روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را.انوری.و در این حالت روان فردوسی که به رایحه ای از روایح فردوس مخصوص باد... ( جهانگشای جوینی ). اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت که خوش است عیش مردم به روایح عبیرم.سعدی.و رجوع به روائح و رائحة شود.
معنی کلمه روایح در فرهنگ معین
(رَ یِ ) [ ع . روائح ] جِ رایحه .
معنی کلمه روایح در فرهنگ عمید
= رایحه
معنی کلمه روایح در فرهنگ فارسی
جمع رائحه جمع رائحه ( رایحه ) بویها ( خوش و ناخوش و بیشتر در معنی اول مستعمل است )
معنی کلمه روایح در ویکی واژه
روائح جِ رایحه.
جملاتی از کاربرد کلمه روایح
تمینا فصحای تیم شعر و بلغای چارسوی سخن را هر یک فراخور قدوی خلعتی مدح باید پوشانید و خوابگاهش از روایح این اثاث خوشبوی گردانید.
شد از روایح خلق تو غنچه را دل سست چو نفحۀ لطفت باد در گلستان برد
ای ز نشر روایح فتحت گشته چون غالیه معطر خاک
از خجلت روایح خلقت سیاهروی گشتست نافه در بدن آهوان چین
راحی که از روایح خلقت رسد به خلق در باغ و راغ از گل و ریحان نمیرسد
روایح نفس خلق روح پرور شاه محیط گوی فلک را چوگوی مجمرکرد