تنگ
معنی کلمه تنگ در لغت نامه دهخدا

تنگ

معنی کلمه تنگ در لغت نامه دهخدا

تنگ. [ ت َ ] ( ص )ضد فراخ بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 278 ) ( شرفنامه منیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نقیض فراخ باشد. ( برهان ). بی وسعت و ضیق و کم عرض. نقیض فراخ. ( ناظم الاطباء ). پهلوی تنگ بمعنی ضیق. ( حاشیه برهان چ معین ). باریک. کم عرض. اندک پهنا. مقابل گشاد. جایی که کسی یا چیزی به دشواری در آن جای گیرد. مقابل فراخ. ( فرهنگ فارسی معین ) :
من و بیغولگکی تنگ ، به یک سو ز جهان
عربی وار بگریم به زبان عجمی.آغاجی.به گور تنگ سپارد ترا دهان فراخ
اگرْت مملکت از حد روم تا حد زاست.کسائی.زمانه سراسر پر از جنگ بود
به جویندگان بر، جهان تنگ بود.فردوسی.نباید سپاه مرا بهره زین
به تنگست بر ما به مردی زمین.فردوسی.چو زنهار دادم نسازمْت جنگ
جهان نیست بر مرد هشیار تنگ.فردوسی.یکی شهر بد تنگ و مردم بسی
ز کوشش بدی خوردن هر کسی.فردوسی.چو بر دجله بر یکدگر بگذرند
چنان تنگ پل را به پی بسپرند
بترسد چنین هر کس از بیم آب
همی برخروشد چو گیرد شتاب.فردوسی.به پنجم چنان دید جانم بخواب
که شهری بدی تنگ نزدیک آب.فردوسی.چو سازی درنگ اندر این جای تنگ
شود تنگ بر تو سرای درنگ.فردوسی.میان تنگ ، چون ببر و، بازو ستبر
همی فر تاجت برآید به ابر.فردوسی.چو گور تنگ شود بر عدو جهان فراخ
هر آن زمان که بر اسبش کشیده باشد تنگ.فرخی.یکی خانه دیدم ز سنگ سیاه
گذرگاه او تنگ چون چنبری.منوچهری.او مار بود و مار، چو آهنگ او کنی
اندرجهد ز بیم به سوراخ تنگ غار.منوچهری.پدر گفت کاین رای پدرام نیست
تو خردی ترا رزم هنگام نیست
هنوزت نگشته ست گهواره تنگ
چگونه کشی از بر باره تنگ ؟اسدی.خرد مکن طبع نه چرخیست خرد
تنگ مکن دل نه جهانیست تنگ.مسعودسعد.و باید چشمهای واو، قاف و فا درخور یکدیگر و بر یک اندازه بود، نه تنگ و نه فراخ. ( نوروزنامه منسوب به خیام ).
تنگ باشد یکی جهان و دو شاه
تنگ باشد یکی سپهر و دو ماه.سنائی.

معنی کلمه تنگ در فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - لنگة بار، عدل ، جوال . ۲ - تسمه ای که به کمر اسب یا الاغ بندند. ۳ - آن چه که بدان چیزهایی را تحت فشار قرار دهند مانند قید صحافی . ۴ - بار، حمل .
(تُ ) (اِ. ) کوزه ای از جنس سفال یا بلور که قسمت پایین آن بزرگ و بالای آن تنگ و باریک باشد.
( ~. ) [ په . ] ۱ - (ص . ) باریک ، کم عرض . ۲ - جایی که کسی یا چیزی به دشواری در آن جا گیرد. ۳ - (اِ. ) دره .
( تَ ) (ص . ) ۱ - بسیار نزدیک ، چسبان . ۲ - نایاب .

معنی کلمه تنگ در فرهنگ عمید

۱. پارچ.
۲. کوزۀ آب یا شراب که از سفال یا بلور یا چیز دیگر درست کنند به ویژه کوزه ای که شکمش بزرگ و گردنش باریک و دهانۀ آن تنگ باشد: تنگ آبخوری، تنگ بلور.
۱. [مقابلِ گشاد] کوچک تر از اندازۀ مورد نظر: کفش تنگ.
۲. [مقابلِ پهن] باریک، کم پهنا.
۳. [مقابلِ فراخ] ویژگی جایی که کسی یا چیزی به سختی در آن قرار گیرد و فشار بر او وارد شود: اتاق تنگ.
۴. زمان کم.
۵. [مجاز] دشوار.
۶. (قید ) بافشار.
۷. (قید ) با فاصلۀ کم.
۸. (اسم ) دره: چو دستان سام اندر آمد به تنگ / پذیره شدندش همه بی درنگ (فردوسی: ۲/۸ ).
۹. [قدیمی] کمیاب.
* تنگ آمدن: (مصدر لازم ) [مجاز] به ستوه آمدن، آزرده شدن، ملول شدن.
* تنگ آوردن: (مصدر متعدی ) [مجاز] به تنگ آوردن، به کسی سخت گرفتن و او را در تنگنا گذاشتن، به ستوه آوردن.
۱. تسمه یا نواری پهن که به کمر اسب یا الاغ می بندند.
۲. هرچیزی که چیز دیگر را با آن بفشارند و زیر فشار قرار بدهند، مانند قید صحافی.
۳. بار.
۴. [قدیمی] یک لنگه بار.
۵. [قدیمی] جوال.
۶. [قدیمی] بار و خروار از چیزی: دراین میانه فزون دارد از هزار کلات / به هریک اندر دینار تنگ ها بر تنگ (فرخی: ۲۰۷ ).
* تنگ شکر: [قدیمی]
۱. بار شکر.
۲. [مجاز] لب معشوق.

معنی کلمه تنگ در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تسمه و نواری پهن که بکمر مرکوب ( اسب یا الاغ ) بندند دوالی که بدان بار را برپشت چارپا محکم سازند . ۲ - آنچه که بدان چیزهایی را تحت فشار قرار دهند مانند قید صحافی . ۳ - جوال لنگه بار عدل . ۴ - بار حمل . یا تنگ شکر . ۱ - بار شکر . ۲ - لب معشوق .
دهی از دهستان کنارک شهرستان چاه بهار است .

معنی کلمه تنگ در فرهنگستان زبان و ادب

{gorge} [جغرافیا، زمین شناسی] دره ای باریک و ژرف با دیواره های سنگی تقریباً قائم در کوهستان که از ژرف دره کوچک تر و از تنگ دره پرشیب تر است

معنی کلمه تنگ در دانشنامه عمومی

تنگ (بدخشان). تنگ ( به لاتین: Tang ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بدخشان واقع شده است.
تنگ (گرمی). تنگ یک روستا در ایران است که در استان اردبیل واقع شده است. تنگ ۱۸۷ نفر جمعیت دارد.
گفته می شود آقای سعید مختاری داماد این روستا بوده و او با یک خانواده ی مذهبی وصلت کرده است. این وصلت اختلاف چند صد ساله ی اهالی درگاهلو و تنگ را به فراموشی سپرده است. انتزاع روستای درگاهلو از بخش اونگوت و الصاق آن به بخش مرکزی گرمی نیز مردم روستاهای درگاهلو و تنگ را تا حدودی به هم نزدیک کرده است.
تنگ (نوشیدنی). تنگ ( انگلیسی: Tang ) یک نوع از نوشیدنی با طعم میوه است، فرمول اصلی این فراوردهٔ غذایی در اصل به ویلیام میچل دانشمند علوم غذایی شرکت ژنرال فودز متعلق به سال ۱۹۵۷ می باشد، این نوشیدنی برای اولین بار به صورت پودر در سال ۱۹۵۹ عرضه شد ، نام تجاری تنگ تحت مالکیت بین المللی موندلیز به بازار عرضه گردید.
فروش محصول تنگ بسیار ناچیز بود تا زمانی که ناسا از این فراورده در برنامه فضایی مرکوری بر روی جان گلن استفاده کرد ، متعاقب آن در پروژه جمنای استفاده گردید و از آن زمان به بعد در برنامهٔ غذایی همیشه همراه فضانوردان ایالات متحده بود، این پروسه منجر به پیدایش این تصور شد که تنگ برای برنامهٔ فضایی ناسا اختراع شده است.
معنی کلمه تنگ در فرهنگ معین

معنی کلمه تنگ در دانشنامه آزاد فارسی

تُنْگ
ظرفی از جنس سفال، بلور، چینی، عاج، چوب و مانند آن ها، با گردن استوانه ای نسبتاً باریک، برای نگهداری آب و نوشیدنی های دیگر. تنگ دارای سه قسمت اصلی بدنه، گردن و دهانه است. بدنۀ آن کروی، شلجمی، بیضی یا باریک یا قطور، و دهانش تنگ و گاهی دارای آبریز منقارمانند است. این ظرف بدون دسته یا با دسته، و گاه با پایه یا بدون پایه است. لولۀ آن بر سرش قرار دارد و آن جا که به بدنه متصل می شود، تَنگ و سَر لوله گشاد است. تُنگ به کوزه و پارچ و ابریق نیز شباهت دارد، که تشخیص آن ها بسیار مشکل است و تنها کاربری آن ها موجب تمایزشان می شود. این ظرف از پیش از تاریخ تا امروز، با نقوش متنوع، کاربری داشته است.

معنی کلمه تنگ در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تُنگ، ظرف مخصوص نگهداری و حمل مایعات، شامل سه قسمت اصلی بدنه، گردن و دهانه می باشد.
از وجه تسمیه آن اطلاع دقیقی در دست نیست. به سبب شباهتش با کوزه، برخی واژه نامه ها آن را کوزه ای سفالین یا بلورین بیضی شکل که لوله و نایژه آن بر سرش قرار دارد یا کوزه ای که «شکمش کلان و گردنش کوتاه و دهانش تنگ باشد»، معرفی کرده اند.
اشکال تنگ
این ظرف به اَشکال گوناگون دیده شده است: بدنه مدور، شَلْجَمی، گلابی شکل، مکعب و غیره با گردن کوتاه، بلند، باریک یا قطور با لبه هایی به اشکال گوناگون، همچنین تنگهایی با دسته یا بی دسته، پایه دار یا بی پایه و جز آن. این تنوع، سبب شباهت و همانندی تنگها با بعضی ظروف دیگر گردیده و گاه تشخیص تنگ و غیر آن را مشکل کرده است. از جمله پارچ، مشربه و نیز ابریق که هم به معنای تنگ و کوزه هم به معنای آفتابه به کار رفته است. تنگ با این که از نظر کارکرد با صُراحی و آفتابه و گلابدان و قوری و قمقمه فرق دارد اما گاه تفکیک آن ها آسان نیست. تنگ ممکن است از سنگ، عاج و چوب نیز ساخته شود.
پیشینه تنگ
بنابر یافته های باستان شناسی، این ظرف از پیش از تاریخ کاربرد داشته است. امروزه نیز از آن استفاده می کنند یا برای تزئین به کار می برند. استفاده از تنگ در معابد و در نقوشی با مفاهیم اساطیری و دینی روی بدنه آن و ارتباط آن با آب و مفهوم برکت بخشی می تواند زمینه کاربردهای آیینی و نمادین آن باشد. چنانکه بر مُهری استوانه ای در چغازنبیل از اوایل هزاره دوم پیش از میلاد الاهه آب میان تنگهایی نشسته که آب از آن ها فوران می کند. بر مهر دیگری از شوش، مردوک (خدای بزرگ بابلی) بر تخت نشسته و تنگی به دهان نزدیک کرده است. تنگ سفالینی نیز از پیش از تاریخ منسوب به بین النهرین با نقش زنی بر روی گردن آن و نیز گوشواره ای طلا به شکل تنگ از دوره پارتیان به دست آمده است.
مکشوفه های باستانی تنگ
...

معنی کلمه تنگ در ویکی واژه

ویژگی لباس، کفش، یا کلاهی که از اندازه مورد نظر کوچکتر باشد. مقابل گشاد.
باریک، کم‌عرض، جایی که کسی یا چیزی به دشواری در آن قرار گیرد. بسیار نزدیک.چسبان.
تِنْگَ: در گویش گنابادی یعنی خُشکی ، گذرگاه
ظرفی بلوری یا چینی و مانند آن با گردن استوانه‌ای نسبتاً باریک که در آن، آب یا نوشیدنی‌های دیگر می‌ریزند.
بار، لنگه بار، عدل، جوال.
تسمه‌ای که به کمر اسب یا الاغ بندند.
آن چه که بدان چیزهایی را تحت فشار قرار دهند مانند قید صحافی.

جملاتی از کاربرد کلمه تنگ

استخراج معدن یک صنعت روبه افزایش است. شمال غرب و استان سن خوآن نواحی اصلی این فعالیت هستند. فلزات استخراج شده عبارت‌اند از طلا، نقره، روی، منیزیوم، مس، گوگرد، تنگستن و اورانیوم. در طی تنها ده سال، صادرات از رقم ۲۰۰ میلیون دلار (آمریکا) به ۲/۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۴، با نسبت ۳٪ کل صادرات رسید.
کنون کار بر من به تنگ آمد است یکی نامدارم به جنگ آمد است
ای خواجه عقل بین که بزرگان شهر ما بر خویشتن فضای جهان تنگ می کنند
اکنون دل و نقش دهن تنگ تو کز وی بسیار طلب کرد نشانیّ و نمی یافت
این قرآن در اوایل سده نهم هجری قمری به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری به خط محقق نوشته شد. این قرآن که ابتدا بر سردر دروازه قرآن در محل تنگ الله اکبر شیراز نگهداری می‌شد، در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی به موزه پارس منتقل شد. در بین عوام معروف بود که هر برگ این قرآن ۱۷ من، و مجموع وزن این قرآن نیز ۱۷ من می‌باشد و این را معجزه این قرآن می‌دانستند.
مگر زمین دگر از غبار دل سازیم وگرنه روی زمین بر جنون ما تنگ است
دهان تنگ تو هر خرده‌دان نمی‌داند که غیب را به جز از غیب‌دان نمی‌داند
وای بر من که در این تنگ دره ماندم خنک تو که بنشسته به هامونی!
این بنا در هفت کیلومتری باختر شهر نورآباد ممسنی در شمال باختری استان فارس واقع شده‌است که در دره‌ای در کنار کوه تنگ کلاغی واقع است و در این بخش هیچ آبادی‌ای وجود ندارد.
بود مشکل، گذشتن زین ره تنگ درین ره، راهرو نقشی‌ست بر سنگ
تنگ براق، نام دره زیبای شمال روستای تنگ براق است. در این تنگه شاهد رویش گیاهان و تشکیل پاسیوهای طبیعی در دیواره‌ها و شکاف‌ها هستیم. رودخانه پرآبی که در این دره جریان دارد به رود کر می‌ریزد.
گرچه از تنگدلانیم به ظاهر صائب چه فضاها که درین گوشه زندان داریم
احمدآباد سرتنگ، روستایی از توابع بخش اندیکا شهرستان مسجدسلیمان در استان خوزستان ایران است.
شاها چو دل دشمن تو قافیه شد تنگ با آنکه مکرر شد چون جود شهنشاه
اگر روزی، نام هند فقر و تنگدستی را به یاد می‌آورد، اکنون پیشرفت‌های اقتصادی و رنسانس علمی این کشور توجه همگان را به خود جلب کرده‌است.[نیازمند منبع] مدت‌هاست که سرمایه‌گذاری‌های عظیم خارجی در این کشور امری عادی به‌شمار می‌آید و فروش کالاهای هندی در بازارهای جهان به شدت افزایش یافته‌است.
گرچه خوش‌بوی و روی و خوش گله‌اند زود سیرند و تنگ حوصله‌اند