رهگذر

معنی کلمه رهگذر در لغت نامه دهخدا

رهگذر. [ رَ گ ُ ذَ ] ( نف مرکب ) مسافر و سیاح. ( ناظم الاطباء ). || عابر. کسی که از جایی گذرد. آنکه از جایی عبور کند. ( یادداشت مؤلف ). گذرنده راه. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
گیتی سرای رهگذران است ای پسر
زین بهتر است نیز یکی مستقر مرا.ناصرخسرو.جز بر تن من نیست گذر راه بلا را
گویی که بلا را تن من رهگذر آمد.مسعودسعد.وقف رشیدی را بر باد داد
داد به هر شهری و هر رهگذر.سوزنی. || ( اِ مرکب ) راه گذر. گذرگاه. ممر. مجری. گذر. گذار. گدار. ( از یادداشت مؤلف ). معبر. ( از نصاب الصبیان ). راه که از آن گذر کنند. ( انجمن آرا ). شاهراه. ( آنندراج ):
بفرمودشان تا بریدند سر
فکندند جایی که بد رهگذر.فردوسی.ببست رهگذر دیو و بیخ کفر بکند
بجای بتکده بنهاد مزگت و منبر.عنصری.بر رهگذر بلاست وصلت
در رهگذر بلا نبردم.خاقانی.از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد.حافظ.تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست.حافظ.- رهگذر آب ؛ مجری. ( یادداشت مؤلف ).
- رهگذر سیل ؛ مسیل. ( یادداشت مؤلف ) :
تا روی به جستن ننهد برق شغب ناک
صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک.منوچهری. || راه. ( یادداشت مؤلف ) :
زین سخن مگذر و این کار به خواری مگذار
گر خرد را بدل و جان تو بر رهگذر است.ناصرخسرو.گفت ای مادر مرا چگونه قرار بود که دوزخی است که رهگذر همه کس بر وی است. ( قصص الانبیاء ص 181 ).
در حدیث آمده ست کز دل دوست
به دل دوست رهگذر باشد.تاج الدین آبی. || کنایه از دنیاست. ( یادداشت مؤلف ) :
بر مرگ درویش و سرتاج زر
یکی بود خواهد در این رهگذر.فردوسی.بپوش و بپاش و بنوش و بخور
ترا بهره این است از این رهگذر.فردوسی.نگر تا نباشی جز از دادگر
میاویز چنگ اندر این رهگذر.فردوسی.از هرچه حاجت است بدو مرمرا خدای
کرده ست بی نیاز در این رهگذر مرا.ناصرخسرو.باقی شود اندر نعیم دایم
هرچند در این رهگذر نباشد.

معنی کلمه رهگذر در فرهنگ معین

(رَ گُ ذَ ) (اِمر. ) معبر، گذرگاه .

معنی کلمه رهگذر در فرهنگ عمید

۱. راه، گذرگاه.
۲. عابر پیاده.

معنی کلمه رهگذر در فرهنگ فارسی

راه گذر، راه وگذرگاه، راه عبورراهی که از آن بگذرن
( اسم ) راه گذر گذرگاه معبر .

معنی کلمه رهگذر در ویکی واژه

معبر، گذرگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه رهگذر

اکبر زنجانپور در دوبله نیز کار کرده‌است. معروفترین دوبله او نقش «جبارسینگ» در فیلم [[شعله (فیلم ۱۹۷۵)|شعله]] است. وی همچنین در پویانمایی سینمایی آخرین داستان کارگردان اشکان رهگذر صداپیشه بوده‌است.
در قسمت بعدی، ارکستر مقدمهٔ عشاقی را از ساخته‌های فرامرز پایور می‌نوازد، تنظیم دوصدایی، سئوال و جواب بین سازهای کششی و مضرابی، استفادهٔ مناسب از سازهای سنتور، تار و عود و در کنار آن، تغییر ریتم در این قطعه، از ویژگی‌های این بخش است. البته اقتباس از بخش‌هایی از ملودی قطعه «رهگذر»، نیز در این مقدمه کاملاً مشهود است.
در واکنش به گفتار بی‌سلیقه یک کارشناس قرآنی باید ولو اختصاراً گفت: «برادر! نیازی به زجرکش کردن نیست، زیرا مردم شریف ما از رهگذر سوء تدبیر برخی از مدیران نالایق و ناکارآمد به اندازه کافی زجر می‌کشند! لطفاً خود را به زحمت میفکنید!»
در کوی وفا اگر دری یافتمی یا خود به عدم رهگذری یافتمی
همه رهگذرها بروبند پاک ز سنگی که پوینده شد زو هلاک
ارتباطات رشته‌ای دانشگاهی است که به بررسی پدیدهٔ ارتباط می‌پردازد. ارتباط فرایند تبادل دادههاست که معمولاً از رهگذر سامانهای از نمادهای مشترک انجام می‌گیرد.
ز سودای تو در شهر انقدر افسانه گردیدم که می خوانند مردم قصه ها در رهگذر از من
هریکی مردند و جز حسرت نبردند از جهان هست عقبی منزل و دنیا ره و ما رهگذر
مجموعه پژوهش‌هایی همچون پروژه تاریخ شفاهی ایران در عصر پهلوی دوم را می‌توان پاره‌ای از فرهنگ اسلامی و ایرانی در طول تاریخ دانست که در آن نه تنها سخنان مخالفان همواره شنیده شده بلکه به گونه‌ای در تاریخ نیز مانده‌است. در این میراث درخشان اسلامی، حق داوری به جای گزینش‌گران به رهگذران و مخاطبان تاریخ سپرده شده‌است تا آنان سره‌ها را از ناسره‌ها جدا سازند. پس این سنت‌ها و عبرت‌های تاریخی‌اند که نقدها را عیار می‌گیرند نه واهمه از نقل‌ها و روایت‌های تاریخی بر این پایه.
ز طیاره ما بال و پر ساختیم سوی آسمان رهگذر ساختیم
در سال ۱۳۰۲ حکومت گیلان و طوالش به عباس میرزا ملک آراء پیشنهاد شد و چون او نپذیرفت میرزا احمد خان مشیرالسلطنه با پرداخت سی هزار تومان پیشکشی به این مأموریت رفت و مدت یکسال در آنجا باقی ماند و از این رهگذر سود قابل توجهی بدست آورد. وی پس از بازگشت از گیلان مدت‌ها بی‌کار بود و تنها بنا به درخواست میرزا علی اصغر خان امین السلطان، سالیانه مبلغی به عنوان حقوق از دربار اعظم دریافت می‌کرد و در وزارت داخله عنوان منشی باشی داشت.
غبارِ غم بِرَوَد حال خوش شود حافظ تو آبِ دیده از این رهگذر دریغ مدار
از این رهگذر واژه‌های عربی بسیاری به زبان پارسی وارد شد. بسیاری از واژه‌های عربی هنوز در زبان پارسی رایجند ولی درصد آنها با روندی کند رو به کاهش است.
با فضای باز سیاسی که پس از شهریور ۱۳۲۰ در ایران ایجاد شد، حائری‌زاده بار دیگر به سیاست بازگشت و در نخستین انتخاباتی که برگزار شد (سال ۱۳۲۲) خود را نامزد نمایندگی یزد کرد اما رأی نیاورد. در سال ۱۳۲۵ که قوام‌السلطنه نخست‌وزیر وقت، حزب دموکرات ایران را به راه انداخت، حائری‌زاده با وجود سابقه مخالفتش با قوام به این حزب پیوست و در نوشتن مرامنامه حزب نقش داشت اما پس از تشکیل کمیته مرکزی به سبب اختلاف با مظفر فیروز، معاون قوام به عنوان مسئول تشکیلات حزب به خراسان فرستاده شد. از این رهگذر توانست به نمایندگی سبزوار بار دیگر به مجلس راه یابد.
شه چو بر رهگذر بلا را دید اژدها شد که اژدها را دید
هشت دختر دبیرستان شبانه‌روزی زینبیه از شهرستان چرام در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۸۵ که برای اردویی تفریحی از طرف مدرسه آمده بودند در این آبشار غرق شدند که تنها سه تن از آنها توسط مربیان و رهگذران نجات یافتند و پنج تن دیگر جان باختند.
مایهٔ اکسیر از او گیرند اهل کیمیا گر به خاک رهگذر بینی به عین اعتبار
چو نگذرد به سر من بر آن سرم که چو جامی به هر طرف که گذار افکند به رهگذر افتم
با همتت ای دادگر دریای اعظم در نظر آبیست اندر رهگذر از مشک سقا ریخته