هم گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).