حمال نی خیول نی بغال نی حمار نی جلال نی جیوش نی پیاده نی سوار نی
استادیوم بینالمللی کریکت غازی امانالله (پشتو: د غازی امانالله نړیوال کرکټ لوبغالی) یک استادیوم استاندارد بینالمللی کریکت در حومه جدید جلالآباد در ولایت ننگرهار. افغانستان است.
و متی کان لبعض منهم الیوم مجال لن تخاف الا سدان جالت حمیر و بغال
ربود جان و دل من بزلف غالیه فام بتی که بوی دهد زلف او بغالیه وام
روی ان النبی (ص) حرم یوم خیبر الحمر الانسیة، و لحوم البغال، و کل ذی ناب من السباع، و کل ذی مخلب من الطیر، و نهی عن اکل الهر و أکل ثمنها، و قال: «اذا وقعت الفأرة فی السمن فان کان جامدا فألقوها و من حولها، و ان کان مائعا فلا تقربوه»، و عن المقدام بن معدی کرب، قال: قال رسول اللَّه (ص): «الا انی اوتیت القرآن و مثله معه، الا یوشک رجل شبعان علی اریکته یقول علیکم بهذا القرآن فما وجدتم فیه من حلال فأحلوه، و ما وجدتم فیه من حرام فحرموه، و ان ما حرم رسول اللَّه کما حرم اللَّه. الا لا یحل لکم الحمار الاهلی، و لا کل ذی ناب من السباع، و لا لقطة معاهد الا ان یستغنی عنها صاحبها، و من نزل بقوم فعلیهم ان یقروه، فان لم یقروه فله ان یعقبهم بمثل قراه».
فتح آن جا بود و دید آن موکب و جیش و حشم و آن همه خیل و بغال و ثروت و مال و حشر
نه عنبر است و طرازش بعنبر آلوده نه غالیه است و شکنجش بغالیه معجون
گر ماه بغالیه مطوق داری چون رنگ لبان می مروق داری
گفت، بچندانک خواهی، گفت بصد و بیست درم خریدم، علی گفت فروختم، صد و بیست درم پذیرفت از وی، و بخانه باز شد، با فاطمه گفت که ازین شصت درم با بهای شتر دهم به اعرابی و شصت درم خود به کار بریم، بیرون رفت بطلب اعرابی، مصطفی را دید گفت یا علی تا کجا؟ علی قصه خویش باز گفت، رسول خدا شادی نمود و او را بشارت داد و تهنیت کرد، گفت یا علی آن اعرابی نبود، آن جبرئیل بود که فروخت، و میکائیل بود که خرید، و آن شتر ناقه بود از ناقههای بهشت، این آن قرض بود که تو باللّه دادی و درویش را بآن بنواختی، و قد قال اللَّه عز و جل مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً اما نواخت درویشان درین آیت آنست که اللَّه قرض میخواهد، از بهر ایشان میخواهد و تا عزیزی نباشد از بهر وی قرض نکند، و نواخت درویش تمامتر و رتبت وی بالاتر از نواخت توانگر، از بهر آنک قرض خواستن هر چند که بغالب احوال از دوستان خواهند، اما افتد بوقت ضرورت که نه از دوست خواهند، و آن کس را که از بهر وی خواهند جز دوست و جز عزیز نباشد، نه بینی که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در حال ضرورت قرض خواست از جهودی، و درع خود بنزدیک وی برهن نهاد، تا جو پاره ستد قوت عیال را.