حمرت

معنی کلمه حمرت در فرهنگ معین

(حُ رَ ) [ ع . حمرة ] ۱ - (اِمص . ) سرخی ، قرمزی . ۲ - (اِ. ) رنگ سرخ ، قرمز. ۳ - نوعی آماس در بدن ، باد سرخ ، سرخ باد.

معنی کلمه حمرت در فرهنگ عمید

۱. سرخی، رنگ سرخ.
۲. (اسم ) (طب قدیم ) = باد * باد سرخ

معنی کلمه حمرت در فرهنگ فارسی

سرخی، رنگ سرخ، بیماری بادسرخ، سرخ باد
۱- ( مصدر ) سرخی قرمزی . ۲ - ( اسم ) رنگ سرخ قرمز . ۳ - نوعی آماس در بدن باد سرخ سرخ باد .

معنی کلمه حمرت در ویکی واژه

حمرة
سرخی، قرمزی.
رنگ سرخ، قرمز.
نوعی آماس در بدن، باد سرخ، سرخ باد.

جملاتی از کاربرد کلمه حمرت

به بین بصافی ساغر درو به حمرت می که آن نشانه ای از چشم خون فشان من است
و أسفرت البراقع عن خدود اقول تحمرت بدم الکبود
و قال السّدّی لما قتل الحسین بن علی (ع)، بکت علیه السماء و بکائها حمرتها.
یاقوت هست زادهٔ خورشید نی مگوی خورشید هست زادهٔ یاقوت احمرت
شام هجران حمرت گردون چه باشد از شفق گر نگشته آتش آهم به گردون ملتهب
بر رای منیر تو چو نظاره کند مهر زایل کندش حمرت خجلت یرقان را
درمی چند و دیناری چند، از مکان کان فانی، به صنع صانع و ابداع مبدع، گلغونهٔ حمرت بر صفحات او کشیده، رنگی و هنگی به وی داده، ضرابان رعنا، نقشی و دایره‌ای بر وی کشیده و به کورهٔ امتحان درآورده دست به دست و شهر به شهر، گشتن پیشه کرده، چه لایق عشقبازی بندگان حضرت و شاهان با غیرت باشد.
از حمرت رخسار کی بتوان شدن همرنگ وی ما را به خون او را به می چون رنگ شد رخسارها
حمرتی‌کز افق پدید آید چون‌گشایی نظر به استحقاق
بیاض دیده زحمرت همی بدان ماند که لاله سوده کسی درمیانه عبهر