دست میان

معنی کلمه دست میان در فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) غلاف و کمر شمشیر.

معنی کلمه دست میان در فرهنگ فارسی

( اسم ) غلاف و کمر شمشیر .

معنی کلمه دست میان در ویکی واژه

غلاف و کمر شمشیر.

جملاتی از کاربرد کلمه دست میان

کسی کاینجایگه این ره ندیدست میان جمله مردان ناپدیدست
دل وجان اندر این منزل بماندست میان نار و ریح و گل بماندست
ترا غفلت چنین آزاد کردست میان آتشت دلشاد کردست
ببر زد بدین گیو گودرز دست میان رزم آن پهلوان را ببست
مهان کوهند و او چرخ بلندست میان این و آنها بین که چندست
رسول (ص) گفت عرب آن روز اندک باشند به بیت المقدس فرود آمده و امام ایشان مردی صالح، نماز بامداد را مؤذن اقامت گوید در مسجد بیت المقدس و امام فرا پیش شود. و تکبیر احرام بندد، ناگاه عیسی (ع) فرو آید، و آن امام قدم باز پس می‌نهد، یعنی که: تا عیسی فرا پیش شود. عیسی دست میان کتف وی فرانهد: «تقدم فصلّ فانها لک اقیمت».
ز وصلش آنکه اینجا جان بدادست میان عاشقان او داد داد است
چو بر کوه زد کوش را اسب دست میان هر یکی را به رفتن ببست
لطیفه هاست کرم را به اختیار کریم که بی وسیلت دست میانجیی به قلم
خرد انگشت در دندان بماندست میان پردهٔ حیران بماندست