بیدرنگ. [ دَ رَ] ( ق مرکب ) ( از: بی + درنگ ) بدون درنگ. بدون توقف. فوراً. فی الفور. بشتاب. بسرعت. بچالاکی و چستی. چالاک و زود. ( ناظم الاطباء ). بی تأمل. فوراً. بی توقف. در ساعت. در وقت. در دم. فی الحال. حالاً. در حال. بدون تعویق. بلا توقف. فی الساعه. بلا تأخیر. بلا تعویق. بدون تأخیر. بدون توقف. بلا تأنی. تند و چابک. اندر زمان. علی الفور. یکایک. و رجوع به درنگ شود : که من با سواران ایران بجنگ سوی شهر توران شوم بیدرنگ.فردوسی.وگر دیگری پیشم آید بجنگ بخاک اندر آرم سرش بیدرنگ.فردوسی.که گودرز و گیو اندر آمد بجنگ سپه راند باید کنون بیدرنگ.فردوسی.بمانید تا او بیاید بجنگ که او خود شتاب آورد بیدرنگ.فردوسی.وان سر انگشتان او را بر بریشمهای او جنبشی بس بلعجب وآمد شدی بس بیدرنگ.منوچهری.بتازید بر این سپه بیدرنگ که اینان نباشند مردان جنگ.اسدی.چورفتند نزد سراپرده تنگ بچاره شدند اندرو بیدرنگ.اسدی.بگل ماند که گرچه خوب رنگست نپاید دیر و مهرش بیدرنگ است.( ویس و رامین ).هرک آمده ست زود برفته ست بیدرنگ برخوان اگر نخوانده ای آثار خسروان.ناصرخسرو.فروبردن اژدها بیدرنگ بینباشتن در دهان نهنگ.نظامی.صد سبو را بشکند یکپاره سنگ و آب چشمه میزهاند بیدرنگ.مولوی.دیدن نور است آنگه دید رنگ وین بضد نور دانی بیدرنگ.مولوی. || ناگهان. ( ناظم الاطباء ). - بی درنگ و گمان ؛ بلا شک و شبهه. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه بی درنگ در فرهنگ معین
(دَ رَ ) (ق مر. ) بی تأمل ، فوراً.
معنی کلمه بی درنگ در فرهنگ عمید
بدون تٲخیر و تٲمل، بی دیرکرد، فوراً.
معنی کلمه بی درنگ در فرهنگ فارسی
بی تائ مل فورا بی توقف .
معنی کلمه بی درنگ در فرهنگستان زبان و ادب
{real-time} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] ویژگی عملیاتی در یک سامانه که در آن مجموع زمان های کنش و واکنش یک واحد عملیاتی جاری بزرگ تر از حداکثر تأخیر مجاز نباشد
معنی کلمه بی درنگ در دانشنامه عمومی
بی درنگ (فیلم). «بی درنگ» ( انگلیسی: Real Tim ) ) فیلمی در ژانر کمدی - درام است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به رندی کواید و جی باروشل اشاره کرد.
جملاتی از کاربرد کلمه بی درنگ
پس از رسیدن به سن خدمت، بی درنگ خود را به مرکز نظام وظیفه معرفی کرده و دوره آموزشی را در عجب شیر به پایان رساند. پس از آن برای گذراندن دوره تکاوری به کرج منتقل شد. «اِدوین شامیریان»، دیگر جان باخته ارمنی نیز در دوره تکاوری با او همراه بود. در این مدت، به منظور دیدار از خانواده، دو نوبت به مرخصی آمد. پس از پایان دوره، وی به جبهه سومار اعزام شد. سرانجام پس از شش ماه خدمت، تکاور (آلبرت ا… دادیان) در اثر اصابت ترکش توپ دشمن بعثی در منطقه جنگی سومار به شهادت رسید.
در سال ۱۸۳۲، قاضی ملا محمد در نبرد گیمری درگذشت و شمیل یکی از دو مریدی بود که توانست فرار کند، اما جراحات شدیدی متحمل شد. در این درگیری او با سرنیزه مورد جرح قرار گرفته بود. پس از پریدن از یک خمیدگی مرتفع "روی سر همان گروهی از سربازان که میخواستند به او شلیک کنند، پرید. پس از فرود آمدن پشت سر آنها، شمشیر خود را در دست چپ خود میچرخاند، او سه نفر از آنها را کشت تا اینکه چهارمی، سرنیزه ای در سینه شیخ فروکرد … شیخ بی درنگ سرنیزه را بیرون کشیده مرد را کشت و با یک جهش فوق بشری دیگر از دیوار پریده در تاریکی ناپدید شد.
بزد چنگ و بگرفت یال پلنگ بگردید بر گور زد بی درنگ
این امر با افت سطح استاندارد زندگی همراه بود، از جمله افزایش نابرابری اقتصادی و فقر، به همراه افزایش مرگ و میر بیش از حد و کاهش امید به زندگی. اکثر شرکتهای دولتی در میان جنجالهای بزرگ، خصوصیسازی شدند و متعاقباً به مراتب، کمتر از آنچه ارزششان در اختیار مالکان خود بود [۵۴] واگذار شدند. به عنوان مثال، مدیر یک کارخانه در دوران رژیم اتحاد جماهیر شوروی اغلب صاحب همان کارخانه میشد. تحت پوشش دولت، دستکاریهای فجیع مالی انجام شد که گروهی محدودی از افراد را در مناصب کلیدی تجارت و دولت غنی کرد. بسیاری از آنها بی درنگ ثروت تازه خود را در خارج از کشور سرمایهگذاری کردند و خروج جریان سرمایه ای عظیم ایجاد کردند
نکته مهمی که غالباً اشتباه تفسیر میشود پیرامون زمان طلایی است که در واقع از ثانیه صفر ایست قلبی تا نهایتاً دقیقه چهارم و بلکه ششم از زمان وقوع ایست قلبی است. بدین معنا که به محض مشاهده بیمار نیازمند احیا، بایستی بی درنگ احیا را شروع کنید.ایست قلبی-تنفسی بیگمان یکی از خطیرترین وضعیتهایی است که نیاز به اقدام فوری جهت حفظ حیات و پیشگیری از ضایعات جبران ناپذیر اندامهای حیاتی بدن دارد. این اقدامات بر اساس پروتکلهای خاصی صورت میگیرد و لازمه اجرای آن کسب دانش و مهارت فرد احیاگر میباشد. در حال حاضر فقط ۱۰٪ موارد احیای داخل یا خارج از بیمارستان موجب بقای طولانی مدت بیماران میشود.
دربارهٔ سالهای نخستین آبراهام گاتوغیگس اطلاعات نسبتاً محدودی در دست است. وی در شهر کاندی در جزیرهٔ کرت یونان، از مادری یونانی زاده شد و احتمالاً در مرکز علمی وابسته به جامعهٔ ارمنیان یونان به تحصیل پرداخت. در ۱۷۰۷ به مقام اسقفی کلیسای ارمنی تراکیه رسید. در ۱۷۳۴ به اتفاق جمعی از زائران راهی اچمیادزین (مرکز دینی ارمنستان) و چند شهر مقدس دیگر شد. در طول سفر آگاهی یافت که نادرشاه به قصد حمله به ارمنستان را دارد؛ پس بی درنگ خود را به اچمیادزین رساند. در آن هنگام جاثلیق ارمنستان درگذشت و آبراهام گاتوغیگس به درخواست مردم، سمت جاثلیقی اچمیادزین را بر عهده گرفت. وی در ۱۴ نوامبر ۱۷۳۴ به مقام جاثلیقی کل ارمنیان جهان منصوب شد.
قطری چون از جریان آگاه شد بی درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست؛ ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد. سفیان نیز آن را همراه با همهٔ غنایم بدون آن که نامی از رشادت و دلیری اسپهبد بیاورد به نام خود برای حجاج بن یوسف در کوفه فرستاد.
به تاریخ و تقویم جنگ آورند مهی در حسابی درنگ آورند
به روفین چنین گفت پس بی درنگ مرا آشتی خوش تر آید که جنگ
چو دیدندش افتاده ازکار جنگ گرفتند گردش سپه بی درنگ
ازو هرچه گشتی چکان بی درنگ شدی بر زمین ژاله کردار سنگ
چو برخوانی این نامه را بی درنگ برآرای و برکش سپه سوی جنگ
هاپکینز از هموطن ولزی خود ریچارد برتون الهام میگرفت و از طرف او نیز تشویق میشد، هاپکینز در سن ۱۵ سالگی با او ملاقات داشت. هاپکینز بی درنگ خود را در دانشکده درام و موسیقی رویال ولز واقع در کاردیف ثبت نام کرد که در سال ۱۹۵۷ از آن فارغالتحصیل شد. پس از دو سال خدمت برای نیروی زمینی بریتانیا؛ به سمت لندن حرکت کرد تا در آکادمی سلطنتی هنرهای دراماتیک به مطالعه بپردازد.
بفرمود تا در زمان بی درنگ نهادند بر باره زین خدنگ
پس بسوی خود کشیدش بی درنگ پس گرفتش اندر آغش تنگ تنگ
در دهکده شوم با کلانتری را آشنا میشویم که بی درنگ ما را به یاد رفتار سرد و خود خواهانه ازمی میاندازد و در کتاب هفتم در مییابیم که کلانتر لوسنیا، خود ازمی بوده است. ازمی دوباره با کنت الاف فرار میکند. جنایت ازمی در این کتاب پرتاب نیزه به قصد کشت از یک اسلحه نیزه انداز میباشد.
چنان باز پاسخ رسان بی درنگ که آواز بازآید از کوه سنگ
آزید سدیم یک مادهٔ محرک برای کیسههای هوا در خودرو است. این ماده در اثر گرما بی درنگ شکسته میشود و گاز نیتروژن تولید میکند این نیتروژن کیسهٔ هوا را به سرعت باد میکند.
در کتاب ارداویرافنامه، که داستان معراج به بهشت و جهنم است، به مجازاتهای همجنس بازان و لواط کاران اشاره شدهاست. ویراز در سفر خود به دوزخ مردی را میبیند که کیفرش این بود که مارهایی به مخرج او وارد و از دهانش خارج میشوند. فرشتگان دربارهٔ علتش میگویند: «این روح مرد پستی است که در گیتی مرتکب لواط شدهاست.» در فصل دیگری دربارهٔ مجازات لواط با زنان سخن گفته شده که سبکتر بودهاست. لازم به گفتن نیست که حکم «سزاوار مرگ» (مرگ ارزان) بی درنگ در مورد این گونه افراد اجرا میشد.
اگر رازهای نهفته و نهفته های بازنگفته را بهر هنجاری که هست نگاشتن خواهم، آغازی بی انجام خواهد بود و داستانی اندوه فرجام. چون نوبت دیدار نزدیک است و بزم گفت و گذار آسوده از غوغای ترک و تازیک، خوشتر آن باشد که پیش آمد و روی داد را بدین سرکوی و این لب جوی بازمانده، بازگشت سرکاری را به شتابی بی درنگ و خرامی باد آهنگ باز جویم و جز این نگویم که بهانه مگیر، کرانه مجوی، جام منوش، جامه مپوش، گوشه بمان، توشه مخواه، باره بران، خاره ببر و پیش از آنکه هنگامه چشمداشت دراز افتد و دل ها را به نامه و چاپار دیگر نیاز خیزد، همه را به خجسته دیدار خود زندگی بخش و این بنده که پیش مهر و پیش خرام پرستندگان است پایه بندگی افراز.