تاریک رو. ( ص مرکب ) تیره رو. روسیاه. ( آنندراج ). سیه روی و ترش روی و سخت روی. ( ناظم الاطباء ) : همچو این تاریک رویان روی من تیره بود و تارفام و بی صقال.ناصرخسرو.ز نور طلعت او سایه ای تاریک رو داریم شفق گون همچو برگ گل ز دیوارش برون آید.وحید ( از آنندراج ).
جملاتی از کاربرد کلمه تاریک رو
بگو چون شد ازین تاریک روزت امیدی میبوَد از حق هنوزت؟
قصه تاریک روزان در دل شب غرضه دار داستان مهرورزان صبحدم تقریر کن
بفرمود بیژن که آتش فروز که رستیم هر دو ز تاریک روز
عالم تاریک روشن میکند کندهٔ آهن به سوزن میکند
کی در این وادی دلیل راه من در شب تاریک رویت ماه من
فیض از آیینه تاریک روگردان شود صیقلی کن سینه را از ساغر می زود باش
شب تاریک روز روشن شد الصبوح الصبوح یا اصحاب
مشو تاریک رو چون بوم و خفاش چو باز پادشا فرخنده رو باش
بجستی هر زمان زان میغ برقی که کردی گیتی تاریک روشن
به یاد شمع رخت آهی از دلم سر زد که در دل شب تاریک روشنایی داد