معنی کلمه صفویه در لغت نامه دهخدا
شاه اسماعیل اول 907هَ. ق.
شاه طهماسب اول 930هَ. ق.
شاه اسماعیل ثانی 984هَ. ق.
محمد خدابنده 985هَ. ق.
شاه عباس اول 985هَ. ق.
شاه صفی 038هَ. ق.1
شاه عباس ثانی 052هَ. ق.1
شاه سلیمان 077هَ. ق.1
شاه سلطان حسین 1105-1135هَ. ق.
رجوع به هر یک از این اسامی شود.
ادوارد برون نویسد: ظهور سلسله صفویه در ایران نه تنها برای این کشور و همسایگان او بلکه برای اروپا نیز واقعه تاریخی مهمی بشمار میرود. ظهور صفویه علاوه بر آنکه موجب استقرار ملیت ایران و برقراری شاهنشاهی این کشور گشت ، سبب شد که این مملکت در مجمع ملل وارد شود و منشاء روابط سیاسی گردد که هنوز هم تا درجه مهمی پایدار است. غلبه عرب در اواسط قرن هفتم میلادی سلطنت ساسانیان را برانداخت و تا نیمه قرن هفتم هجری که خلافت عربی بدست لشکر مغول نابود شد، این کشور را ولایتی از ولایات خلیفه ساخت. درست است که پیش و پس از این واقعه سلسله های مستقل یا نیمه مستقل در ایران پادشاهی داشته اند ولی آنها نیز اکثر ازنژاد ترک یا تاتار بوده اند چون غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان و خاندان چنگیز و تیمور و اگر سلسله ٔایرانی الاصلی مانند آل بویه وجود داشته است ، فقط بر قسمتی از کشور قدیم ایران فرمانروائی داشته اند. صفویه خاندانی بودند که ایران را بار دیگر ملتی قائم بذات ، متحد، توانا و واجب الاحترام کردند و مرزهای این کشور را بحدود امپراتوری ساسانی رسانیدند. ( در سلطنت شاه عباس اول ) ( از تاریخ ادبیات برون ترجمه رشید یاسمی ص 1 ).
نسب صفویه : نژاد صفویه به شیخ صفی الدین می پیوندد و او یکی از مشایخ معروف بزرگ صوفیه است. شیخ بنقل عالم آرای عباسی در صبح دوشنبه 12 محرم سال 735 هَ. ق. در گیلان به سن هشتادوپنج سالگی درگذشت. مشهور آن است که صفویه خاندانی هاشمی هستند و نسب آنان به پیغمبر اسلام می پیوندد. برون در تاریخ ادبیات نویسد: این شخص ( شیخ صفی ) مدعی بود که به بیست پشت به امام هفتم موسی کاظم میرسد. ( تاریخ ادبیات برون ترجمه ٔرشید یاسمی ص 14 ). مؤلف حبیب السیر آرد: نسب اشرف شاه دین پناه ( شاه اسماعیل ) به پنج واسطه بحضرت ولایت منقبت امامت مرتبت واقف اسرار ازلی شیخ صفی الحق و الحقیقة و الدین ابی الفتح اسحاق الاردبیلی قدس اﷲ سره العزیز میرسد و نسب آن حضرت به امام هفتم هادی اعالی و اعاظم موسی الکاظم ملحق میشود بر این موجب که ابوالمظفر شاه اسماعیل بن سلطان حیدربن سلطان جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن قدوه اولیاءآفاق شیخ صفی الدین اسحاق بن شیخ امین الدین جبرئیل بن شیخ صالح قطب الدین بن صلاح الدین رشیدبن محمد الحافظ لکلام اﷲبن عوض الخواص بن فیروزشاه زرین کلاه بن محمدبن شرفشاه بن محمدبن حسین بن محمدبن ابراهیم بن جعفربن محمدبن اسماعیل بن محمدبن احمد الاعرابی بن ابومحمد القاسم بن ابی القاسم حمزةامام الهمام موسی الکاظم علیه السلام. ( حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 409-410 ). برون در تاریخ ادبیات آرد: بنقل الیعقوبی مورخ معروف امام موسی کاظم غیر از علی الرضا که پس از وی به امامت رسید فرزند دیگری موسوم به حمزه داشته است اما دوازده تن دیگر که در سلسله نسب شیخ صفی مذکور شده ( و پنج تن آنها محمد بدون هیچ امتیازی و تعینی بوده اند ) مبهم تر و گمنام تر از آنند که بتوان هویت آنها را معلوم کرد. قدیمترین جد صفویه که دارای لقب و سمتی بوده فیروزشاه زرین کلاه است که بنابر قول صاحب سلسلةالنسب حسب الاشاره پسر ابراهیم ادهم که میگوید پادشاه ایران بوده است ، حکومت ولایت اردبیل و توابع آن بر وی مقرر گردید. و ازاین وقت شهر مزبور منشاء بزرگان صفویه و مسکن آن دودمان شده است. اما ابراهیم ادهم هر چند معروف است که از نژاد پادشاهان بوده و از تاج و تخت گذشته و بجمعدرویشان درآمده و از اقطاب و اولیأاﷲ است و وفات او را در شام به سال 780 م. دانسته اند ولی در هیچ تاریخی دیده نمیشود که از اخلاف او کسی بسلطنت ایران یا جای دیگر رسیده باشد. فیروزشاه پس از زندگانی و کامرانی در رنگین گیلان بدرود حیات گفت. از پسر و جانشین وی عوض الخواص چیزی مذکور نیست جز اینکه در اسفرنجان از توابع اردبیل می زیسته و همان جا رحلت کرده است. پسر وی محمد که قرآن را از برداشت بحافظ ملقب شد. گویند جن او را در هشت سالگی درربوده و هفت سال او را درمیانه خود پرورش داده اند و قرآن را به مساعدت آنهاحفظ نموده است. دو تن دیگر که پس از حافظ رئیس خانواده شدند صلاح الدین رشید و قطب الدین احمد ظاهراً در دیه گلخوران بزراعت مشغول بوده اند تا اینکه هجوم وحشیانه گرجیان شخص اخیرالذکر را مجبور کرد با خانواده و پسر یکماهه خود امین الدین جبرئیل به اردبیل بگریزد. در آن مکان هم از تعرض مصون نماندند و گرجیان آنها را تعاقب کردند. فراریان در خانه در زیرزمین پنهان گشتند. جوانی از خویشان او خود را به دم شمشیر مهاجمین داده و کندوی بزرگی بمدخل خانه زیرزمینی افکند و خود درجه شهادت یافت. قطب الدین نیز بسختی از گردن مجروح شد و بزحمتی از مرگ رهائی یافت. نوه وی شیخ صفی که در زمان حیات او متولد شده بود بعدها گفت که چون جدش او را بدوش کشید چهار انگشت کوچک خود را در قرحه جراحت فرو مینمود. جانشین قطب الدین پسر وی امین الدین و متورع و از مریدان خواجه کمال الدین عربشاه بود. بزراعت رغبت تمام داشت و زنی دولتی نام تزویج کرد و فرزندی برای او زاد که او را صفی الدین نام نهادند. با این شخص دودمان صفویه از تاریکی و گمنامی نسبی خارج شده بشهرت تمام رسید. مؤلف سلسلةالنسب بتعیین سال ولادت اکتفا نکرده بطریق ذیل میلاد او را معین مینماید. در آن وقت شیخ شمس الدین تبریزی پنج سال بود که از دنیا رحلت کرده بود و همچنین دوازده سال شیخ محی الدین اعرابی و سی و دو سال شیخ نجم الدین کبری و در وقت رحلت مولای رومی رحمةاﷲ علیه حضرت شیخ بیست و دوساله بود و در زمان رحلت شیخ سعدی شیرازی چهل و یک ساله و در تسلط هلاکوخان بر ایران پنجساله بود... با امیر عبداﷲ شیرازی و شیخ نجیب الدین بزغوش و علاءالدوله سمنانی و شیخ محمود شبستری و با شیخ محمد گججی تبریزی معاصر بودند... و پیش از حضرت شیخ سه پسر بود و یک دختر و بعد از شیخ دو پسر دیگر شد... شیخ قدس سره شش ساله بود که پدرش امین الدین جبرائیل برحمت حق تعالی رسید». ( تاریخ ادبیات برون ترجمه رشید یاسمی صص 27 - 29 ).