تراویده

معنی کلمه تراویده در لغت نامه دهخدا

تراویده. [ ت َ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) چکیده. تراوش کرده : جمةالسفینه ؛ جایی از کشتی که آب تراویده درزها در آن جمع شود. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه تراویده در فرهنگ فارسی

چکیده تراوش کرده

معنی کلمه تراویده در فرهنگستان زبان و ادب

{permeate} [شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] شاره ای که در فرایند صافش غشایی، از غشا خارج می شود

جملاتی از کاربرد کلمه تراویده

تراویده صفا از پیکر خاک فلک می گشت بر گرد سر خاک
ز دیدار او حق به دیدار آید که نور خدا زو تراویده باشد
در مجلس ما خون دل است اینکه به جام است هر قطره که از دل نتراویده حرام است
اشک از سه لایه چربی (تراویده از غدد مبومین)، مایع (تراویده از غدد اشکی) و موکوس (تراویده از سلول‌های جامی‌شکل ملتحمه) تشکیل شده‌است. ترشح اشک در تغذیه قرنیه نیز نقش دارد. اشک حاوی آب سدیم کلراید (نمک) آنزیم برخی ایمونوگلوبولین لیزوزیم موسین چربی لاکتوفرین لیپوکالین گلوکز کلراید پتاسیم آنتی‌اکسیدان‌ها و برخی ویتامین‌ها است.
به وهم چشمه چو آیینه خون مخور بیدل نمی برون نتراویده‌ای زلال تو چیست
همانا کزان عارض آب لطافت تراویده زیر زنخدان ستاده
هنوزم همان جام ظرف محبت نم اشک چندی تراویده بودم
کسی را که عشق نگاریست در سر ز سیمای او غم تراویده باشد
طراوت در این باغ رنگی ندارد مگر انفعالی تراویده باشد
چنان گداخته‌ای از حرارت افرنگ ز چشم خویش تراویده‌ای دریغ از تو
گردنم کج به تمنای می از تاک نشد جز تراویدهٔ دل نیست، شرابی که مراست