معنی کلمه ح در لغت نامه دهخدا
ابدالها:حرف «ح » در تعریب :> گاه بدل «خ » آید:
حشم = خشم.
حب = خنب.
> گاه بدل «هَ» آید:
جناح = گناه.حرف «ح » در زبان عربی :> گاه بدل به «اِ»شود:
حِدل = اِدل.
> گاه بدل به «ج » شود:
ترش = جرش.
احتراش = اجتراش.
> گاه بدل به «خ » شود:
مُح = مُخ .
طلحیف = طلخیف.
طُماحر = طُماخر.
طمحریر = طمخریر.
> و بدل «ز» آید:
حلقوم = زلقوم
> و بدل به «ع » شود:
حتی = عتی.
حدس = عدس.
اطّلاح = اطّلاع.
طمّاح = طمّاع.
> و به جای «ف » آید:
افلاس = احلاس
و فارسی زبانان همیشه حرف «ح » کلمات عرب را «هَ» تلفظ کنند لیکن در کتابت صورت اصلی را محفوظ دارند.