معنی کلمه جبال در لغت نامه دهخدا
اندر آن بحر و بیابان و جبال
منقطع میگردد اوهام و خیال.مولوی.نه در بحار قرارت نه در جبال سکون
چو تیزرحلت پیکی چو زودرو سیاح.؟- جبال شاهِقَه ؛ کوههای بلند. ( ناظم الاطباء )
- جبال و تلال ؛ کوهها و تپه ها. ( ناظم الاطباء ).
|| دانشمندان و مهتران قوم. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). یقال : «فلان جبل قومه ». ( از منتهی الارب ). || تن و بدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || یقال : «فلان خطیرالجبال »؛ فلان بزرگ بدن است. ( از المنجد ).
جبال. [ ج ِ ] ( اِخ ) مؤلف حدودالعالم آرد: ناحیتی است. مشرق وی بعضی از حدودپارس است و بعضی از بیابان کرکس کوه و بعضی از خراسان و جنوب وی حدود خوزستان است و مغرب وی بعضی از حدود عراق است و بعضی از حدود آذربادگان و شمال وی کوه دیلمان است و این [ ناحیتی است ] بسیار کشت و بزر وآبادان و جای دبیران و ادیبان و بسیار نعمت و از وی کرباس و جامه...؟ و زعفران خیزد. و از شهرهای آن : سپاهان. و خان لنجان...؟ جویکان. برو. بروگرد. رامن رود. راور. نهاوند. لیشتر. سارجلست. اساباد. کرمانشاهان. مرج. صیمره. سیروان. دینور. شهره ژور. زنگان. اوهر. قزوین. طالقان. خوار. ری. سلوه. [ ساوه ؟ ] اوه [آوه ؟ ] بوسته. روده. قم. کاشان. ( از حدود العالم ). بلادی که امروز آنرا عراق عجم گویند و آن ناحیه ای است مابین اصفهان تا زنجان و قزوین و همدان و دینور و قرمسین و ری. که شامل شهرها و نواحی بزرگی است. و وجه تسمیه آن بعراق معلوم نشد و ظاهراً اصطلاح مستحدث وغیر صحیحی باشد. ( از معجم البلدان ) ( مراصدالاطلاع ).
در مسالک الممالک درباره حدود جبال چنین آمده : جبال شامل ماه کوفه و ماه و بصره و مضافات و توابعی است که متصل به این دو بلد است و حد شرقی جبال بیابان خراسان و فارس و اصفهان و سمت شرقی آن خوزستان است. و حد غربی آن آذربایجان و حد شمالی آن بلاد دیلم و قزوین و ری میباشد. ری و قزوین و ابهر و زنجان از جبال جدا شده و به دیلم پیوسته است و از این جهت گوئیم به دیلم پیوسته است که بلاد مسطور بطور قوسی بکوههای دیلم محفوف است و حد جنوبی آن عراق و خوزستان است. مسافات بین بلاد این ناحیه بدینقرار است : از همدان تا اسدآباد هفت فرسخ و از اسدآباد تا قصراللصوص نیز هفت فرسخ است و از قصراللصوص تا ماذران بگفته ابن حوقل هفت فرسخ و بگفته استخری چهارفرسخ است ماذران تا قنطرة ابی النعمان پنج فرسخ و از قنطرة تا ابوایوب چهار فرسخ و از آنجا تا بیستون دو فرسخ است و در آنجا دهی بنام ساسان وجود داشته است و از بیستون تا قرمسین که کرمانشاهان باشد هشت فرسخ و از قرمسین تا زبیدی پنج منزل یا هشت فرسخ و از زبیدی تا مرج القلعه نه فرسخ و از مرج تا حلوان ده فرسخ است. اما راه همدان به دینور از طریق ماذران میگذرد که از ماذران بصحنه چهار فرسخ و از صحنه به دینور نیز چهار فرسخ است. و راه همدان به ری از طریق ساوه بدین صورت است که از همدان به ساوه سی فرسخ و از ساوه به ری نیز سی فرسخ است. و راه همدان به آذربایجان به این مسافت است که از همدان به فارستان ده فرسخ و از فارستان به اوذ هشت فرسخ و از اوذ به قزوین دو روز راه است و ازقزوین تا همدان شهری نیست و از قزوین به ابهر دوازده فرسخ و از ابهر بزنجان بیست فرسخ است ولی در اثر ناامنی این راه تغییر یافت و از راه سهرورد از همدان بزنجان میرفتند. و مسافت همدان به اصفهان چنین است : از همدان به رامن هفت فرسخ و از رامن تا بروجرد چهارده فرسخ و از بروجرد به کرج ده فرسخ و از کرج به برج دوازده فرسخ و از برج به خونجان ( جوسجان که همان جوشقان باشد ) یک منزل ( یعنی ) ده فرسخ و از خونجان به اصفهان سی فرسخ است و هیچ شهری در این فاصله نیست. اما راه همدان بخوزستان چنین باشد از همدان به روذراورهفت فرسخ و از روذراور به نهاوند هفت فرسخ و از نهاوند به لاشتر ( الشتر ) تا شابرخاست دوازده فرسخ و از شابرخاست به لور سی فرسخ است که در آن فاصله شهری نیست و از لور بقریه اندامش دو فرسخ و از پل اندامش تاجندیشابور دو فرسخ است. شهرهای مشهور ناحیه جبال : همدان ، روذراور، رامن ، بروجرد، فراونده ، راذقان ، شابرخاست ، لاشتر، نهاوند، قصراللصوص ، اسدآباد، دینور، قرماسین ، مرج ، طزر، حورمة، سهرورد، زنجان ، ابهر، سمنان ، قم ، کاشان ، روذه ، بوسته ، کرج ، برج ، سرای ، ودوان ، اصبهان ، المدینه ، الیهودیه ، خان لنجان ، باره صیمره ، سیروان ، دوربنی الراسبی و طالقان میباشد. ( تلخیص از مسالک الممالک صص 195 - 204 ). اوضاع طبیعی شهرهای جبال : همدان ، شهری است بمساحت یک فرسخ در یک فرسخ و چهار دروازه آهنی دارد و بناها از خشت و گل است و آب و بساتین و میوه بسیار دارد. اما دینور در حدود دو سوم همدان است و فواکه و میوه فراوان دارد و با خصب و نعمت است و مردم آن از اهالی همدان خوش طبعتر و با حالت ترند. و اصفهان را دو شهر است یکی موسوم به «یهودیه » و دیگری بنام «شهرستانه » است و فاصله میان این دو شهر دو میل است و هرکدام مسجد جامع دارد و «یهودیه » از «شهرستانه » بزرگتر است و مساحت آن بیش از همدان است و شهرستانه بمقدار نصف یهودیه است و هر دو از گل وخشت بنا شده اند و از تمام شهرهای جبال پرنعمت تر و مردم آن از سایر نقاط ثروتمندتر و بمنزله ممر و مدخل ( فرضه ) فارس و جبال و خراسان و خوزستان است و در تمام نقاط جبال جائی که به اندازه این ناحیه شتر و مالهای باربر داشته باشد وجود ندارد و منسوجات و پارچه های پنبه ای در آنجا زیاد تولید میشود که بسایر بلاد صادر میشود و همچنین میوه جات و زعفران از آنجا به دیگر بلاد صادر میشود.