خیدن

معنی کلمه خیدن در لغت نامه دهخدا

خیدن. [ دَ ] ( مص ) کج شدن. خم گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( دگرگون شده خمیدن ؟ ). || پنبه زدن یا حلاجی کردن پشم و پنبه. ( ناظم الاطباء ). فلخمیدن.

معنی کلمه خیدن در فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) خمیدن .

معنی کلمه خیدن در فرهنگ عمید

= خمیدن

معنی کلمه خیدن در ویکی واژه

احتمالاً همریشه با سانسکریت सीव्यति (sīvyati, “دوختن، بخیه زدن؛ متصل کردن”).
خمیدن. (!)
(معنی بازساخته) به هم پیوستن

جملاتی از کاربرد کلمه خیدن

برخی از سردرگمی‌ها در مورد نام نسخهٔ تولیدی زمانی رخ داد که به برخی از خودروهای آزمایشی که در اطراف نوربرگ‌رینگ می‌چرخیدند نشان دی‌بی‌آراس۹ داده شد. با این حال، به نظر می‌رسد که این تنها یک ترفند توسط این شرکت برای گیج کردن عکاسان جاسوسی بود. نام رسمی خودرو دی‌بی‌اس اعلام شد.
مر مخالف را چخیدن هست با او همچنانک با عصای موسوی خود اسب تازد سامری
چخیدن هم چو آتش کی بود سود که بیرون آید از هر روزن این دود
در طپیدن سست شد پیوند او وز چخیدن سخت‌تر شد بند او
که تا یک ساعتی دانم خریدن نبودم هیچ مقصود از چخیدن
خدایا این بلا و فتنه از تست ولی از ترس نتوانم چخیدن
خدایا این بلا و فتنه از توست ولیکن کس نمی یارد چخیدن
مهم‌ترین چیز برای جلب توجه رسانه‌ها خود ایده بود. ایده آنقدر منحصر به فرد و عجیب بود که به چشم بیاید. فقط کافی بود در روزهای اول با فرستادن یک اطلاعیهٔ مطبوعاتی جرقه‌اش را روشن کنم. این توجه رسانه‌ها که همراه شده بود با دهان به دهان چرخیدنِ ایده، موجب شد یک همهمهٔ واقعی دربارهٔ صفحهٔ اصلی به وجود بیاید که باز خود این همهمه، باعث شد توجه رسانه‌ها بیشتر به این موضوع جلب شود.
با تو چخیدن چنان بود دگران را چون بره کو با پلنگ گیرد کستی
چو با او چخیدن ندید ایچ رای چنین گفت با قارن نیکرای
بس شهر که مردانش با من بچخیدند کامروز نبینند دراو جز زن بیشوی
روتور به وسیلهٔ مهارهایی در دو انتها روی محور نصب شده؛ یک انتهای محور در حالت طبیعی برای انتقال نیرو بلندتر از طرف دیگر گرفته می‌شود. ممکن است بعضی موتورها محوری فرعی در طرف دیگر (غیر گردنده - غیر منتقل‌کننده نیرو) برای اتصال دستگاه‌های حسگر حالت (وضعیت) و سرعت داشته باشند. بین استاتور و روتور شکافی هوایی موجود است. بعلت القا انرژی از استاتور به روتور منتقل می‌شود. تورک تولید شده به روتور نیرو داده و سپس برای چرخیدن به آن نیرو می‌کند. صرف نظر از روتور استفاده شده قواعد کلی برای دوران یکی است.
چرخیدن پلانی متر برای هر چرخی که در انتهای خط ثابت شده و حول آن می‌چرخد به ترتیب با هر نقطهٔ چرخش نهایی چرخ متناسب است با انتگرال و متناسب است با مسافت طی شده در هر نقطه که در هر زمان به شعاع بستگی دارد و در اطراف دایره با زاویه تغییر می‌کند .
وزآن پس ز شاهان با دسترس چخیدن نیارست با کوش کس
فعل گشتن در صورتی ربطی یا همان اسنادی است که (معنای چرخیدن و گردش کردن )ندهد و بتوان با افعال ربطی مثل (شد )و مشتقات آن جایگزین کرد.