روایت کردن. [ رِ ی َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از قول کسی سخن یا خبری گفتن. نقل کردن. ( ناظم الاطباء ). نقل کردن گفته کسی. از گفته دیگری به غیبت او نقل کردن : اثر، اثارة؛ روایت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) : اردشیر بابکان بزرگتر چیزی که از وی روایت کنند آن است که وی دولت ِ شده عجم را بازآورد. ( تاریخ بیهقی ). خبر آری که این روایت کرد جعفر از سعد و سعد از اسماعیل.ناصرخسرو.روایت کند ابوالقاسم از پدرش غسان... ( تاریخ بخارا ). عطار در دل و جان اسرار دارد از تو چون مستمع نیابد پس چون کند روایت ؟!عطار.من ز جان جان شکایت می کنم من نیم شاکی روایت می کنم.مولوی.و رجوع به روایت و روایة شود. || بیان کردن حدیث. ( ناظم الاطباء ). حکایت کردن سخن پیغامبران و امامان. و رجوع به روایةو روایت شود.
معنی کلمه روایت کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) از قول کسی سخنی خبر یا حدیثی نقل کردن .
معنی کلمه روایت کردن در ویکی واژه
riferire
جملاتی از کاربرد کلمه روایت کردن
و گفتهاند اول چیزی از قرآن که در مکه بر قریش آشکارا خواندند بعضی آیات از اول این سورة بود. روایت کردند از عبد اللَّه بن مسعود گفتا صحابه رسول مجتمع شدند گفتند قریش تا این غایت از قرآن هیچ نشنیدند در میان ما کیست که ایشان را قرآن شنواند آشکارا.
روایت کردند از ابن عباس و ابن مسعود که گفتند روز فتح مکّه رسول خدا (ص) سیصد و شصت بت را دید گرد کعبه در نهاده، هر قومی از مشرکان بتان خود را برابر خود داشته و در دست رسول (ص) مخصرهای بود فرا پیش بتان میشد و آن مخصره بر چشم و شکم ایشان میزد و میگفت بلفظ شیرین و بیان پر آفرین، بفرمان خدای آسمان و زمین: «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» و آن بتان بر وی در میافتادند و مشرکان تعجّب همیکردند و با یکدیگر میگفتند: ما رأینا رجلا اسحر من محمّد.
گفتهاند که: معنی آنست که: لا تستشیروا المشرکین فی شیء من امرکم. پس معنی وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ، و اللَّه اعلم، آنست که: با مؤمنان مشاورت کن در کاری که پیش آید. از ابن عباس روایت کردند که گفت: وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ قال ابو بکر و عمر: اگر کسی گوید چونست که مصطفی (ص) را به مشاورت فرمودند، و او را داناترین خلق و زیرکترین جهانیان بود، وحی بوی پیوسته از آسمان، و فرمان وی بر خلق بهر چه فرماید اگر خواهند و گر نه روان، پس وی را چه حاجت باین مشاورت؟ جواب آنست: که ایشان قومی از سادات عرب بودند، و از مصطفی (ص) اکرام و استمالت توقع میکردند. رب العالمین بمشاورت فرمود اکرام ایشان را، و برداشت قدر ایشان را. هر چند که رأی ایشان هم رأی وی بودی، و اعتماد و وثوق همه بر صواب دید وی بودی، اما اکرام ایشان در آن حاصل شدی و دل ایشان خوش گشتی. و نیز گفتهاند مشاورت بدان کرد تا سنتی باشد بعد از وی تا بقیامت. و هر کسی که کاری کند، بمشاورت کند تا بصلاح رسد، و بسداد نزدیکتر بود.
روایت کردند از ابن عباس که گفت: اصحاب ایکة و اصحاب مدین هر دو یکیاند، امّا جمهور مفسّران بر آنند که اصحاب ایکه دیگرند و اصحاب مدین دیگر و حقّ جلّ جلاله شعیب را بهر دو قوم فرستاد به پیغامبری. قال ابن زید: بعث اللَّه عزّ و جل شعیبا الی قومه اهل مدین و الی البادیة و هم اصحاب الایکة.
رسول (ص) گفت: «ما انا بقارئ» چه خوانم که من امّیام، خواندن ندانم؟! تا جبرئیل (ع) وحی گزارد گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ بر خوان نام خداوند خود یعنی بگوی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. اینست معنی آن خبر که روایت کردند از عبد اللَّه بن عباس: که اوّل وحی که جبرئیل به مصطفی آورد آیت تسمیت بود.
هر کرا بعد از من مصیبتی رسد بوفات عزیزی تا وفات من یاد کند و خود را بآن تعزیت و تسلیت دهد. از اینجا آغاز کنم قصه وفات مصطفی (ص) چنان که نقله اخبار و حمله آثار روایت کردند باسناد درست از جابر بن عبد اللَّه و عبد اللَّه بن عباس که گفتند: که آن روز که جبرئیل امین پیک حضرت، برید رحمت سوره النصر از آسمان عزت فرود آورد مصطفی گفت: یا جبرئیل نفسی قد نعیت ای جبرئیل ما را از قهر مرگ خبر دادهاند مانا که هنگام رفتن نزدیک گشت و آفتاب عمر بسر دیوار رسید، جبرئیل گفت: یا محمّد «وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی» آن گه رسول خدا بلال را فرمود تا ندا کرد گفت الصلاة جامعة. مهاجر و انصار جمله حاضر شدند در مسجد، رسول خدا نماز بگزارد آن گه بر منبر شد و خطبهای بلیغ خواندن گرفت چون کسی که وداع کند گفت: «یا ایّها الناس ایّ نبی کنت لکم؟»
و از امام جعفر (ع) روایت کردند که مقدار حرم از سوی مشرق شش میل است و از جانب دیگر دوازده، و از جانب سدیگر هشتده میل، و از جانب چهارم بیست و چهار میل، هر چه اندر ضمن این مواضع است حرم است، و بحکم شرع محترم است، و جای امن خلق است، چنانک رب العزة گفت مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً آن گه نمازگزاران بسوی آن خانه بستود و گفت وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی از مقام ابراهیم جای نماز گرفتند یعنی که آن خانه که ابراهیم کرد قبله گرفتند. و این بر قراءة نافع است و شامی وَ اتَّخِذُوا بر لفظ خبر. اما قراءت باقی وَ اتَّخِذُوا بر لفظ امر معنی آنست که اللَّه فرمود که مقام ابراهیم را قبله گیرید، و نماز بسوی آن کنید، یعنی آن خانه که وی بنا کرد.
ابو یوسف قاضی در حضرت هارون الرّشید بود که مائده بنهادند و طعامی آوردند که او را در آن حاجت بملعقه بود، هارون انتظار ملعقه میکرد، ابو یوسف گفت از جدّ تو عبد اللَّه بن عباس روایت کردند در تفسیر: «کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» که این تکریم آنست که هر خورندهای بدهن خود از زمین خورد مگر فرزند آدم که بدست بر گیرد و فرا دهن برد، هارون چون این بشنید ملعقه بشکست و بدست طعام میخورد.
وی هدفش را در سینما خلق «هنری انقلابی بدون مصالحه» و «وارد کردن ضربات پی در پی بر آگاهی و احساسات تماشاگر عنوان میکند.» آیزنشتاین فیلم «اعتصاب» اولین فیلم بلند خود را در ۱۹۲۴ ساخت. این فیلم از سوی روزنامه پراوادا «اولین اثر انقلابی سینمای ما» توصیف شد. یکی از خصوصیات بارز فیلم اعتصاب و در ضمن از خصوصیات منحصربهفرد سینمای آیزنشتاین این است که او به جای روایت کردن ماجرای قهرمانهای فردی، سبک و سیاقی که چه در آن زمان و چه همین حالا بر سینما مسلط است، تلاش داشت تا با شخصیتهای تیپیک و قهرمانان جمعی کار کند و این در هماهنگی کامل با مضمون فیلمهای او یعنی رخدادهای تاریخ انقلاب روسیه بود. اما در ضمن او به دنبال شیوههای جدیدی برای فیلمبرداری و تدوین فیلم بود.
بیهقی به این احتمال (از سر فشار دربار غزنوی) نپرداخته است و به این بسنده کردهاست که: «[...] و از هر گونه روایت کردند مرگ او را و مرا با آن کار نیست [...]»
یَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ این استفهام بمعنی «جحد» است و امر اینجا بمعنی نصرت و ظفر، یعنی که ایشان میگویند: ما را ظفر و نصرت چنان که وعده داده بودند نیامد، و منافقان این سخن بر جهت تکذیب گفتند. ربّ العالمین بجواب ایشان گفت: إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ چون لام نصب خوانی بر قراءت بصری، آن نصب از بهر انّ است، و چون برفع خوانی مستأنف بود. میگوید: نصرت و ظفر و قضا و قدر و شهادت همی خدای راست. یعنی: چون همه او راست، آن را دهد که خود خواهد. از ابن عباس روایت کردند که: این ظنّ ناسزا که باللّه میبردند تکذیب قدر است، که ایشان در قدر سخن میگفتند، و حوالت کارها با خود میکردند، و مشیّت خود برابر مشیّت خدا میداشتند. رب العالمین گفت: قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ.
مُنْزَلِینَ بفتح نون و تشدید زا قراءت شامی است، از آنجا گرفته که وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ و تا منزّلین مشاکل مسوّمین باشد. و دیگر قرّاء بتخفیف نون و فتح زا خوانند، از آنجا گرفته که: وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها. و معنی انزال چیزی از بالا بزیر آوردن است. یعنی که فریشتگان را از آسمان بزمین فرو فرستادند، دلیل است این که فریشتگان را مقام در آسمان است. همانست که جای دیگر گفت: إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ آن گه ربّ العالمین تصدیق وعد خویش را گفت: بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا یعنی من گفتم که خداوندم بَلی چنین کنم، اگر شما صبر کنید در جنگ دشمن و از معصیت خدا و مخالفت فرمان رسول وی بپرهیزید. وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا اصل «فور» از فارت القدر و التّنّور است. از ابن عباس روایت کردند که معنی فور اینجا قصد است و شتاب. مجاهد گفت: خشم است. میگوید: و بشما آید دشمن بشتاب از سر خشم که دارند. وجهی دیگر گفتهاند: وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ وقف است، آن گه گویی هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ، و معنی آنست که هذا ربّکم یمددکم، آنکه آن خدای شما است که مدد دهد شما را بپنج هزار فریشتگان.
شادمان احمدی (درگذشتهٔ ۱۷ آذر ۱۴۰۱) پس از ربوده شدن توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در بازداشتگاه کلانتری شهر دهگلان و زیر شکنجه کشته میشود. به گفته فعالان کرد او یکی از معترضان خیزش ۱۴۰۱ ایران بودهاست. نزدیکان خانواده او نحوه بازداشت او را اینگونه روایت کردند: «نیروهای اداره اطلاعات با دو اتومبیل سمند سفید و یک دستگاه پژو ۴۰۵ به منزل آنها هجوم برده و وی را با خود میبرند.».