شرمی

معنی کلمه شرمی در لغت نامه دهخدا

شرمی. [ ش َ ] ( ص نسبی ) شرمنده. شرمناک. شرمسار. ( از آنندراج ). شرمگین. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مترادفات این کلمه شود.
شرمی. [ ش َ ] ( اِخ ) قزوینی. یا شرقی قزوینی. از گویندگان قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری قمری و به سال 1003 هَ. ق. زنده بود و سمت خیاطی شاه عباس اول را داشته است. بیت زیر از اوست :
به جستجوی تو شرمنده گشته ام همه جا
ز بس که سرزده رفتم به منزل همه کس.( از قاموس الاعلام ترکی ) ( فرهنگ سخنوران ).رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.

معنی کلمه شرمی در فرهنگ فارسی

خجلت شرمساری شرمندگی .

جملاتی از کاربرد کلمه شرمی

خیال بستر و بالین کمال بی شرمی است درآن ریاض که باشد ز غنچه خسبان گل
چون عشق در دل ریشه‌کرد دل عشقبازی پیشه‌کرد کی میتوان اندیشه کرد ناصح برو شرمی بدار
چه بی شرمی و چه زنهار خواری که مرگ دوستان را خوار داری
مسافرت کالیاس به شوش مورد تأیید هرودوت نیز قرار گرفته است، هرچند که دلیلش را ذکر نکرده است. علت این امر این است که ظاهراً هرودوت سعی داشته رویدادهایی که در نظر آتنی‌ها نامطلوب و نامطبوع بوده پنهان بدارد و این صلح در دید آتنی‌ها موفقیت چشمگیری به‌شمار نمی‌آمده است. مردم شهر از شرایط پیمان صلح کالیاس ناخرسند بودند و غالباً این پیمان را برای خود شرمی به حساب می‌آوردند. آن‌ها کالیاس را به این متهم می‌کردند که از شاه بزرگ رشوه اخذ کرده است.
چو بیرون گرکند اینجا بزاری سزد گر این زمان شرمی بداری
فیّاض هستی تو گرانی ز حد فزود شرمی که بیش ازین نتوان بود بار دوست
هوس بوسه ز لعل لب او بی شرمی ست گل پیغامی از آن غنچه دهان ما را بس
دیر آمدی دیر آمدی چون جست این تیر آمدی بی رای و تدبیر آمدی ناصح برو شرمی بدار
بهر مشتی خون که رزق خاک گردد عاقبت دست، بی شرمی بود بر دامن قاتل زدن
طراحان مشهور آلمانی عبارتند از: کارل لاگرفلد، جیل ساندر، ولفگانگ جوپ، فیلیپ پلین و مایکل میالسکی. شرکت‌هایی نظیر آدیداس و پوما نیز نشان‌گر موفقیت آلمان در این زمینه می‌باشند. همچنین مدل‌های سرشناس آلمانی از جمله کلودیا شیفر، هایدی کلوم، تاتیانا پاتیتس، نادیا آورمان، شرمینه شهریور، تونی گارن و بسیاری دیگر را که به شهرت جهانی رسیده‌اند می‌توان نام برد.
دگر باره بی شرمی آغاز کرد به آزار بانو سخن، ساز کرد
من حرف او را طی کنم من ترک نقل و می کنم این کارها من کی کنم ناصح برو شرمی بدار