جاحد

معنی کلمه جاحد در لغت نامه دهخدا

جاحد. [ ح ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از جحدو جحود. منکر. انکارکننده با وجود دانستن. انکارکننده حق کسی با علم به آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

معنی کلمه جاحد در فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِفا. ) انکار کننده حق کسی با وجود دانستن آن .

معنی کلمه جاحد در فرهنگ عمید

۱. انکارکننده.
۲. کسی که با علم، حق کسی را انکار می کند.

معنی کلمه جاحد در فرهنگ فارسی

انکارکننده، انکارکننده حق کسی باعلم به آن
( اسم ) انکار کننده با وجود دانستنمنکر. جمع جاحدین .

جملاتی از کاربرد کلمه جاحد

فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ای غیر مقطوع لانّه یکتب له کصالح ما کان یعمل. ثمّ قال: فَما یُکَذِّبُکَ و قیل: ایّ شی‌ء «یُکَذِّبُکَ» و فی المخاطب به قولان: احدهما انّه «الانسان» و المعنی: «فما» یحملک علی الکذب بعد هذا القسم و بعد هذا البیان بِالدِّینِ یعنی: بالجزاء و البعث. و قیل: ما یعرّضک للکذب و ما یحملک علی التّکذیب ایّها «الانسان» بعدما عاینت من دلائل التّوحید. میگوید: ای آدمی بعد ازین دلائل توحید که معاینت دیدی و بعد از آنکه قسمها یاد کردیم و روشن باز نمودیم، چه چیز ترا برین دروغ میدارد که میگویی جز او بعث نیست و فردا خدای با خلق شمار نکند و پاداش ندهد؟ و القول الثّانی الخطاب للنّبیّ (ص) و فیه اضمار، ای فَما یُکَذِّبُکَ بعد هذا البیان و بعد هذه الحجّة و البرهان الّا جاحد؟ و قیل: معناه: من ینسبک یا محمد الی الکذب بعد هذا البیان و بعد قدرتنا علی خلق «الانسان» و تقویمه. ای کلّ شی‌ء یصدّقک و یشهد لما جئت به. و قال الفراء «فما» الّذی «یُکَذِّبُکَ» بانّ النّاس یدانون باعمالهم کانّه قال: فمن یقدر علی تکذیبک بالثّواب و العقاب بعدما تبیّن له من خلقنا «الانسان» علی ما وصفنا.
پرسیدند از حسد، گفت: من درین مقام نبوده‌ام، جواب نتوانم داد و اما گفته‌اند: الحاسدُ جاحدٌ لأنّه لایرضی بقضاء الواحد.
آن گه در آخر آیت گفت: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ، و در آیت دیگر گفت: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. اما فی الاول فقال: وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا، ثمّ قال: «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ» یعنی لم یکن جحدا، و الجاحد کافر، دلیله قوله: وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا، و امّا فی الثانی فقال تعالی: وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فِیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ، ثمّ قال: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ یعنی جاوز حدّ القصاص و اعتبار المماثلة، و تعدّی علی خصمه، ثم قال: فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ لانّه ظلم بعضهم علی بعض، و فی الثالث قال تعالی: وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ اراد به معصیة دون الکفر و دون الجحود.
قوله: «یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ» ای الکفّار یقرون بانّ النعم کلّها من اللَّه تعالی، «ثُمَّ یُنْکِرُونَها» باضافتها الی شفاعة الاصنام کافران می‌دانند که نعمت همه از خدای تعالی است و آفریدگار و روزی گمار خدا است و اقرار باین می‌دهند امّا می گویند که بشفاعت بتان این نعمت بما می‌رسد و سپاس داری بتان می‌کنند، پس آن اقرار بکار نیست که آزادی و سپاس داری منعم بآن نیست و چون شکر و آزادی با آن نیست گویی که نه اللَّه تعالی را منعم می‌دانند، اینست معنی انکار ایشان که ربّ العزّه گفت: «ثُمَّ یُنْکِرُونَها وَ أَکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ» یعنی و کلّهم الکافرون الجاحدون.
ما وحد الواحد من واحد اذکل من وحده جاحد
ذات تو به ذات بوده واحد وانگه غنی از مقر و جاحد
ایمان و زاهدی را بر هم شکست باید زنار جاحدی را از جان خرید باید
ما وحد الواحد من واحد اذ کلّ من وحّده جاحد
و قیل أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ فیعرفوا بدایع صنع اللَّه فیها فیعلموا من ذلک انّ اللَّه عزّ و جل لم یخلق السماوات و الارض و ما فیهما من العجائب عبثا، و انّما خلقها بقوله الحق و لاقامة الحق یعنی لاقامة الثواب و العقاب علی العمل. و قیل بالحق یعنی بالحکمة لیعتبر بها عباده و یستدلوا علی وحدانیّته و قدرته وَ أَجَلٍ مُسَمًّی یعنی الی اجل مسمی اذا بلغ ذلک الاجل افناهما للجزاء فاعلم اللَّه تعالی انّ الذی خلقهم و لم یکونوا شیئا ثم صرفهم احوالا و ثارات حتی صاروا رجالا، قادر ان یعیدهم بعد فنائهم خلقا جدیدا، ثم یجازی المحسن منهم باحسانه و المسی‌ء باساءته، لانّه العدل لا حیف فی حکمه و لا جور، وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ یعنی الکفار، بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَکافِرُونَ، ای بالبعث بعد الموت لجاحدون.
نور احمد باعلی واحد بود غیر نابینا مگر جاحد بود