معنی کلمه زنون در لغت نامه دهخدا
زنون. [ زِ نُن ْ ] ( اِخ ) فیلسوف یونانی و پایه گذار مکتب رواقی است. وی در اواخر قرن چهارم ق. م. در سیتیوم بدنیا آمد و در آتن نزد فیلسوفان کلبی بتحصیل پرداخت و افکار و تعالیم آنان در وی اثر بسزایی داشت. اوفلسفه را به طبیعیات و منطق و اخلاق منقسم می دانست. منطق وی مبتنی بر ارغنون ارسطو بود اما می گفت که هر معرفتی بالمآل به ادراکات حواس باز می گردد و عقیده داشت که هر چه حقیقت دارد مادی است و قوه و ماده یا جان و تن حقیقت واحد و با یکدیگر مزج کلی دارند و وجود یکی در تمامی وجود دیگری ساری است. در اخلاق رواقیون فضیلت را مقصود بالذات میدانستند و معتقد بودند که زندگی باید با طبیعت و قوانین آن سازگار باشد و عقیده داشتند که آزادی واقعی وقتی حاصل میشود که انسان شهوات و افکار ناحق را از خود دور سازد و در وارستگی و آزادگی اهتمام ورزد. وی در حدود 264 ق. م. بسبب ابتلاء به بیماری درمان ناپذیری خودکشی کرد. رجوع به لاروس و دایرة المعارف فارسی و رواقی و رواقیون شود.
زنون. [ زِ نُن ْ ] ( اِخ ) الیائی ، از مردم اله . فیلسوف یونانی ( 490-430 ق. م. ). وی شاگرد برمانیدس یا پارمنید بود و شیوه استدلال او را بکمال رسانید . وی ابتدا به کار تجارت اشتغال داشت و چون در سفری دریایی کشتی وی غرق شد از تجارت دست کشید و به تحصیل فلسفه پرداخت. او عالم را از دو عنصر مرکب می پنداشت یکی ذات خدا که به عقیده وی در هر امری فاعل بود، دیگر ماده که آن را منفعل و متأثر میدانست. زنون معتقد بود که انسان بایستی بر طبق طبیعت زندگانی کند یعنی همیشه پیرو حق و صواب باشد بنابراین آنچه را که با حق و صواب مطابق بود خوبی و آنچه را که با آن مخالف بود بدی میخواند. چنانکه مورخان قدیم نگاشته اند زنون در باب حکومت جمهوری و زندگانی طبیعی و وظایف و قانون و جز اینها کتب و مقالات فراوان داشت. وی برای اثبات این نظر که فقط وجود تغییرناپذیر حقیقت دارد به ابطال نظر مخالف ، یعنی حقیقت داشتن تکثر و تغییر پرداخت. احتجاج معروف وی بر ضد امکان حرکت این بود که ثابت کند که مفهوم حرکت تناقضاتی در بر دارد. بقول ارسطو زنون نخستین کسی است که روش احتجاج ( دیالکتیک ) را بکار برده است. وی میگوید اگر حرکت واقعیت داشته باشد انتقال از یک نقطه است به نقطه دیگر، پس هر گاه میان آن دو نقطه خطی فرض کنیم البته میتوان آن را نیمه کرد و همچنین در این تنصیف هر قدر پیش برویم باز آن قسمت را که باقی می ماند می توان نصف کرد ونهایت ندارد پس آن خط اجزای بی شمار دارد و جسم متحرک از همه آن اجزا باید گذر کند و گذر کردن از اجزای بی شمار مدت نامتناهی لازم دارد. بنابراین جسم هیچگاه به نقطه مقصد نمی رسد. پس بر اساس عقل ثابت شد که حرکت باطل است. وی این استدلال را به این ترتیب نیز بیان کرده است : اخیلوس ( آشیل ) که چابکترین مردم است هرگاه در دنبال سنگپشت که یکی از کندروترین جانوران است برود به قاعده عقلی هرگز نباید به او برسد زیرا در مدتی که اخیلوس مقداری راه طی کرده سنگپشت نیز مسافتی پیموده است و اخیلوس باید آنرا هم بپیماید. اما آنچه در ظاهر دیده میشود خلاف این است و چون این کیفیت بحکم عقل ضروری است پس ناچار باید قبول کرد که آنچه در ظاهر دیده میشود حقیقت ندارد و حرکت باطل است. زنون باز گوید که هرگاه تیری از کمان پرتاب کنیم برحسب ظاهر روان میشود اما در واقع ساکن است زیرا در هرآن که آن را در نظر بگیریم قسمتی از فضا یا مکان راشاغل است و شاغل بودن مکان جز سکون چیزی نیست و در آن نمی توان تیر را غیر شاغل مکان فرض کرد پس هیچگاه نمی توان آن را در حرکت دانست. رجوع به فرهنگ فارسی معین و سیر حکمت در اروپا و دایرة المعارف فارسی و اعلام تمدن قدیم فوستل دو کلانژ ( ذیل زنو ) و لاروس شود.