دانق. [ ن ِ ] ( ع ص ) گول. نادان. رزد. ( منتهی الارب ). || لاغر و ضعیف و فرومایه از مردم و ستور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آدمی و ستور لاغر زبون. دانق. [ ن ِ / ن َ ] ( معرب ،اِ ) دانگ که شش یک درهم است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). داناق. ( منتهی الارب ). معرب دانگ است. ( غیاث ). معرب دانگ است و شرح آن ضمن بیان معنی مثقال در حرف ثاء مثلثه مذکور گردید. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). معرب دانگ و آن چهار تسوج است و بعضی گفته اند چهار قیراط و بعضی گفته اند شش یک مثقال. ( از بحر الجواهر ). چهار طسوج. ( حاشیه الجماهر بیرونی ص 49 ). سدس دینار و درهم.شش حبه است. ( مهذب الاسماء ). شش حبه و حبه دو شعیره است. دانگ شش حبه است. ( دهار ). دو قیراط است. دانگ ودانگی معادل است با ده جو یا ده شعیره. دانگ. سدس مثقال. ( الجماهر ص 49 ). مقدار هشت حبه یعنی هشت جو میانه است. سیوطی گوید دانق دو قیراط و قیراط دو طسوج وطسوج دو حبه و حبه دانه گندم است. ( از حاشیه النقود العربیه ص 46 ). جوالیقی در المعرب گوید دانق بکسر نون معرب است و دو بیت ذیل را شاهد آرد : یا قوم من یعذر من عجرد القاتل المرء علی الدانق لمارأی میزانه شائلا وَ جاه بین الجید و العاتق.( المعرب ص 145 ).و نیز مصحح و طابع المعرب در حاشیه ص 76 بمناسبت شرح ذیل را افزوده است که مفید وروشنگر اختلافی است که در وزن دانق دیده می شود. گوید: برخی چون فیروزآبادی در قاموس دانق را شش یک درهم ودیگری هشت یک درهم گوید و سبب این اختلاف اختلاف وزن دراهم است و این اختلاف را عبدالملک بن مروان خلیفه اموی چون ملاحظه کرد دراهم را هشت و چهار دانگ یافت آنها را گرد آورد و در هم آمیخت و از میانه درهم شش دانگی بحاصل کرد. ( از حاشیه المعرب ص 76 ) ( حاشیه ص 37 النقود العربیة ). و نیز در حاشیه همان صفحه توضیح راافزوده است که طسوج یک چهارم دانق است و وزن آن دو گندم باشد. ج ، دوانق. ( النقودالعربیة ). ج ، دوانیق. ( مهذب الاسماء ) ( النقود العربیة ). دانق سدس الدرهم معرب دانگ بالفارسیه و هو عند الیونان حبة خرنوب و الدانق الاسلامی حبتا خرنوب و ثلثا حبة خرنوب لان الدراهم الاسلامی ست عشرة خرنوب. ( اقرب الموارد ). از مجموع اقاویل فوق معلوم میگردد که دانق معرب دانگ است و آن هم مبین نسبت دراهم و هم مبین وزن دراهم است. رجوع به دانگ و رجوع به کتاب النقودالعربیة شود. || شش یک. سدس. ( زمخشری ). دانگ رجوع به دانگ شود.
معنی کلمه دانق در فرهنگ معین
(نِ ) [ معر. ] (اِ. ) یک ششم درهم .
معنی کلمه دانق در فرهنگ عمید
یک ششم دِرهم.
معنی کلمه دانق در فرهنگ فارسی
یک ششم درهم، دوانق ودوانیق هم گویند ( اسم ) ۱ - یک ششم درهم جمع دوانق دوانیق . نادان
معنی کلمه دانق در دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] دانق واحدی در وزن است که در فقه مورد بحث است دانِق به واحدی در وزن میگوینددانق- معرب دانگ- از ابزار توزین است که در زمان ائمه علیهم السّلام رایج بوده است و وزن درهم را با آن تعیین می کردند. حد و معادل دانق دانق، معادل هشت دانه جوِ متوسط و برابر با یک ششم درهم است؛ بنابر این، یک درهم معادل شش دانق خواهدبود
معنی کلمه دانق در ویکی واژه
یک ششم درهم.
جملاتی از کاربرد کلمه دانق
به گزارش دویچهوله فارسی گزارشهایی از حاکم شدن جو امنیتی وجود دارد. مطابق این گزارشها نیروهای ضدشورش در خیابانهای تهران، شیراز، مشهد، تبریز، ارومیه و رشت مستقر شدند. «سپاه امام رضا» در مشهد اعلام کرد «شماری از عوامل اصلی گروههای معاند» را «که ضمن ارتباط با شبکههای ضدانقلاب با انتشار فراخوانهایی هواداران و مردم را به تجمع و اعتراضات خیابانی تشویق میکردند» شناسایی و دستگیر کرده است. همچنین خبرگزاری فارس به نقل از سازمان اطلاعات سپاه فجر استان فارس خبر از شناسایی «تیم اقدامی سازمان تروریستی منافقان که به منظور انجام عملیات ایذایی وارد استان فارس شده» داد.
عباس جعفری دولتآبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، با تکذیب خبر بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی از رهبران مخالفان دولت ایران، حرکت اعتراضی مردم در این کشور را «مرتبط با کشورهای غربی» و «شکستخورده» توصیف کرد. وی همچنین مدعی شد که جنبش سبز ایران وارد مرحله جدیدی شده و «شورشهای خیابانی، حضور در خیابانها، تضعیف نظام جمهوری اسلامی و افزایش هزینههای حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی» را از مهمترین ویژگیهای این مرحله جدید توصیف کرد. دادستان تهران، بار دیگر مردم ایران را از شرکت در تظاهرات مخالف حکومت منع کرد و گفت: «امروز همه چیز روشن است، اگر کسی در تظاهرات ضدانقلابی شرکت کند، محکوم میشود و با وی برخورد قضایی خواهد شد». بیبیسی فارسی
منصور بن عمار کنیه ابوالسری از اهل مرو بوده، اصل او از دندانقان بوده، و گفتند از اهل باورد و گفتند که از اهل پوشنگ و ببصره بود و نیکو سخن از واعظان. سخن وی در موعظه و تذکیر. و وی از حکماء مشایخ است، ویرا سخنان نیکوست در معاملت.
کمکمی ذرات چونجوشید با هم عالمیست وضع قنطاری که دیدی جمع دانق میشود
مرگ محمود به سال ۴۲۱ هجری سبب شروع منازعات نظامی بین سلجوقیان و غزنویان به رهبری مسعود، جانشین محمود، شد. در درگیریهای اولیه، سلاجقه پیروز شدند و تبدیل به قویترین نیروهای نظامی در سرزمینهای شرقی خلافت عباسی شدند، تا اینکه سرانجام در سال ۴۳۱ هجری در نبرد دندانقان، مسعود از طغرلبیگ شکست خورد. بدین ترتیب، سلطه سیاسی غزنویان در منطقه ماوراءالنهر و خراسان بزرگ پایان یافت و حکومتشان به افغانستان امروزی محدود شد. بعد از آن طغرل به نام خود خطبه خواند و سکه ضرب کرد.
«روز سوم با لشکر ساختهتر و تعبیه تمام علی الرّسم فی مثلها حرکت کرده آمد. و راهبران گفته بودند که چون از قلعه دندانقان بگذشته شود، بر یک فرسنگ که رفتندی آب روان است. و حرکت کرده آمد. و چون بحصار دندانقان رسیدیم وقت چاشتگاه فراخ، چاهها که بر در حصار بود مخالفان بینباشته بودند و کور کرده تا ممکن نگردد آنجا فرود آمدن. مردمان دندانقان اندر حصار آواز دادند که در حصار پنج چاه است که لشکر را آب تمام دهد، و اگر آنجا فرود آییم، چاهها که بیرون حصار است نیز سر باز کنند و آب تمام باشد و خللی نیفتد. و روز سخت گرم ایستاده بود، صواب جز فرود آمدن نبود، امّا میبایست که تقدیر فراز آمده کار خویش بکند، از آنجا براندیم. یک فرسنگی گرانتر، جویهای خشک و غفج پیش آمد و راهبران متحیّر گشتند که پنداشتند که آنجا آب است، که بهیچ روزگار آن جویها را کسی بی آب یاد نداشت.
و اگر تو این با من پیش ازین میگفتی، بهیچ حال این نخریدمی، و اکنون چون خریده آمد و زر داده شد، زشت باشد از بیع بازگشتن» و پس ازین چون بدندانقان ما را این حال پیش آمد، خبر یافتم که حال این محمّدآباد چنان شد که جفتواری زمین بیک من گندم میفروختند و کس نمیخرید و پیش باز حادثه اتّفاق این سال باید رفت که جفتواری زمین بهزار درم بخرند و پس از آن بدویست درم فروشند و پس از آن بیک من گندم فروشند و کس نخرد شبان روزی، عبرت باید گرفت از چنین چیزها.
[جنگ دندانقان]
نزدیک شهر بو سهل زوزنی بدو رسید و هر دو براندند. و سرای بو سهل بر راه بود، میزبانی کرد، استادم گفت «دل شراب ندارم که غمناکم.» سود نداشت، که میزبان در پیچید . و آخر فرود آمد. و من نیز آنجا آمدم. بسیچ خوردنی و ندیمان و مطربان کرد. تا راست شد، استادم همچنان اندیشهمند میبود. بو سهل گفت: سخت بینشاطی، کاری نیفتاده است. گفت: ازین حالها میاندیشم که در میان آنیم. که کاری بسته میبینم، چنانکه بهیچ گونه اندیشه من ازین بیرون نمیشود، و میترسم و گویی بدان مینگرم که ما را هزیمتی افتد در بیابانی، چنانکه کس بکس نرسد و آنجا بیغلام و بییار مانم و جان بر خیره بشود و چیزی باید دید که هرگز ندیدهام. امروز که از عرض لشکر بازگشتم، بگورستانی بگذشتم، دو گور دیدم پاکیزه و بگچ کرده، ساعتی تمنّی کردم که کاشکی من چون ایشان بودمی در عزّ تا ذلّ نباید دید، که طاقت آن ندارم. بو سهل بخندید و گفت: این سودایی است محترق، اشرب و اطرب و دع- الدّنیا، بخور. خوردنی نیکو و شرابهای نیکو پیش آوردند و مطربان و ندیمان در رسیدند و نان بخوردیم و دست بکار بردیم، و روزی سخت خوش بپایان آمد، که بسیار مذاکره رفت در ادب و سماع و اقتراحات، و مستان بازگشتیم. و پس ازین بروزی چهل استادم گذشته شد، رضی اللّه عنه- و پس ازین بیارم- و ما از هرات برفتیم و پس از هفت ماه بدندانقان مرو آن هزیمت و حادثه بزرگ افتاد و چندین ناکامیها دیدیم و بو سهل در راه چند بار مرا گفت «سبحان اللّه العظیم! چه روشن رای مردی بود بو نصر مشکان! گفتی این روز را میدید که ما در اینیم.»
در سال ۱۰۴۱ پس از شکست غزنویان از سلجوقیان در نبرد دندانقان، سلجوقیان با کاکویان همسایه شدند. پس از شکست دادن غزنویان، طغرل بیک، رهبر سلجوقیها، ری را پایتخت پادشاهی خود قرار داد. چهار سال بعد، فرامرز جانشین پدرش، محمد، در اصفهان شد، در حالی که پسر کوچکتر محمد، گرشاسب یکم، به عنوان پادشاه دستنشانده برادرش، قدرت را در همدان به دست گرفت.
در میان واکنشها به کشتهشدن مهسا امینی و اعتراضات پس از آن، علی کریمی، فوتبالیست سابق تیم ملی فوتبال ایران نه تنها مواضعاش را روشن گفت بلکه با معترضان همنوا شد و گاهی یک قدم از آنها نیز جلوتر رفت و در پیامهایی که میداد پیشنهاد و راهکار نیز به معترضان ارائه میکرد. رسانههای نزدیک به حکومت و طرفداران نظام او را «اغتشاشگر» و «ضدانقلاب» مورد خطاب قرار دادهاند و خواهان تعقیب قضایی و حتی مصادره اموال او شدهاند.
مندل در سال ۱۹۲۳ در شهر فرانکفورت آلمان در یک خانواده کمونیست و انقلابی به دنیا آمد. پدرش عضو گروه اسپارتاکیستها بود و همرزم رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت. طی سالهای دهه ۱۹۳۰ گروه اسپارتاکیستها از زاویه کمونیستی - انقلابی و با سر سختی هم با فاشیسم هیتلری در آلمان مبارزه میکرد و هم علیه ضدانقلاب استالینی در اتحاد شوروی. مندل بخش انقلابی منشعب از حزب کمونیست را در حزب سوسیالیست انقلابی سازمان داد و در بین معدنچیان و کارگران صنایع فلز به فعالیت و سازماندهی پرداخت.
در سالهای اخیر، زنبور داری به صورت یک شغل سودآور درآمده است. از کانونهای اصلی زنبور داری میتوان روستای مردانقم را نام برد.
نقلست که روزی وقتش خوش شده بود به بازار برآمد و مرقعی بخرید بدانگی و نیم و کلاهی به نیمدانگ و در بازار نعره میزد که من یشتری صوفیاً بدانقین کیست که صوفی بخرد به دو دانگ چون حالت او قوت گرفت مجلسی بنهاد و آن سر بر سر عامه آشکارا کرد و جنید او را ملامت کرد گفت: ما این سخن در سردابها میگفتیم تو آمدی و بر سر بازارها میگوئی شبلی گفت: من میگویم و من میشنوم در هر دوجهان به جز از من کیست بلکه خود سخنی است که از حق به حق میرودو شبلی در میان نه جنید گفت: ترا مسلم است اگر چنین است.
و کارها رفت سخت بسیار درین مدّت که این مهتر بزرگ به ری بود بر دست وی از هر لونی پسندیده و ناپسندیده، آنچه مثال وی نگاه داشتند و آنچه بر طریق استبداد رفتند، تا آنگاه که بنشابور بازآمدند نزدیک این پادشاه که پس از آن حادثه دندانقان اتّفاق افتاد. و یاد کنم جداگانه درین تصنیف این حالها بابی، بحکم آنکه از ما دور بودند و بر جایی نانزدیک رفته، چنانکه از آن باب آن حالها مقّرر گردد، چنانکه باب خوارزم خواهد بود. و ازین دو باب نخست باب خوارزم پیش گیرم و برانم که هرون پسر خوارزمشاه آلتونتاش عصیان خویش آشکارا کرد و عبد الجبّار پسر خواجه بزرگ احمد عبد الصّمد متواری شد، که درین دو باب غرائب و نوادر بسیار است. اکنون تاریخ که در آن بودم بر سیاقت خویش برانم و آنچه شرط است بجای آرم:
او در واکنش به تظاهرات زمستان سال ۱۳۹۶ شرکتکنندگان در اعتراضها را لایق مجازات اعدام دانست و گفت: «اعلام میکنم افراد ضدانقلابی که در این ماجراها بودند، به خصوص آنها که در مشهد در جوار مرقد امام رضا شعارهای هنجارشکن دادند، شایسته اشد مجازات هستند.»
روی تکسهای کامپیوتر کوچک کیفی، خبری آمد که در بلژیک، یک ایرانی ضدانقلاب، به دادگاهی از من شکایت کرده و قاضی در یک اقدام غیرقانونی، دستور تحقیق داده است؛ احتمالاً با افرادی در داخل کشور، برای ادامه تخریبهای انتخاباتی هماهنگاند.
هنگامی که در ۱۷ مارس ۱۹۱۸ میلادی کنگره دوم شوراهای اوکراینی برگزار شد این کنگره تصمیم گرفت تا نیروی نظامی را برای مقابله با نیروهای خارجی و ضدانقلاب ایجاد نماید. پنج ارتش تشکیل شدند که در عمل هر یک تنها به اندازه یک تیپ توان داشت. ارتش چهارم در این زمان متشکل از ۳۰۰۰ پیادهنظام، ۲۰۰ سوارهنظام، یک قطار زرهی و ۴ توپ بود. رهبری این یگان را یوری سابلین به عهده داشت و کوشید از شهر خارکف در برابر حمله آلمانیها دفاع نماید که ناموفق بود. پس از این شکست ارتش چهارم برچیده و نیروهای باقی مانده آن به واحدهای دیگر فرستاده شدند.
شها! اگر چه که گنج سخن بپاشیدم نخواستم ز کسی در زمانه یک دانق
گر گفت سگ تو ام مگو او سگ کیست شاید که دلی بدانقدر خوش باشد