تحرق

معنی کلمه تحرق در لغت نامه دهخدا

تحرق. [ ت َ ح َرْ رُ ] ( ع مص ) سوخته شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در آتش افتادن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ).

معنی کلمه تحرق در فرهنگ معین

(تَ حَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) سوخته شدن ، سوختن .

معنی کلمه تحرق در فرهنگ عمید

سوختن، سوخته شدن.

معنی کلمه تحرق در ویکی واژه

سوخته شدن، سوختن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحرق

«عن ابن سنان یعنی عبدالله، عن أبی عبدالله قال: سمعته یقول: إن أُناساً کانوا علی عهد رسول‌الله، أبطأوا عن الصلاة فی المسجد، فقال رسول‌الله: لیوشک قوم یدعون الصلاة فی المسجد أن نأمر بحطب فیوضع علی أبوابهم فتوقد علیهم نار فتحرق علیهم بیوتهم.» یعنی: «در زمان رسول‌الله برخی از مردم در مورد آمدن به مسجد و شرکت در نماز کوتاهی می‌کردند. رسول‌الله گفت: نزدیک است دستور دهیم هیزم بر در خانه‌هاشان بگذارند و خانه‌هاشان را با آتش بر سرشان بسوزانند.»
لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ ای مسوّدة لها. و قیل: تحرق الجلد حتّی تسوّده و البشر جمع بشرة و هی ظاهر الجلد. یقال: لاحته الشّمس و لوّحته اذا غیّرته.
جربت من نار الهوی ما تنطفی نار الغضا و تکل عما تحرق
نیران الفرقه تحرقهم أمواج الادمع تغرقهم
فذلک قوله عزّ و جلّ: «وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ» جمع صاعقه و هی نار تسقط من شدّة البرق تحرق ما اصابته. و تستعمل ایضا فی الامر الشّدید المهلک، «فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ»
چنان از شوق تو مستیم و در عشق تو مستحرق که نی پروای جان مانده ست و نی فکر جهان ما را
سوخت در آتشم چو می گویی؟ کم تحرقتنی بهذا النار
«هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ» فیه تقدیم و تأخیر، ای هذا حمیم فلیذوقوه، و «الحمیم» الماء الحارّ الّذی انتهی حرّه و قیل: «الحمیم» دموع اعینهم تجمع فی حیاض النّار یسقونها، «وَ غَسَّاقٌ» ما یسیل من ابدان اهل النّار من القیح و الصّدید، من قولهم: غسقت عینه، اذا سالت و انصبت، و الغسقان الانصباب. و قال ابن عباس: الغسّاق الزّمهریر یحرقهم ببرده کما تحرقهم النار بحرّها. و قیل: هو شراب منتن بارد یحرق برده کما تحرق النّار. قرأ حمزة و الکسائی و حفص: «غسّاق» بالتشدید حیث کان. و قرأ الآخرون بالتّخفیف، فمن شدّد جعله اسما علی فعّال نحو الخبّاز و الطبّاخ. و من خفّف جعله اسما علی فعال نحو العذاب.
فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً ای عاصفا شدید الصوت، مشتقّ من الصّریر و قیل: هی الریح الباردة مشتقّ من الصّرّ و هو البرد الشدید الذی یحرق کما تحرق النار و جاء فی التفسیر انّها الدّبور. فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ یقال: کانت آخر شهر صفر اوّلها یوم الاربعاء سبع لیال و ثمانیة ایام. و قیل: کانت آخر شوال من الاربعاء و ما عذّب قوم الّا فی یوم الاربعاء. قرأ ابن کثیر و نافع و ابو عمرو و یعقوب: «نحسات» بسکون الحاء. و قرأ الآخرون بکسر الحاء، نحس، ای مشومات ذات نحوس علیهم لیس فیها من الخیر شی‌ء یقال: نحس، ای صار ذا نحس فهو نحس و التسکین تخفیفه قال الضحاک: امسک اللَّه عنهم المطر ثلث سنین و دامت الریاح علیهم من غیر مطر. لِنُذِیقَهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ ای عذاب الهوان و الذّلّ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزی‌ اشدّ اهانة و اکثر اذلالا وَ هُمْ لا یُنْصَرُونَ لا یمنع العذاب عنهم.
نیران الفرقه تحرقهم امواج الا دمع تفرقهم
استحرق، روستایی از توابع بخش مهاباد شهرستان اردستان در استان اصفهان ایران است.
اسفا لقلبی یوما هجرالحبیب داری و تحرقت ضلوعی و جوانحی بناری