جهال. [ ج ُهَْ ها ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ جاهل. ( منتهی الارب ). جاهلان. نادانان. ( اقرب الموارد ) : بر سر جهال به امر خدای محتسب او بکند احتساب.ناصرخسرو.جهال در تنعم و ارباب فضل را بی صدهزار غصه یکی نان نمیرسد.رشید وطواط.حکیمی که با جهال درافتد باید که عزت توقع ندارد. ( گلستان سعدی ). رجوع به جاهل شود.
معنی کلمه جهال در فرهنگ معین
(جُ هّ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جاهل ، نادانان .
معنی کلمه جهال در فرهنگ عمید
=جاهل
معنی کلمه جهال در فرهنگ فارسی
جمع جاهل ( اسم ) جمع جاهل نادانان .
معنی کلمه جهال در ویکی واژه
جِ جاهل ؛ نادانان.
جملاتی از کاربرد کلمه جهال
داغ من کرد از جهالت ناامید پس چه خواهی کرد در بزم یزید
بی شک این جهال امت را همی بینی، به حق دشمنانند این نه امت گر سخن باور کنی
نزاریا گهرِ عقل در خلابِ جهالت به حسبِ حالِ تو چون در خور آمده است و چه لایق
این لغت از قرن شانزدهم به عنوان آرایه ادبی وارد ادبیات داستانی شد. این واژه از لاتین و در نهایت یونانی (εἰρωνεία (با تلفظ: اِیرونیا)) مشتق شدهاست که معنی دورویی و جهالتی که از عمد است، میدهد.
چون گدائی را فتد درّی به چنگ از جهالت بکشند او را به سنگ
جز پند حکیم و علم کی راند صفرای جهالت از سرت آلو
توئی محمد و دانی که سامری به جهالت برد فسانه ی گوساله پیش معجز موسی
چون سوی معروف معروفم چه باک گر سوی جهال زشت و منکرم!
جهالت: در نزد عرفا کنایه از مرگ دل است که حقایق را درک نمیکند.
در عهد صبی کرد جهالت پستت ایام شباب کرد غفلت مستت
و گفت: صحبت با خدای به حسن ادب باید کرد و دوام هیبت و صحبت با رسول صلی الله و علیه و سلم به متابعت سنت و لزوم ظاهر علم و صحبت با اولیا به حرمت داشتن و خدمت کردن و صحبت با برادران بتازه روئی اگر در گناه نباشند و صحبت با جهال بدعا و رحمت کردن بر ایشان و گفت: چون مریدی چیزی شنود از علم این قوم و آن را کار فرماید نور آن به آخر عمر در دل او پدید آید ونفع آن بدو رسد و هرکه ازو آن سخن بشنود او را سود دارد و هر که چیزی شنود از علم ایشان و بدان کار نکند حکایتی بود که یاد گرفت روزی چند برآید فراموش شود.
ز فرط ظلمت شب تنگنای عالم خاک سیاه شد چو شبستان خاطر جهال