بنون

معنی کلمه بنون در لغت نامه دهخدا

بنون. [ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ ابن :
هرکه زیباتر بود رشکش فزون
زان که رشک از ناز خیزد یا بنون.مولوی.رجوع به ابن شود.

معنی کلمه بنون در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ ابن . پسران .

معنی کلمه بنون در فرهنگ عمید

= ابن

معنی کلمه بنون در فرهنگ فارسی

پسران
( اسم ) جمع ابن پسران .

معنی کلمه بنون در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَنُونَ: فرزندان -پسران
ریشه کلمه:
بنو (۱۶۴ بار)

معنی کلمه بنون در ویکی واژه

جِ ابن. پسران.

جملاتی از کاربرد کلمه بنون

از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال پروجا، باشگاه فوتبال یوونتوس، باشگاه فوتبال سمپدوریا، باشگاه فوتبال آ. ث. لومتزانه، باشگاه فوتبال بنونتو، باشگاه فوتبال امپولی، باشگاه فوتبال لگانس، باشگاه فوتبال پالرمو، و باشگاه فوتبال ترنانا اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کروتونه، باشگاه فوتبال آولینو، باشگاه فوتبال کوزنتسا کالچو، و باشگاه فوتبال بنونتو اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال یوونتوس، باشگاه فوتبال ارورا پرو پاتریا ۱۹۱۹، باشگاه فوتبال بنونتو، باشگاه فوتبال پیزا، و باشگاه فوتبال یووه استابیا اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال بنونتو اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال هلاس ورونا، باشگاه فوتبال مودنا، باشگاه فوتبال بنونتو، باشگاه فوتبال جنوآ، و باشگاه فوتبال یووه استابیا اشاره کرد.
و روی أن اللَّه تعالی اوحی الی آدم (ع) لما اراد أن یهبطه الی الارض: یا آدم! انی انزلک و ذریتک دارا مبنیة علی اربع قواعد: اما الاولی فانی اقطع ما تصلون، و الثانیة افرق ما تجمعون، و الثالثة اخرب ما تبنون، و الرابعة امیت ما تلدون، و لذلک قیل:
آنگِلیکا نویویرت در ۴ نوامبر ۱۹۴۳ در نبنونبرگ آلمان زاده شد.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی مشرکی مکة: أَ إِذا کُنَّا تُراباً أ نبعث اذا کنّا ترابا وَ آباؤُنا ای و تبعث آباؤنا بعد کونهم رفاتا و رمیما أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ من قبورنا احیاء، هذا لا یکون. قرأ نافع إِذا کُنَّا مکسورة الالف، ائنا بالاستفهام، و قرأ ابن عامر و الکسائی أَ إِذا بهمزتین، اننا بنونین، الباقون بالاستفهام فیهما جمیعا.
قال ابن عباس: مع الکرّوبیّین لهم قرون لها کعوب ککعوب القنا، ما بین اخمص احدهم و کعبه مسیرة خمس مائة عام. قال ابن عمر: یهبط اللَّه سبحانه حین یهبط و بینه و بین خلقه سبعون الف حجاب منها النّور و الظّلمة و الماء، فیصوّت اللَّه فی تلک الظّلمة صوتا قد خلع له القلوب. وَ نُزِّلَ الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا قرأ ابن کثیر وحده و ننزل بنونین و تخفیف الزّای و رفع اللّام و نصب الملائکة، و الوجه انّه مضارع انزلنا، و الملائکة مفعول. و المعنی ننزل نحن الْمَلائِکَةُ تَنْزِیلًا. و التّنزیل مصدر نزّل بالتّشدید و لیس بمصدر انزل بالالف، و لکن لمّا کان نزّل و انزل بمعنی واحد وضع مصدر احدهما موضع مصدر الآخر. و قرأ الآخرون نزّل الملائکة بنون واحد و تشدید الزّای و فتح اللّام و رفع الملائکة. و الوجه ان نزّل فعل ماض مبنیّ للمفعول مسند الی الملائکة و «تنزیلا» ینتصب به انتصاب المصادر، و فی المصحف یکتب بنون واحد و المعنی اذا انشقّت السّماء نزل منها الملائکة اکثر من الجنّ و الانس، و هو یوم التّلاق یلتقی اهل السّماء و اهل الارض و هو قوله تعالی: وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا. قال ابن عباس: تنشقّ السماء و الدّنیا فینزل اهلها و هم اکثر ممّن فی الارض من الجنّ و الانس ثمّ تنشقّ السّماء الثّانیة فینزل اهلها و هم اکثر ممّن فی السّماء الدّنیا و من الجنّ و الانس، ثمّ کذلک، حتّی تنشقّ السّماء السّابعة و اهل کلّ سماء یزیدون علی اهل السّماء الّتی قبلها. ثمّ ینزل الکرّوبیّون ثمّ حملة العرش و فی الحدیث طول ذکرناه فی سورة البقرة.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال پروجا، باشگاه فوتبال بنونتو، باشگاه فوتبال ونتزیا، و باشگاه فوتبال اینتر میلان اشاره کرد.
مال نه وگشته ز بخت سیاه خانه لبالب ز بنات و بنون
هر که زیباتر بود رشکش فزون زانک رشک از ناز خیزد یا بنون
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال رجینا، باشگاه فوتبال پروجا، باشگاه فوتبال بنونتو، و باشگاه فوتبال روبور سیه‌نا اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال کومو، باشگاه فوتبال ونتزیا، و باشگاه فوتبال بنونتو اشاره کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال پادوا، باشگاه فوتبال ونتزیا، و باشگاه فوتبال بنونتو اشاره کرد.
اینست که ربّ العزّه گفت: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ». مکی و شامی و ابو عمرو، نرتع و نلعب بنون خوانند، یعنی نرتع مواشینا و نلهو و ننشط. یقال: رتع فلان فی ماله اذا انعم فیه و انفقه فی نشاطه، و قیل: نلعب بالرّمی قیل لابی عمرو کیف تقرأ نلعب بالنّون و هم انبیاء؟ قال: لم یکونوا یومئذ انبیاء. اهل کوفه یرتع و یلعب هر دو بیا خوانند یعنی یرتع یوسف ساعة و یلعب ساعة. یعقوب نرتع بنون خواند و یلعب بیا یعنی نرتع مواشینا و یلعب یوسف. اهل حجاز نرتع بکسر عین خوانند من الارتعاء ای نتحارس و یحفظ بعضا. چون برادران این سخن گفتند، یعقوب گفت: «إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ» این چراگاه شما معدن گرگ است و من ترسم که شما غافل باشید و گرگ او را بخورد. این چنان است که در مثال گویند: ذکرتنی الطّعن و کنت ناسیا، برادران خود ندانسته بودند که گرگ مردم خورد! و راه بدین حیله نبردند تا از پدر بنشنیدند.
قال و یبعث اللَّه عز و جل فی جنات عدن سبعین الف ملک او سبع مائة الف یبنون له المدائن و القصور و یغرسون له الاشجار ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب المخلوقین، و ان مات من لیلته قبل ان یحول الحول، مات شهیدا. قال: و یعطیه اللَّه بکل حرف من قل هو اللَّه احد فی لیلته تلک، سبعین حوراء.
«ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ» ای ما عندکم من اعراض الدّنیا ینقضی و یفنی و ان کثر، «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ» من الثّواب و الکرامة، «باقٍ» دائم لا ینقطع، ای فلما عنده فاعملوا و علیه فاحرصوا. ابن کثیر «و ما عند اللَّه باقی» وقف کند بیا، «وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا» بنون قراءت مکّی و عاصم و شامی است باقی بیا خوانند، ای و لیثیبن اللَّه الصّابرین علی ما امرهم به و الصّابرین عمّا نهاهم عنه، «أَجْرَهُمْ» ای ثوابهم، «بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» من الاعمال الحسنة و لیغفرن لهم من الاعمال السیئة «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» قید بالایمان لانّ اعمال الکفّار غیر معتد بها، «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» قال ابن عباس: حیاة طیبة فی الدّنیا بالرّزق الحلال و تیسیر صالح الاعمال و تصفیة حیاته من الهموم و الآفات، و روی عنه ایضا: قال الحیاة الطیّبة القناعة، یقال عنی بذلک قوت یوم بیوم و هو عیش الرّسول (ص) و الصّالحین. و قال الحسن لیس لاحد حیاة طیّبة الّا فی الجنّة، «وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» یعنی مضاعفة الجزاء فی الآخرة.
دریغا مگر که از اینجا گفت «مَنْ أسْلَمَ فَهُوَ مِنّی». کار دل مسلمان دارد. در قیامت هیچ چیز بهتر از قلب سلیم نباشد «یَوْمَ لایَنْفَعُ مالٌ ولابنونَ إِلاّ مَنْ أتی اللّهَ بِقلب سَلیم». با ابراهیم خلیل اللّه همین خطاب آمد که دل، مسلمان کن «إِذْ قال لَهُ رَبُّه أسلِمْ قال أسلَمْتُ لِرَّبِ العالمین». گفت دل را مسلمان کردم. دریغا «قالَت الأعرابُ آمَنّا قُلْ: لم تؤمِنوا وَلکن قولواأسْلَمنا» همه مؤمنان مسلمان باشند اما همه مسلمانان مؤمن نباشند، ایمان کدامست و اسلام چیست؟ «فَمَنْ أسْلَمَ فأولئک تَخَرّوا رَشَدا». هرکه از ما دون اللّه سلامت و رستگاری یافت مسلمان باشد و هر که از همه مراد و مقصودهای خود ایمن گردد و در دو جهان امن یافت او مؤمنست.