بهادر
معنی کلمه بهادر در لغت نامه دهخدا

بهادر

معنی کلمه بهادر در لغت نامه دهخدا

بهادر. [ ب َ دُ ] ( ص ) شجاع و دلیر بکمال. ( برهان ). شجاع و دلیر. ( آنندراج ). شجاع و دلیر بکمال و آزموده در جنگ و متهور. ( ناظم الاطباء ). سخت دلاور. ( شرفنامه منیری ). دلیر. دلاور. || قوی و پهلوان. زورمند. || سرباز. || سوار. ج ، بهادران. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بهادر در فرهنگ معین

(بَ دُ ) [ تر. ] (ص . ) دلیر، دلاور، شجاع .

معنی کلمه بهادر در فرهنگ عمید

۱. شجاع، دلیر، دلاور.
۲. پهلوان.

معنی کلمه بهادر در فرهنگ فارسی

شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان
( صفت ) دلیر دلاور شجاع .

معنی کلمه بهادر در فرهنگ اسم ها

اسم: بهادر (پسر) (ترکی) (تلفظ: bahādor) (فارسی: بَهادر) (انگلیسی: bahador)
معنی: دلیر، شجاع، ( شکل فارسی و اردوی واژه ی ترکی مفعولیِ «بغاتور» یا «باغاتور» )، قهرمان، ( اَعلام ) نام چند تن از پادشاهان در روزگار گذشته

معنی کلمه بهادر در دانشنامه عمومی

بهادر یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اوجان غربی بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است. این روستا ۴۱ نفر جمعیت دارد.
بهادر (بازیگر هندی). بهادر ( انگلیسی: Bahadoor؛ ۱۹۳۰ – ۲۲ مه ۲۰۰۰ ) یک هنرپیشه اهل هند بود. تعداد فیلم هایی که وی در زمان حیات بازی کرده بسیار زیاد هستند و این بازیگر به نوعی رکورد دار است.
او در فیلم های درباره، تقاطع، خوشبختی، در آغوش گرفتن، آدیماکال، پریا بازی کرده است.

معنی کلمه بهادر در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَهادُر، به معنای پهلوان و دلیر، شکل فارسی شدۀ واژۀ مغولی با ـ آتور «کهن»، باغاتور «نو»، این دو نیز، خود برگرفته از واژۀ ترکی باتیر، باتور است.
اگرچه دگرگونی واژۀ ترکی باتور، باتیر به آتور، باغاتور مغولی. براساس قاعده ای کهن، یعنی تکرار نخستین مصوت واژه و تبدیل نخستین آن دو مصوت به «غ» در دوران های بعدی است، همانند تبدیل قان، خان به قاآن و قاغان، اما یک نام خاص ترکی در سنگ نبشته های ترکی عهد گوک ترک ها، تورکوها (توکیوها در زبان چینی) به صورت باغاتور چیگشی آمده است که تبدیل باتور، باتیر به باغاتور در یکی از شاخه های زبان ترکی و سپس درآمدن این صورت واژه به زبان مغولی را محتمل می سازد. همان گونه که دیگر شدۀ قان به شکل خاقان، پیش از صورت مغولی آن در زبان ترکی به کار می رفته، و در روزگار کهن تر به زبان های ایرانی، فارسی میانه، ختنی و فارسی دری راه یافته است.
اشتقاق بهادر
ریشه و اشتقاق واژۀ بهادر، باتور، باتیر ترکی تاکنون ناشناخته مانده است. کلاوسن آن را نام خاص هونی (هسیونک ـ نو) می داند و ضبط نام خاص مائوـ تون، موگ تون در منابع چینی سالهای ۲۰۹-۱۷۴ق م را چینی شدۀ آن واژه می انگارد. با این همه، وی باتور، باتیر ترکی را در فرهنگ ریشه شناسی واژه های ترکی پیش از سدۀ ۱۳م خویش نیاورده است. آراء پژوهندگان دربارۀ اصل و اشتقاق واژۀ بهادر، باتور، باتیر متفاوت است. برخی آن را دیگر شدۀ واژۀ فارسی باستان «بغ آدور»، به معنای خداوند آتش، و گروهی دیگر شدۀ واژۀ فارسی باستان «بغ پوثره» ـ که در فارسی دری «فغفور» شده است ـ و برخی دیگر از جمله هنینگ، بهادر را برگفته از واژۀ «بغتر» در زبان های شرقی ایران و برابر «بختر» اوستایی و «بهاکتر» سنسکریت به معنای پخش کنندۀ هدایا، سعادت، برکت، ثروت و دولت می پندارند. اما از این همه هیچ یک درست نمی نماید. دورفر همۀ این آراء را طرح، نقد و رد کرده است.
کاربرد
باتور، باتیر در زبان های مختلف ترکی به شکل های گوناگون ضبط شده، و کاربرد داشته است و هم اکنون نیز در زبان معیار برخی از شاخه های زبان ترکی به کار می رود. از جمله در اویغوری باستان به صورت بادور و باتور تنها به عنوان نام کسان و در قزاقی به صورت باتیر به معنای دلیر، پهلوان، مبارز، میهن دوست و خردمند به کار رفته است. این واژه در اویغوری معاصر به صورت باتیر و باتور، در زبان ترکی یاقوتی به صورت باتیر و بوتور به همان معانی، در زبان تاتاری قازان به صورت باتور و باتیر به معنای زیبا، در آناتولی به صورت باتیر به معنای جوانمرد و جسور و در زبان چُواشی به صورت پاتتر به معنای نیرومند و تندرست آمده است. دورفر برآن است که واژۀ باتور، باتیر ترکی توسط ژوان ـ ژوان (روان ـ روان) ها به زبان مغولی راه یافته، و در آن زبان، کهن ترین کاربرد این واژه در «تاریخ سری مغول»، بیشتر به عنوان لقب و بیان صفت دلاوری و پهلوانی به کار رفته است (دربارۀ دیگر گویش های مغولی، به دورفر مراجعه کنید) ولادیمیرتسف کوشیده است تا بهادر را لقبی برای طبقۀ اشراف و نخبگان قبایل دشت قلمداد کند، اما برخلاف نظر وی، بهادر در زبان مغولی تنها برای وصف توانایی های اشخاص به کار رفته، و فاقد بار معنایی سازگار با دیدگاه وی است.
راهیابی به زبان های دیگر
...

معنی کلمه بهادر در ویکی واژه

دلیر، دلاور، شجاع.

جملاتی از کاربرد کلمه بهادر

نظام مملکت از خنجر بهادرخان نشان سلطنت از افسر بهادرخان
بهادر آن امیر هنرپیشه مرد که با شیر نر کوشد اندر نبرد
احمد بهادری (۱۲۹۰ - ۱۳۵۶) از مالکان آذربایجان، سناتور و نماینده مجلس شورای ملی بود.
راه دسترسی آن منحصراً از شهر چرمهین می‌گذرد. بدینگونه در جاده اصفهان به شهرکرد در محل چهار راه شهر باغ بهادران باید به سمت چپ تا چرمهین، و از راه جاده کمربندی تا میدان شهرداری چرمهین و از آنجا در بلوار آبشار تا آبشار شاه‌لولاک برویم.[نیازمند منبع]
خرابی بسیاری از شهرهای مرکزی و غربی ایران به دست سپاهیان جبه نویان و سبتای بهادر بود که در تعقیب محمد خوارزمشاه بودند. در ناحیه توس هر کدام از این دو سردار مغول از یک جهت به تعقیب خوارزمشاه حرکت کردند سبتای از شاهراه دامغان و سمنان راهی ری شد و جبه راه مازندران را انتخاب کرد و بعد از غارت آبادی‌های مازندران به‌خصوص آمل به ری رسید.
پس از دستگیری و اعدام شورشی سیک بنده سینگ بهادر نیز پسر او را به دستور امپراتور گورکانی فرخ‌سیر با توپ اعدام کردند.
خان بهادر اردشیر ایرانی به سال ۱۲۶۵ خورشیدی در خانواده ای زردشتی به دنیا آمد.
در جنوب زنجان، درگیری‌های سنگینی در خاتون کندی در میان نیروهای نظامی فرقه دموکرات و محمود ذوالفقاری به همراه سران ایلات دیگر آذربایجان مانند خانبابا خان اوریادی، عزت‌بیگ اوریادی، فتح‌الله‌خان اوریادی، علیارخان سعیدی، غلام حسینخان بهادری و یمین لشکر خان افشار (هدایت الله خان یمینی) شکل گرفت که در نهایت موجب پیروزی محمود ذوالفقاری و سران ایلات دیگر منطقه شد.
احمد بهادر آنکه ز تأیید عدل اوست هر تیر را اساس محبّت سوی مجن
صنعت: معمی باسم شاه شرف الدین یعقوب خان بهادر
پرندوار شود نرم تار و پود زمین ز ضرب‌گرز و پرندآور بهادرخان
بر پایهٔ برنامهٔ آموزش عشایر (۱۳۳۴)و برنامه‌های بعدی نظیر طرح تأسیس دانشرای عشایری (۱۳۳۶) و همچنین طرح تأسیس مدرسه شبانه‌روزی در شیراز(۱۳۴۶)، باید برای پایه‌های اول تا چهارم مدرسه‌های سیار و برای پایه‌های پنجم تا نهم مدرسه‌های شبانه‌روزی بر پا می‌شد. همچنین، باید یک مدرسهٔ تربیت معلم ویژهٔ عشایر برای جذب دانش‌آموزان با مدرک پایان کلاس نهم ساخته می‌شد و گروهی برای نظارت بر مدرسه‌های چادری نیز به وجود می‌آمد. با وجود این، ابتدا تنها به برپایی مدرسه‌های چادری و کار نظارت بسنده شد و ۷۸ مدرسه در ایلات و عشایر راه اندازی شد. ادارهٔ این مدرسه‌ها به آقای بهمن‌بیگی و دو ناظر دیگر، بیژن بهادری کشکولی و نادر فرهنگ دره‌شویی، سپرده شد.
ز بیمِ آتشِ دوزخ ز آب بر مشکن بهادری نکند لشکریِّ ترسنده
«بهادر»، کدخدای ایل پازند با کدخدای ایل دارون «سرخو»، رقابت و مخالفتی دیرینه دارد. مدتی است آتش کینه‌ها خاموش شده‌است تا اینکه سرخو با اعتماد به نفس به خواستگاری جهان‌پسند دختر زیبا و کم سن و سال بهادر می‌آید. غافل از اینکه قرار است مدتی بعد جهان‌پسند به عقد پسرعموش درآید. بهادر قاطعانه با این وصلت مخالفت می‌کند. زخم‌های کهنه سرباز می‌کنند. هر دو طایفه از کدخدای خود حمایت می‌کنند و نهایتاً درگیری ابعاد بزرگ‌تری می‌یابد و…
در زمان گورو هرگوبیند، نسخه اصلی توسط یکی از افراد خاندان گورو ربوده شد؛ سی سال بعد، در زمان پیشوایی گورو تیغ بهادر، این نسخه بازپس گرفته شد.
ورزشگاه کربلا واقع در شهر ورزشی کربلا (عربی: مدينة كربلاء الرياضية) یک ورزشگاه در کربلا، جنوب عراق که توسط شرکت بهادر کول ترکیه ساخته شده‌است.
بمان‌که رای نبالد ز طاقدیس اورنگ به پیش عرش فلک زیور بهادرخان
خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش گورنر مهر و مکناتن بهادر ماه تابانش
افواج ملک را نگر ای خواجه بهادر کز بال همی لعل فشانند و ز لب در
شمشیر جهانسوز بهادر شه را دزدیده که این کمان ابروی منست