جمشید. [ ج َ ] ( اِخ ) نام پادشاهی است معروف که او را عربان منوشلخ گویند. وی در اول جم نام داشت یعنی سلطان و پادشاه بزرگ و سبب جمشید گفتن آن شد که او سیر عالم میکرد، چون به آذربایجان رسید روزی بود که آفتاب بنقطه اول حمل آمده بود، فرمود که تخت مرصعی را در جای بلندی گذاشتند و تاج مرصعی برسر نهاده بر آن تخت نشست ، چون آفتاب طلوع کرد شعاع و پرتو آفتاب بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد و چون بزبان پهلوی شعاع را شید میگویند این لفظ را بر جم افزودند و جمشید گفتند یعنی پادشاه روشن و در آن روز جشنی عظیم کردند و آن روز را نوروز نام نهادند. ( برهان ) . جمشید بزعم زمره ای پسر صلبی طهمورث بودو فرقه ای او را برادر طهمورث گویند و طایفه ای برادرزاده گفته اند. در زمان جهانداری وی ممالک عالم بکمال معموری و آبادانی رسید. بزعم طایفه ای از مورخان جمشید اول کسی است که استنباط علم طب نمود و بوضع حمام اشارت کرد و نخستین کسی است که جاده ها و شوارع در کوه و صحرا پدید آورد و بروایت مشهور شراب انگور در زمان پادشاهی او ظهور یافت و جمعی ساختن تیر و کمان رااز مخترعات او شمرده اند. جمشید بقول طبری هفتصد سال و بعقیده بعضی دیگر ششصدوهفده سال بخداپرستی معتقدو ثابت قدم بود، آنگاه دعوی الوهیت کرد، ضحاک تازی لشکر بر سرش آورد و جمشید از مقاومت درمانده فرار کرد. مدت سلطنت وی بقول اکثر مورخان هفتصد سال بوده و زمان حیاتش هزار سال. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 178 ). بفر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندرنشاخت که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون بگردون برافراشتی چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمان روا جهان انجمن شد بر تخت اوی فرومانده از فره بخت اوی بجمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند سر سال نو هرمز فرودین برآسوده از رنج تن ، دل ز کین.فردوسی ( شاهنامه ج 1 ص 35 ).رجوع به جم و جمشاسپ شود.
معنی کلمه جمشید در فرهنگ فارسی
در ( ودا ) ( جم ) پسر خورشید و نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده بر دوزخ حکومت میکند . در داستانهای ملی ما نیز وی یکی از پادشاهان سلسله داستانی پیشدادی است بقول اوستا او نخستین کسی است که اهور مزدا دین خود بدو سپرد . در روایات ایرانی آمده که مدت سیصد سال در زمان جم بیماری و مرگ نبود تا او گمراه شود و جهان بر آشفت و بیماری و مرگ وی باز گشت . جشن (( نوروز ) ) بگفته شاهنامه از رسوم اوست . ضحاک او را بر انداخت .
معنی کلمه جمشید در فرهنگ اسم ها
اسم: جمشید (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: jamšid) (فارسی: جمشيد) (انگلیسی: jamshid) معنی: پادشاه بزرگ درخشان، پادشاه روشن، پسر خورشید، از شخصیت های شاهنامه فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است، به معنای جم درخشان یا جم شاه، ( اَعلام ) آخرین شاه پیشدادی در داستانهای ملی ایران، ملقب به جَم، که سال پادشاهی کرد و در سیصد سال نخست آن هیچ بیماری و مرگ نبود، سپس او گمراه و ستمکار شد و مردم به یاری ضحاک بر او شوریدند، او از ایران گریخت و مردم پس از صد سال او را در نزدیکی دریای چین یافتند و با اره دو نیم کردند، ( در اعلام ) نام یکی از پادشاهان پیشدادی و پسر تهمورث [در ' ودا 'yama ( جم ) پسر خورشید و نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده، بر دوزخ حکومت می کند]، جامشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی و دارای فره ایزدی
معنی کلمه جمشید در دانشنامه آزاد فارسی
(یا: جَم) از شخصیت های اساطیری ایران و هند و از بزرگ ترین شاهان خداگونۀ پیشدادی، در شاهنامۀ فردوسی. اختراع بسیاری از چیزها را به او نسبت داده اند؛ و نیز او را واضع بسیاری از هنجارها و آیین ها و رفتارهای مدنی دانسته اند. در اَوِستا، یَمَه و در متون پَهلوی، یَمَک و جَمَک است. در اوستای متأخر، یکی از صفت های جم ، خْشَئِتَه (خْشَئِت ، شید) به معنی درخشان است ؛ به همین سبب، او را جمشید خوانده اند. او جانشین طَهمورِث بود. ۶۵۰ سال فرمانروایی کرد، که از این مدت ۳۰۰ سال در قلمرو او از بیماری و مرگ خبری نبود. سرانجام ، گرفتار غرور شد و ستمکاری پیشه کرد. مردم به کمک ضَحّاک او را برانداختند. ۱۰۰ سال متواری بود، تا در نزدیکی دریای چین او را یافتند و با ارّه به دو نیمش کردند. فَرگَرد دوم وَندیداد، که کهن ترین بخش این کتاب است، به داستان جم پرداخته است . زَردُشت از اَهورامَزدا پرسید چه کسی اولین بار دین داشت؟ اهورامَزدا از جم نام می برد که شرط پیامبری را نپذیرفت؛ پس اهورامزدا، به او پیش نهاد شهریاری می دهد و جم می پذیرد؛ به این شرط که در زمان او از بیماری و رنج خبری نباشد. اَهورامزدا شرط را می پذیرد. پس از ۳۰۰ سال خبر یخبندانی بزرگ می رسد. جم برای نجات مردم و جانوران و گیاهان دژی می سازد که وَر نام دارد؛ و جفتی از همۀ موجودات در آن قرار می گیرند. برخلاف اوستای متأخر و متن های پَهلَوی ، داستان جمشید در شاهنامۀ فردوسی اگرچه شگفت انگیز است، هیئتی انسانی تر دارد.
معنی کلمه جمشید در ویکی واژه
نام یکی از پادشاهان اسطورهای در شاهنامه. جمشید دو شغل یا مقام را توأم داشت منصب شاهی منصب روحانی که موبد نامیده میشد. منم گفت با فرّهٔ ایزدی ..... همم شهریاری همم موبدی جمشید: نشانه جمع، جمع شدن، جمع آمدن، جمع شوید.
جملاتی از کاربرد کلمه جمشید
ملک جمشید کرد آن راز مشهور فرستاد از در و درگاه فغفور
گر جام کند جلوه گری در کف ساقی بانگ طرب از دخمهٔ جمشید برآید
ورتو با جمشید هستی در نزاع مرده ریک از چه با من رفت فعل مرده شو با مردهخوار؟
سپه کرده و جنگ را ساخته دل از مهر جمشید پرداخته
احمد جمشیدیان نخستین بازی ملی خود را در یک بازی دوستانه و در مقابل اکوادور به انجام رساند.
نشاط و کامرانی کرد خورشید بر ایشان زر فشانی کرد جمشید
همه هرچه گویی چنین است راست از اندرز جمشید چیزی نکاست
او تلاش زیادی برای تأمین حقوق اقلیتهای دینی کرد. او تأسیسات فرهنگی متعددی در تهران، کرمان و یزد برپا کرد. دبیرستان پسرانه فیروزبهرام، دبیرستان دخترانه انوشیروان، مدارس جمشید جم، ایرج و گیو و تأسیس گورستان زرتشتیان تهران در قصر فیروزه از یادگارهای او است. همچنین ساخت آرامگاه فردوسی بهوسیله او انجام پذیرفت. در واقع او بود که نخستینبار محل دقیق دفن فردوسی را کشف کرد.
آتش افکند در جهان جمشید از پس چار پرده چون خورشید
حسیبا ابراهیمی (زاده ۱ دی ۱۳۷۵) بازیگر اهل افغانستان است. او با بازی در فیلم چند متر مکعب عشق ساخته جمشید محمودی به شهرت رسید.
به شب می راند مرکب گرم خورشید بیامد تا به لشکرگاه جمشید
مقبره پیر جمشید مربوط به سدهٔ ۹ و ۱۰ ه.ق است و در شهرستان طالقان، روستای مهران واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۲۳۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آریا عظیمینژاد ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۲ متولد شد. پدرش جمشید عظیمینژاد نویسنده و برنامهساز تلویزیونی است که بیشتر با کار کودک «خانهٔ عروسکها» که در سالهای ابتدایی انقلاب پخش میشد، شناخته میشود.
* با رامین ذوالفنون، جمشید عندلیبی و همایون شجریان – سودای عشق
از خطت فرمان شه شد چون نگارستان چین این قدر خیل پری، جمشید در فرمان نداشت
چو پیدا گشت چتر شاه جمشید زده سر از جناح چتر خورشید
در شاهنامه، فریدون پسر فَرانَک و آبتین از نژاد جمشید با فر شاهی معرفی شدهاست.
کاخ سهدر، تالار شورا، دروازه شاهان، سهدروازه، سه دری یا کاخ مرکزی، در مرکز کوشک شاهی تختجمشید قرار دارد. این کاخ توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخهای دیگر راه مییابد و از این جهت آن را کاخ مرکزی یا سه دری نیز میخوانند. چون بر پلکانهای این کاخ، نجیبزادگان پارسی را نقش کردهاند که به حالتی دوستانه و غیررسمی، برای ملاقات فرمانروا میروند و نیز به سبب نوع کاربری و موقعیت کاخ، گاهی آن را تالار شورا نیز نامیدهاند. پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت میدادند، اما دلایلی در درست است که ساخت کامل آن به وسیله اردشیر یکم صورت گرفته بوده است.