دریابن
جملاتی از کاربرد کلمه دریابن
«تُؤْتِی أُکُلَها» میدهد بر خویش، «کُلَّ حِینٍ» هر هنگامی، «بِإِذْنِ رَبِّها» بخواست خداوند خویش، «وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ» و مثلها میزند اللَّه مردمان را، «لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۲۵)» تا مگر به دریابند.
قطره و بحر هر دو یک آبند عارفان این رموز دریابند
در این حالت مادر پسر خواهر یا نزدیکان پسر در جستجو میشوند که دختر مورد پسند خود را دریابند. دختر خوب کسی است که باید اطاعت به فامیل داماد داشته باشد، دارای اخلاق خوب گذشته نیک، فامیل نیک نام داشته باشند. در جنوب افغانستان مردم دختر چاق و زیبا را دوست دارند. مردم عادی دختر کاری باری به خانه را خوش دارند.
ذوق طاعات را چو دریابند وارهند از جهان پر غل و بند
سد دریابند بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۳ ساخته شده و جزئی بنیادین در پروژه دریای جنوبی بشمار میآید.
وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ، و در آمد شد شب و روز پس یکدیگر، وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ، و در آنچه فرو فرستاد اللَّه از آسمان مِنْ رِزْقٍ، از بارانی که روزی خلق بآنست، فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها تا زنده کرد بآن زمین را پس مرگی آن، وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ و گردانیدن بادها از روی بروی جهان، آیاتٌ نشانهاست، لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۵) گروهی را که خرد دارند و دریابند.
این سد بین ۱۰ تا ۱۴ ماه مه سال ۱۹۴۰، صحنه نبردی به نام نبرد سد دریابند بود.
فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ ما آسان کردیم این سخن خویش بر زبان تو، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۵۸) تا دریابند و یاد دارند و پند پذیرند.
وَ مِنْ آیاتِهِ و از نشانهای توانایی و یگانگی اوست یُرِیکُمُ الْبَرْقَ که مینماید شما را درخش خَوْفاً وَ طَمَعاً بیم و امید را وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً و فرو میفرستد از آسمان آبی فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها تا زنده میکند بآن زمین را پس مرگ آن إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۲۴) در آن نشانههای است ایشان را که دریابند.
جواد بدیعزاده در بخشی از خاطرهاش از این سفر گفتهاست که پس از اقامتی کوتاه در بغداد با یک خودرو به طرف شام حرکت کردند. رانندهٔ عربزبان در حدود دوازده ساعت در صحرای شام و جایی که هیچ شهر و آبادی نبوده پیش میرود اما مسیر را نمییابد. آنها نزدیک به چهار شبانهروز در صحرا سرگردان و نااُمید در انتظار مرگ بهسر میبردند تا اینکه در نیمهٔ شب چهارم صبا صدای حرکت خودرویی را احساس میکند. پس از آن، یک اتوبوس نزدیک میشود و مسافرانِ سرگردان، خود را به آن میرسانند. ابتدا راننده و سپس مسافران از اتوبوس پیاده میشوند تا هویت صبا و دوستانش را دریابند. بدیعزاده نوشتهاست:
وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ و گویند: اگر ما میشنیدیم چنانک زیرکان شنوند. أَوْ نَعْقِلُ یا ما در مییافتیم چنان که مؤمنان دریابند ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ (۱۰) ما در دوزخیان نمیبودیم.
پارسی گو که جمله دریابند گرچه زین غافلند و در خوابند
خلق و حق را به ذوق دریابند واقف از سر این و آن باشند
چندان دارد که عذری بر زبان آرد، و پشیمانی در دل آرد، پس بجای هر بدی نیکی بنویسم: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ. کریم است آن خداوندی که پیوسته بندگان را با خود میخواند، و خود را بر ایشان عرضه میکند، و لطف مینماید، و عیب میپوشد،و عطا میباراند، و از بار میکاهد، و در برّ میفزاید. اینهمه بآن میکند تا مگر آزرم دارند، و اجابت کنند، و بهرهور شوند، و نیک خدایی وی دریابند، و از نیک خدایی وی آنست که بنده را توفیق دهد، تا دریابد، و بنماید تا ببیند، و بر خواند تا بیاید.
مقاله دوم چنان که از نامش پیداست به "مسئله لحن در ترجمه" میپردازد و اساس کار را با نقد ترجمه ناطور دشت اثر ج.د.سلینجر از آقای احمد کریمی انجام میدهد و بخصوص نقد پاراگراف اول آن. از آنجا که این کتاب در انشارات فرانکلین منتشر شد و سرویراستار آن مترجم معروف، نجف دریابندری، بودهاست، این نیمچه انتقادی به او نیز هست. این مقاله اولین بار در مرداد ۱۳۴۶ در شماره ۱۰ نشریه "اندیشه و هنر" منتشر شدهاست.
ترجمهٔ انگلیسیِ نجف دریابندری از نیمی از نسخهای از این متن نزدِ منوچهر انور بوده است.
داریوش شاه میگوید: نه در پارس و نه در ماد و نه در خاندان ما کسی نبود که بتواند شهریاری را از چنگ گئوماتَه مغ بیرون کند. مردم سخت ترسان بودند، زیرا گئوماتَه بسیاری از کسانی را که بردیا را از پیش میشناختند میکشت، چرا که میترسید مبادا دریابند او بردیا فرزند کوروش نیست. هیچکس جرئت نداشت دربارهٔ گئوماتَه مغ سخنی بگوید، تا من فرا رسیدم. آنگاه من از هرمزد یاری خواستم. هرمزد مرا یاری داد. ده روز از ماه «باغیادیش» (از ماههای هخامنشی) گذشته بود که من با سپاهی اندک گئوماتَه مغ و یاران نزدیک او را کشتم. در کشور ماد در کوهی از ناحیه نسا بود که گئوماتَه و یارانش را از پا در آوردم و فرمانروایی را از ایشان گرفتم و به درخواست هرمزد شاه شدم. مرا هرمزد شهریاری داد.
درمانگرهای جنسی گاهی خودارضایی را تا رسیدن به اوج لذت جنسی، به بیماران مؤنث توصیه میکنند تا بهعنوان مثال بهمنظور بهبود روابط و سلامت جنسی، دریابند چه چیزی بهلحاظ جنسی برایشان لذتآفرین است و اینکه خودارضایی متقابل میتواند سبب رابطهٔ جنسی اقناعکنندهتر و صمیمت و نزدیکی بیشتری شود.