بیجان. ( ص مرکب ) بی روان. بی حیات. ( ناظم الاطباء ) : چرخ را انجم میان دستهای چابکند کز لطافت خاک بی جان را همی با جان کنند.ناصرخسرو.روزی بر سلیمان علیه السلام اسب عرض کردند وی گفت شکر خدای تعالی را که دو باد را فرمانبردار من کرد. یکی با جان و یکی بی جان تا بیکی زمین می سپرم و بیکی هوا. ( نوروزنامه ص 95 ). از عتاب دوستان چون سایه نتوان دردمید جان فشاندن باید و چون سایه بی جان آمدن.خاقانی.بی جان چه کنی رمیده ای را جانیست هر آفریده ای را.نظامی.کافران از بت بی جان چه تمتع دارند باری آن بت بپرستند که جانی دارد.سعدی.گو رمقی بیش نماند از ضعیف چند کند صورت بی جان بقا.سعدی.آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم.سعدی.|| زبون و ناتوان. ( ناظم الاطباء ). حالت افسردگی مار و حشرات از سرما. ( یادداشت بخط مؤلف ).
معنی کلمه بیجان در فرهنگ فارسی
بی روان . بی حیات .
معنی کلمه بیجان در ویکی واژه
بیجان. بیروان. بیحیات. زبون و ناتوان. حالت افسردگی مار و حشرات از سرما.
جملاتی از کاربرد کلمه بیجان
بجاست محمل و لیلی میان قافله نیست چه آید از تن بیجان چو روح شد راحل
در سال ۲۰۰۱ مافا بامبا استاکیستهای آبیجان را در ساحل عاج، و کَری سِید در سال ۲۰۰۸ استاکیستهای کیپتاون را در آفریقای جنوبی تشکیل دادند.
ور دهد مرورا از اول نان در زمان میرد و شود بیجان
استان خودگردان یهودی (به روسی: Евре́йская автоно́мная о́бласть، تلفظ: یِوریْسکایا آوتُنُمنایا اُبلاست) یکی از واحدهای فدرال روسیه میباشد که مرکز آن، شهر بیروبیجان است.
زمانی که مودیلیانی هنوز شاگرد میچلی بود علاوه بر نقاشی منظره نقاشی پرتره، طبیعت بیجان، و نقاشی مدلهای برهنه را تمرین کرده بود. او در طراحی پیکر برهنه استعداد خاصی داشت.
جان علوی خاک را زنده کند جسم بیجان خاک را گنده کند
الکساندر "آلکس" بیجانیان (زاده ۱۲۷۱ خورشیدی در بندر انزلی - درگذشته ؟) هنرپیشه فیلم ایرانی ارمنیتبار بود.
یکی را زخم تیرش کرده بیجان یکی را ضرب تیغش کرده بیسر
آبیجان در کرانه خلیج گینه واقع شده و در حدود ۲٫۸۰۰٫۰۰۰ نفر جمعیت دارد. جمعیت آبیجان و حومه در حدود ۵ میلیون نفر برآورد میشود.
علم گفتاری که آن بیجان بود عاشق روی خریداران بود
او فرزند «الکساندر بیجانیان»، هنرپیشه سینما و تئاتر بود. از سال ۱۳۲۸ خورشیدی با «استودیو پارس فیلم» همکاری میکرد.
و شاید یادآور سبک نقاشی طبیعت بیجان تومایو در سال ۱۹۲۸ و همچنین نقاشی آوری دوست گوتلیب بود. تامایو و گوتلییب اشیاء را در گوشه مرتفع میز قرارمی دادند وقبل از آنکه نمای منظره و نمای ساده پنجره به دو قسمت تقسیم شود نقاشی میکردند در نقاشی بدون عنوان طبیعت بیجان پرده صورتی و کدوها در۱۹۳۸. هر دو هنرمند در کنتراست اشکال و رنگهای روشن تاکیید میکردند)
اوتون فریس در ۳۰ سال اخر زندگی خود با شیوهای نقاشی کرد که جدا از هم گروهیهایش و معاصرانش بود او از رنگهای تند و درخشان فوویسم دوری جست و پالت رنگی مات تری را بر گزید که در طی تحصیلش درلو آور از استاد خود آموخته بود و دگربار به ستایش هنر ژان باتیست سیمون شاردن ،نیکولا پوسن و ژان باپتیست کامی کورو پرداخت .او با شیوهای نقاشی کرد که موافق با کمپوزیسیونهای منطقی، رنگ پذیریهای ساده ،حجمهای مستحکم و سطوح جدا شده سزان بود .با طعمی از سبک باروک که به منظرهنگاریها ،طبیعت بیجانها و نقاشیهای فیگورهایش استحکام خاصی بخشید.
دلم جز جان نه بیند هیچ غیری که بیجان کی زید اینجا بسیری
آبیجان در سال ۱۹۳۴ پایتخت ساحل عاج که در آن زمان مستعمره فرانسه بود شد. جمعیت آن از ۶۵ هزار نفر در سال ۱۹۵۰ به شدت رشد کرد و به سطح کنونی رسید.
بسا دشمنان کز تو بیجان شدست بسا بوم و بر کز تو ویران شدست
نقاشی را نزد بهمن محصص آغاز کرد و تنها شاگرد مستقیم این هنرمند محسوب میشود. وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای تهران شد، اما دو سال بعد تحصیل را نیمهکاره رها کرد. پروانه اعتمادی با نقاشیهای طبیعت بیجان و بهطور اخص نقاشیهای سیمانی در دههٔ ۱۳۵۰ شناخته میشود. نخستین نمایشگاه خود را در سال ۱۳۴۸ در تالار قندریز برگزار کرد. در طول دههٔ ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ نیز آثار متنوعی با تکنیک مدادرنگی آفریدهاست.
بیدل و بیجان منم در غم هجران او خواجه سلام علیک عاشق مدهوش بین