تیپ
معنی کلمه تیپ در لغت نامه دهخدا

تیپ

معنی کلمه تیپ در لغت نامه دهخدا

تیپ. ( اِ )دسته. گروه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). نمونه بارز یکدسته. نوع جنس. صنف. ( فرهنگ فارسی معین ). به این معنی ظاهراً از کلمه تیپ فرانسه مأخوذ است : جماعت افغان که قزلباشیه را مستعد حرب دیدند لشکر خود را سه تیپ کرده یک دسته در میان و دو دسته از دو طرف... ( مجمل التواریخ گلستانه از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || لشکری که مرکب از دو فوج یا بیشتر است و صاحب منصب آن سرتیپ گفته میشود. ( فرهنگ نظام ). واحدی در نظام که در تشکیلات کنونی شامل چند هنگ ( فوج ) است و هر لشکر شامل چند تیپ. ( فرهنگ فارسی معین ). || متصل به یکدیگر. بی درز. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- به تیپ یکدیگر زدن ؛ در تداول به معنی منازعه کردن. ( از فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه تیپ در فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) ۱ - نمونة شاخص از یک دسته ، نوع ، جنس و صنف . ۲ - واحدی در نظام کمتر از لشکر، بیشتر از هنگ .

معنی کلمه تیپ در فرهنگ عمید

۱. دسته ای از مردم با خصوصیات مشترک.
۲. شخصیتی که نمونۀ عالی و بارز از یک صنف یا یک دسته از مردم است.
۳. نحوۀ لباس پوشیدن یک شخص: خوش تیپ.
واحدی نظامی، پایین تر از لشکر، و شامل چند هنگ.

معنی کلمه تیپ در فرهنگ فارسی

سرگشته، مدهو ، حیران ، بیقرار، شتاب زده، نمونه، سرسلسله، سرمشق، صورت، مثال
( اسم ) واحدی درنظام که در تشکیلات کنونی شامل چند هنگ ( فوج ) است و هر لشکر شامل چند تیپ . یا به تیپ یکدیگر زدن با یکدیگر منازعه کردن .

معنی کلمه تیپ در فرهنگستان زبان و ادب

{brigade} [علوم نظامی] یگانی راهکنشی معمولاً کوچک تر از لشگر که گرو ه ها یا گردان ها و یگان های کوچک تر برای رفع نیاز به آن اعزام می شوند

معنی کلمه تیپ در دانشنامه عمومی

تیپ ( فارسی دری: لواء [ منبع  بهتری  نیاز  است] ) در علوم نظامی یگانی راهکنشی معمولاً کوچک تر از لشکر که گروه ها یا گردان ها و یگان های کوچک تر برای رفع نیاز به آن اعزام می شوند.
هر تیپ معمولاً از ۴٬۰۰۰ تا ۶٬۰۰۰ سرباز تشکیل شده است. معمولاً ۲ هنگ با هم یک تیپ و ۳ تیپ با هم یک لشکر تشکیل می دهند. فرمانده یک تیپ معمولاً درجهٔ سرتیپی دارد.
تیپ همچون یگان رزمی نخستین بار در سپاه هخامنشیان ( ۵۵۰ — ۳۳۰ تا میلاد ) پدید آمده که بر پایه سیستم شمارش دهدهی گروهبندی می شده و «بیوره» ( پارسی باستان: - baivara* ) نامیده می شده و آن را «بیوربد» ( پارسی باستان: - baivarapati* ) فرماندهی می کرد. هر بیوره از ۱۰ هزاره ( پارسی باستان: - hazāra* ) تشکیل می شد و ۱۰ هزار سرباز را در بر می گرفت.
بیوره در سپاه اشکانیان ( ۲۵۰ تا میلاد – ۲۲۴ میلادی ) ، که سازمان رده بندی دهدهی سپاه هخامنشیان را به کار گرفته بود، «گُند» ( پارتی: gund «لشکر؛ گروه، دسته» > احتمالاً از ایرانی باستان: - vr̥nda* «سپاه؛ گُند» ) نام گرفته و فرمانده آن «گُندسالار» ( پارتی: gund - sālār ) خوانده می شد.
در سپاه ساسانیان ( ۲۲۴ – ۶۵۱ میلادی ) نیز همین رده بندی و نامگذاری به کار می رفته، ولی هر گُند از چند درفش ( پارسی میانه: «drafš» ) تشکیل می شد، که هر کدامی هزار سرباز را در بر می گرفت. فرمانده گُند در سپاه ساسانیان نیز گُندسالار ( پارسی میانه: gund - sālār ) نامیده می شد.
در پی شکست شاهنشاهی ساسانیان از مسلمانان و گسترش اسلام در ایران زمین، عرب ها برخی از اصطلاحات نظامی ایرانی را وام گرفتند. چنانچه، «عسکر» از laškar، «جند» از gund و «فیج» از payg ( پیاده ) در پارسی میانه وام گرفته شده اند. اصطلاح «گُند» از زبان های ایرانی میانه ( پهلوی و پارسی میانه ) در زبان های ارمنی ( «gund» ) ، گرجی ( «gund - i» ) ، مندایی ( «gundā» ) ، سوریانی ( «guddā» < «gdd - » ) ، عبری ( «g’ḏud» ) نیز وام گرفته شده است. این اصطلاح همچنین از زبان فارسی دری به زبان ترکی وام گرفته شده و اصطلاح فارسی – ترکی «جنباشی» را تشکیل داده، که در زمان حکومت غزنویان و سلجوقیان فرمانده لشکری از چند هزار سرباز را می نامیدند. در سده های میانه فرمانده ۵ هزار سرباز را «پنج هزاری» نیز می گفتند.

معنی کلمه تیپ در دانشنامه آزاد فارسی

واحدی نظامی در تشکیلات ارتش، از عهد افشاریه. بزرگ تر از فوج (سپاهی ۱۰۰۰نفری) و کوچک تر از لشکر یا تومان (سپاه ۱۰هزار نفری) است. در دورۀ شاه عباس اول صفوی چون اجرای وظایف امیرتومان دشوار شده بود، لذا از آن صرف نظر شد. نادرشاه افشار، با توجه به این مشکلات، واحد تیپ را به وجود آورد که از سه تا شش فوج متجانس تشکیل می شد. فرماندهی تیپ معمولاً به عهدۀ یکی از سرداران برجسته و مورد اعتماد نادر بود. عنوان سرتیپ نیز از همین دوره رواج یافت و به صاحب منصب تیپ اطلاق می شد. در برخی منابع، ترتیب دیگری برای تیپ در نظر گرفته اند.

معنی کلمه تیپ در ویکی واژه

نمونة شاخص از یک دسته، نوع، جنس و صنف.
واحدی در نظام کمتر از لشکر، بیشتر از هنگ.

جملاتی از کاربرد کلمه تیپ

ارنستو هوراسیو کرسپو (زاده ۸ دسامبر ۱۹۲۹ - درگذشته ۶ مارس ۲۰۱۹) سرتیپ آرژانتینی (سپهبد) و رئیس سابق ستاد نیروی هوایی آرژانتین بود.
ساخته شده با سنگدانه‌ها و سیمانهای معمولی تیپ یک تا پنج پرتلند و با وزن ویژهٔ ۲۲۰۰ تا ۲۵۰۰ کیلوگرم بر متر مکعب.
سرتیپ عرب زیب عجم مظهر از جم کش دور فلک گفت دویم ذوالیزنی تو
شرنگ بخت شد شکر، کبست چرخ گشت افیون به فر خامه سرتیپ و نامی نامه خسرو
تا محول شودش حال سوی احسن حال خواندن مدحت سرتیپ بخود کرده شگون
«آنا» که یک اشراف‌زاده‌است با «کانت ورونسکی» که یک مرد جذاب و خوش‌تیپ است رابطه دارد و این رابطه دردسرهایی به دنبال دارد…
با آغاز سده جدید میلادی، اختلافاتی در گروه پدیدار شد که باعث جدایی کوتاه مدت کوتیپلتو از گروه گردید. در سال ۲۰۰۵، یاری کاینولاینن نوازنده با سابقه گیتار بیس از گروه اخراج و لاری پورا جایگزین وی شد.
سرتیپ اسمٰعیل آقا که بعدا نام خانوادگی امیرفضلی برای خود برگزید، فرمانده لشکر شمال غرب (همدان) از لشکرهای پنج‌گانهٔ تحت فرمان سردار سپه بود. پس از کودتا، در چهارم دی ۱۳۰۰ از درجهٔ سرتیپی به درجهٔ امیرلشکری نایل شد که از سال ۱۳۱۴ سرلشکری نامیده شد. در فروردین ۱۳۱۵ کفیل (سرپرست) وزارت جنگ شد و در ششم آبان ۱۳۲۰ در راستای بازنشستگی گستردهٔ امرای دورهٔ رضا شاه بازنشسته شد. وی در سال ۱۳۳۱ درگذشت. همچنین فرزند وی سرلشکر نصرالله امیرفضلی اندکی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ به مقام مدیرعاملی هواپیمایی ملی ایران (هما) منصوب شد.
سرتیپ‌، شدم ذلیل در جنگ پشه بیمارم و زار و مانده در چنگ پشه
سلطنت تا بکمان یافت زسر تیپ سهام چرخ میدان سپه آمد و مریخ غلام
زند تیپا به قانون اساسی به افسون‌های نرم دیپلوماسی
یک ماشین سایز بزرگ گران‌قیمت ساخت آئودی بود که توسط آئودی بین سالهای ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۲ به عنوان جانشین آئودی تیپ ام تولید شد.
پاک یزدان را سپاسدار زی، و ستایشگزار باش که این سه پایه بالا دست و سه مایه والا سایه را در آب و گل سرکار سرتیپ سرشت، و بیخ این سه همایون نهال سنگین سایه رنگین شایه را در سرابستان جان و دل آن کام بخشای دل و جان گشت، هر که انبازوی باشد و گوهر مهر پرورد رامش آوردش را اختر آسا در پیش و بخت کردار در پی، دارای هر سه کام و خداوند هر سه نام خواهد بود.
به سردار برگو که حکم حکیم کم از امر سرتیپ و سرهنگ نیست
کارگر را بهر دفع کارفرمایان چو تیپ با سر شمشیر خونین می‌دهم فرمان خون
البطانی غربی یک روستای فلسطینی در ناحیه غزه بود که در طول جنگ داخلی ۱۹۴۷–۱۹۴۸ در فلسطین تحت‌قیمومت بریتانیا در ۱۳ مه ۱۹۴۸ توسط تیپ گیواتی طی عملیات باراک از سکنه خالی شد. این روستا در ۳۶ کیلومتری شمال شرقی غزه واقع شده بود.
او سرتیپ تیپی در بخش استون بود که از دژهای کنار رودخانه پوتوماک در شمال واشینگتن حفاظت می‌کند. بیکر در شامی با جورج ویلکس خبرنگار در اوت پیش‌بینی کرد که به زودی در نبردی کشته خواهد شد: «من مطمئنم که در این جنگ نباید زنده بمانم و اگر نیروهایم هرگونه اراده‌ای برای رسیدن به یک راه حل را از خود نشان دهند، در اولین نبرد سقوط خواهم کرد. بعد از حرفه خود در مکزیکو و به عنوان سناتور ایالات متحده، قادر نخواهم بود تا به دشمن پشت کنم».
احمدرضا رادان در سال ۱۳۴۲ در اصفهان زاده شد. وی فعالیت نظامی را از سال ۱۳۶۱ به صورت نیروی داوطلب در بسیج آغاز کرد، سپس به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتقل شد و در طول جنگ ایران و عراق از اعضای این نهاد بود. او پس از جنگ به نیروی انتظامی منتقل شد و همچنان نیز در فرماندهی انتظامی با درجه سرتیپی فعالیت می‌کند.
اینکه روزگاری دیرپای هر کاری را پس دست گذاشته اند و در رکاب سرتیپ دریا نهیب که به گوهر در باز سفید و شیر سیاه است، در آن سبز بیشه رای و خواست بر نخجیر ماهی و تو رنگ گماشته. زهی کار و کام و خهی نوا و نام که همواره با شیر مرغزاری و باز شکاری هم شاخ و یالی و هم پرو بال. ترا از این آفت و انداز و پر و پرواز گزیده تر کام و هوس انبازی درنگ و شتاب و دمسازی لگام و رکاب ایشان بود، و شوریده دل بر بوی و امید این بلند پایه، بدرود یاران و خویشان کرد. بار خدا را ستایش آنچه دوست خواست و دشمن کاست، به خوشتر ساز و سنگی در خشک و تر با چنگ افتاد و به کوری فسیله ها گاو و خر تو سن کام و باره نام به زیباتر آب و رنگی در رکاب مهلبی و زین خدنگ آمد.
ادبری در دانشگاه نیویورک تحصیل کرد و در ابتدا قصد داشت قبل از تغییر رشته خود به نویسندگی دراماتیک در آنجا تدریس کند. به عنوان دانش آموز در کالج، او شروع به آماده شدن برای دنبال کردن حرفه ای در کمدی کرد و در تیپ شهروندان راست قامت کارآموزی کرد. او در دوران دانشجویی با همکاران آینده ریچل سنوت و اما سلیگمن آشنا شد.