جهاز
معنی کلمه جهاز در لغت نامه دهخدا

جهاز

معنی کلمه جهاز در لغت نامه دهخدا

جهاز. [ ج َ ] ( ع اِ ) رخت مرده و عروس و مسافر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جِهاز شود. || مجموعه اعضایی که عمل معینی را انجام دهند. دستگاه. || آنچه بر پشت شتر بود از پالان و هوید و جز آن. ( مهذب الاسماء ). پالان شتر. || فرج زن. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). و در مثل گوید: ضرب فی جهازه یا نفر فی جهازه ، یعنی رمید و بازنیامد و اصل آن از ستوری گرفته اند که پالان و بار او بشکم آید و برمد و روی صحرا گیرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کشتی. سفینه. ( فرهنگ فارسی معین ). کشتی بزرگ. ( آنندراج ). || چرخ روغن گیری. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جِهاز شود.
جهاز. [ ج ِ ] ( ع اِ ) رخت مرده. || رخت عروس. ( منتهی الارب ). آنچه از اثاث و ملک که عروس بخانه داماد برد.
- امثال :
زنی که جهاز نداره اینهمه ناز نداره .
|| رخت مسافر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ساز. ساز و برگ. اسباب و لوازم خانه ، مسافر، عروس. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ، اجهزه. جج ، اجهزات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || مجموعه اعضایی که عمل معینی را انجام دهند: جهاز تنفس. جهاز هاضمه. || کشتی. سفینه. || چرخ روغن گیری. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه جهاز در فرهنگ معین

( جَ یا جِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - ساز و برگ . ۲ - اسباب و اثاثیه . ۳ - مجموعة اعضایی که در بدن عمل معینی راانجام می دهند، جهاز هاضمه . ۴ - اثاثیه ای که عروس با خود به خانة داماد می برد. ۵ - پالان شتر. ۶ - دستگاه .

معنی کلمه جهاز در فرهنگ عمید

۱. =جهیزیه
۲. اعضایی که با هم در بدن عمل معینی را انجام می دهند: جهاز تنفس، جهاز هضم.
۳. کشتی، سفینه.
۴. سازوبرگ، اسباب و لوازم.
* جهاز تنفس: (زیست شناسی ) مجموع اعضایی که عمل تنفس را انجام می دهند، از قبیل بینی، دهان، گلو، نای، و دو ریه، دستگاه تنفس.
* جهاز هاضمه: (زیست شناسی ) دستگاه گوارش که شامل دهان، حلق، مری، معده، و روده ها است و غذایی که انسان می خورد به وسیلۀ این جهاز نرم و هضم می شود.

معنی کلمه جهاز در فرهنگ فارسی

( اسم )۱- ساز و برگاسباب و لوازم خانه مسافر و عروس . ۲- مجموع. اعضایی که عمل معینی راانجام دهند : جهاز تنفس جهاز هاضمه . ۳- کشتی سفینه . ۴- چرخ روغنگیری . جمع : اجهزات اجهزه جهازات .

معنی کلمه جهاز در دانشنامه عمومی

جهاز (دریایی). جهاز یا جهازات، در اصطلاح دریانوردی سنتی در خلیج فارس و دریای سرخ و اقیانوس هند، نام عمومی انواع شناورهای چوبی منطقه است که بادبان بندی لچکی داشتند.
این نام از کلمه عربی «جهاز» می آید که گر چه عموماً به معنی وسیله یا دستگاه است اما در زمینه دریانوردی به معنی کشتی و قایق است. در زبان سواحلی واژه «جهازی» به همین معنی به کار می رود. در انگلیسی و بسیاری از دیگر زبان های اروپایی داو ( dhow ) گفته می شود، گرچه ریشه این واژه روشن نیست و معلوم نیست از چه زبانی گرفته شده است. در چند دهه اخیر به جهازهایی که به جای بادبان دارای موتور هستند در فارسی لنج گفته می شود که از واژه انگلیسی launch به معنی کشتی یا قایق کوچک و چوبی و موتوردار گرفته شده است.
پیشینه ساختن جهاز چندان روشن نیست. سنت ساختن این کشتی ها و قایق ها از زمان های دور در هند و عمان و کویت و ایران وجود داشته است.
• بوم
• بغله
• سمبوق
• شوعی
• تونی
معنی کلمه جهاز در فرهنگ معین
معنی کلمه جهاز در فرهنگ عمید
معنی کلمه جهاز در فرهنگ فارسی
معنی کلمه جهاز در دانشنامه عمومی

معنی کلمه جهاز در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جهاز به فتح جیم بر روی شتر می گذارند.از آن به مناسبت در باب حج و اجاره یاد شده است.
آنچه جهت سوار شدن بر شتر نهند.
احکام جهاز
برداشتن پوست، جهاز و افسار قربانی مستحب برای خود یا فروختن و یا دادن آن به قصاب به عنوان اجرت، مکروه و صدقه دادن آنها مستحب است. ظاهر عبارت برخی قدما حرمت فروختن و وجوب صدقه دادن آن است. فروختن پوست و جهاز و افسار قربانی ای که به عنوان کفاره، نذر و مانند آن بر انسان واجب شده یا برداشتن آن برای خود و یا دادن به قصاب و سلاخ به عنوان اجرت، جایز نیست و باید صدقه داده شود. بنابر مشهور، حکم قربانی حج تمتع و قران که به اشعار یا تقلید واجب شده نیز همین است. لازم است کرایه دهنده چارپا همه آنچه را که عرفاً برای سوار شدن بر حیوان مورد نیاز است از قبیل جهاز، زین، پالان و افسار در اختیار کرایه کننده قرار دهد.

معنی کلمه جهاز در ویکی واژه

ساز و برگ.
اسباب و اثاثیه.
مجموعة اعضایی که در بدن عمل معینی راانجام می‌دهند، جهاز هاضمه.
اثاثیه‌ای که عروس با خود به خانة داماد می‌برد.
پالان ش
دستگاه.

جملاتی از کاربرد کلمه جهاز

خدا کند که تو باشی همیشه مثل کسی که نازنین دل او بر دو جهان جهاز آورد
شترها بسی بی مهار و جهاز برآنها حریم رسول حجاز
الفاظ شوخ، زینت روی معانی است باشد عروس بکر سخن را جهاز، فرض
ور ترک جهاز چار مادر گوئی میراث برنه پدرت گردانند
عروس ایمان مانده برهنه وز صد دست برای هیزم دوزخ بهم کشیده جهاز
فرمود کز جهاز منبر بساختند در منبر از شعف بگرفت پس قرار
ظاهرا او بی‌جهاز و خادمست وز صلاح و ستر او خود عالمست
وی اولین کسی بوده که ۹۰۰ سال قبل از ویلیام بومانت کارکرد جهاز هاضمه را کشف کرده است.
دو روز دگر وارد شهر پارس شود نو عروس و جهاز و اساس
گر سخنور خوار باشد هست تأثیر سخن آبرو باشد جهاز او را که شعرش دخترست
مو که چون اشتران قانع به خارم جهازم چوب و خرواری ببارم