هوم

معنی کلمه هوم در لغت نامه دهخدا

هوم. [ هََ ] ( ع اِ ) شکاف زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
هوم. ( اِ ) درختی است که در همه جا به هم رسد شبیه به درخت گز و گره های آن نزدیک به هم باشد و پارسیان زردشتی در وقت زمزمه در دست گیرند. مؤلف انجمن آرا گوید: هوم نباتی است اسفل ساق آن باریک و یک عدد و صلب و گل آن زرد و تیره و شبیه به یاسمین و برگ آن ریزه و شکوفه آن شبیه به یاسمین. صاحب تحفه گوید: از جنس ارغوان زرد است ، بعضی بخور مریم دانسته اند و دیگری گفته که گلی است که آن را جعفری خوانند و به اقسام میباشد، قسمی پنج برگ و قسمی مضاعف و به عربی آن را هوم المجوس گویند.( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و رجوع به هوم المجوس شود.
هوم. ( ترکی ، اِ ) به ترکی نام گیاهی است شاخه های آن پرگره و بارش شبیه به عنب الثعلب و کبک از آن بسیار محظوظ است و گفته اند از سموم قتاله است ،چون پیکان را به آب آلوده آن خشک نمایند زخمش کشنده است. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).
هوم.( هندی ، اِ ) به هندی به معنی ضیافت آتش باشد و آن چنان است که انواع گوشتها و روغنها در آتش ریزند و چیزها خوانند و طلب مطالب و مدعیات خود کنند. ( برهان ).
هوم. [ ] ( اِ ) یکی از خمسه قدمای دین زردشت به نقل صاحب التنبیه و الاشراف و معنی آن طینت ، سرشت و خمیره [ ماده ] است. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به امثال و حکم شود.
هوم. ( اِخ ) نام مردی است از آل فریدون که در کوهی عبادت کردی. چون افراسیاب از کیخسرو مغلوب و منکوب ، روی پنهان کرده فرار گزید، در اراضی ترکستان و اقصای بلاد تاتار پنهان میزیست ، به جانب دربند افتاده در بیغوله ها به سر میبرد تا به کوهسار ارمن و بردع درافتاد. شب به غاری خزید و از غایت محرومی از مال و دولت بر خود نوحه میکرد و ناله میکشید. هوم که در آن حوالی بود به هوای ناله وی بر سر وی رفت و دانست که افراسیاب است که از بیم سپاه کیخسرو در زوایای جبل و شعاب قلل متواری است. با وی درآویخت و به حکم تقدیر بر وی غلبه یافت و او را بگرفت و ببست و سرانجام به دست کیخسرو کشته شد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
کجا نام آن نامور هوم بود
بسی سال دور از بر و بوم بود.فردوسی.بیاویخته آن دو تن سخت دیر
به آخر ورا هوم آورد زیر.فردوسی.

معنی کلمه هوم در فرهنگ معین

(اِ. ) نام درختی شبیه به درخت گز.

معنی کلمه هوم در فرهنگ عمید

گیاهی دارای ساقۀ کوتاه و پرگره که شیرۀ سفیدی دارد.

معنی کلمه هوم در فرهنگ فارسی

۱ - نام گیاهی است که شیره سفید به رنگ شیر دارد و مسکر است و در مراسم مذهبی مینوشیدند . ۲ - نام فرشته ایست که در بندهای ۸۹ و ۹٠ مهریشت از آن سخن رفته است . ۳ - نام عابدی در زمان کیکاوس و کیخسرو که افراسیاب ویرا اسیر کرد.
(اسم ) درختچه ای ازتیر. گنتاسه که جزئ تیره های نزدیک به مخروطیان است . درتداول عامه و زبان فارسی این گیاه را ریش بز نیز گویند . توضیح ازاین گیاه و سایر گیاهان این تیره که بنام علمی افدرا خوانده میشوند آلکالوئیدی بنام افدرین بدست می آورند که اثراتی مشابه آدرنالین دارد و سمیتش نیز از آدرنالین کمتر است و بر خلاف آدرنالین بیشتراز راه دهان مصرف میشود . درافغانستان هوم به ریواس اطلاق میشودکه بگیاه مورد بحث ربطی ندارد . آربائیان قدیم گیاه مزبور رامقدس میدانستند و عصار. آنرا میجوشانیدند بحدی که دارای رنگ شود و بر آن بودند که شیر. آن روح را فرح می بخشید و این نوشابه خدایان را قوی دل و مسرور و حس جنگجویی آنانرا تهییج میکند. مخصوصا ایندر (رب النوع رعد ) ازاین مسکر بسیار می آشامد وپس از آن هیچ قوه ای قادر نیست در برابر او مقاومت ورزد . این استعمال مایع مزبور در موقع قربانی یکی از کهن ترین رسوم عبادت آریایی است . این نوشابه را روی آتش میریختند الکلی که در آن وجود داشت سبب اشتعال آتش میگردید . روحانیون نیز در موقع اجرای مراسم عبادت بقدر کفایت از آن مینوشیدند. مایع مزبور نه تنها مقدس و گرامی بود بلکه از معتقدات آریایی این است که برای گیاه مزبور درج. خدایی قایل بوده اند سومه یکی از خدایان مقتدر و مورد پرستش و احترام بوده . وی در موقع رافت نیکوکار و بهنگام غضب خطرناک وقهاربود چون زرتشت ظهور کرد همه گونه فدی. خونین واستعمال شربت مسکر را تحریم کرد هرچند ازهوم درهیچ جای گاتها سخنی نیست ولی بار تولمه نوشته است که در گاتها یسنا ۳۲ بند ۱۴ پیامبرایران استعمال شربت مسکر را منع کرده است . یا هوم المجوس گیاهی است ساقش یک عدد و باریک و صلب و گلش زرد و تیره و شبیه بیاسمین و برگش ریزه است و ظاهرا از جنس ارغوان زرد باشد و نزد بعضی بخورمریم است .
یکی از خمسه قدمائ دین زردشت بنقل صاحب التنبیه و الاشراف و معنی آن طینت سرشت و خمیره است

معنی کلمه هوم در فرهنگ اسم ها

اسم: هوم (پسر) (فارسی)
معنی: نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد فریدون، در زمان افراسیاب تورانی

معنی کلمه هوم در دانشنامه آزاد فارسی

(به سانسکریت: سوم، سوما) گیاهی که آریاییان باستان از جوشاندۀ عصارۀ آن نوشابه ای سکرآور، به نام همین گیاه، فراهم می آوردند. هوم نوشابه ای مقدس و آیینی بود که روحانیان به هنگام اجرای مراسم دینی از آن می نوشیدند. زردشت نوشیدن هوم را ممنوع کرد، اما ایرانیان رفته رفته به سنت گذشته بازگشتند و آن را در آیین های دینی خود گنجاندند. حتی در اَوستای متأخریشتی به نام «هوم یشت» پدید آمد. در ادب پهلوی نیز، هوم جایگاهی ویژه دارد. در هند نیز سوم (هوم) مقدس بود و به باور هندیان باستان ایندرا (رب النوع رعد) از این سکر می آشامید و پس از آن هیچ نیرویی تاب ایستادگی در برابر او را نداشت. مراسم هوم از مهم ترین آیین های مزدیسنا است، که با آداب و شست وشوی مخصوص با سرود اوستا در مقابل مجمر آتش انجام می گیرد. پنج تا هفت ساقه از گیاه هوم با کمی آب زوهر (زَور) و ترکۀ انار در هاون با ترتیب معین فشرده می شود و به آن پَراهوم می گویند. هوم نام فرشتۀ موکل به فدیۀ هوم نیز هست. هومی که امروزه معروف است، نام گیاهی است زردرنگ، کوهستانی، دارای ساقۀ نرم و پرالیاف، که شیره ای سپید به رنگ شیر دارد و دارای مواد شیمیایی آتروپین و پزودو افدرین است. امّا هومی که در اوستا و سومایی که در آیین های هند باستان از آن سخن رفته است، به درستی شناخته شده نیست. در شاهنامۀ فردوسی، هوم زاهدی است نیکدل و نژاده، از تبار فریدون، که افراسیاب تورانی را در غاری بر بلندای کوهی به کمند گرفت و به کیکاوس و کیخسرو سپرد تا او را به کیفر رسانند.
هوم (شهر). هوم (شهر)(Hum)
کوچکترین شهر دنیا واقع در کشو کروآسی که فقط ۱۷ نفر جمعیت دارد. قدمت آن به اوایل قرن ۱۲م می رسد. دیوار شهر، خانه های سنگی زیبا، کوچه های تنگ و باریک و کلیسای بسیار قدیمی آن جلوه ای کم نظیر به آن بخشیده است. تمام بناهای آن جز یک مدرسه ایتالیایی که در قرن ۱۹ ساخته شده، قدیمی است و ایجاد بنای تازه در آن ممنوع است. اداره شهر به عهده شهردار است که هر ساله توسط مردم انتخاب می شود و مسئوول برگزاری جلسات بحث و گفتگو درباره مسائل و مشکلات شهر و رسیدگی به تخلفات است. تنها رستوران محلی آن کسب و کار پر رونقی دارد.

معنی کلمه هوم در ویکی واژه

نام درختی شبیه به درخت گز.

جملاتی از کاربرد کلمه هوم

بلشکر چنین گفت هومان که بس ازین مهتران مفگنید ایچ کس
بپیچید دل هوم را زآن گزند بر او سست کرد آن کیانی کمند
امیرنشین کویت با مساحت ۸۱۸/۱۷ کیلومترمربع و جمعیت حدوداً دو میلیون نفر در شمال شبه‌جزیره عربستان و شمال غربی خلیج فارس بین ۸ و ۳۰ درجه عرض جغرافیایی ۴۶ و ۴۸ درجه طول شرقی قرار گرفته و از شمال به عراق، از جنوب به عربستان سعودی و از شرق به خلیج فارس محدود می‌باشد. کویت سرزمینی است مسطح و بیابانی که سطح آن پوشیده از ماسه‌است و عوارض طبیعی چون کوه‌ها و رودها در آن وجود ندارد. از آنجا که فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره پیرامون شهر (کویت) می‌چرخد، از نظر مساحت و جمعیت می‌توان مفهوم دولت - شهر را بر کویت اطلاق کرد.
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال هوم یونایتد اشاره کرد.
رنگی از هستی ندارد نقطه مرهوم من شوخ چشمی می کنم چون شبنم از بالای گل
چنانکه نقطه موهوم دیدنست محال به نزد عقل چنان آمد آن دهان دیدن
عشق اگر بر موسی جانت تجلی آورد صد چو طور هستی موهوم مندک میکند
در بزم احد غیر یکی راه ندارد با کثرت موهوم در این بزم میائید
نابسته به ظاهر کمر هستی موهوم در رشته جان پیچ وخم موی میان بود
سپهدار هومان، سوار دلیر که روبه ستاند ز چنگال شیر
نه آن مفهوم عام اعتباری که باشد بر وجود صرف جاری

برآشفت گردافگن تاج‌بخش به دنبال هومان برانگیخت رخش

فیشر سخت مبارزه کرد تا از تفاوت و برتری مفهوم خود از توزیع پارامتر در مقایسه با مفاهیم مشابه ای چون توزیع پسین بیز، احتمال سازنده فرزر و فواصل اطمینان نیمن دفاع کند. برای نیم قرن، فواصل اطمینان نیمن برای تمام اهداف عملی برنده شد و ماهیت پدیدارشناختی احتمالات را اعتبار بخشید. با این دیدگاه، وقتی با یک متغیر گوسی سروکار دارید، میانگین μ توسط ویژگی‌های فیزیکی پدیده‌ای که مشاهده می‌کنید در واقع در جایی که مشاهدات، عملگرهای تصادفی هستند ثابت می‌شود. بنابراین مقادیر مشاهده‌شده، مشخصات یک نمونه تصادفی هستند. به دلیل تصادفی بودن آن‌ها، می‌توانید فواصل زمانی خاص نمونه حاوی μ ثابت را با احتمال معینی که نشان دهنده اطمینان است، محاسبه کنید.
شناخت حیوانات بازی کرده‌است. ارتباطات حیوانات، در واقع مفهوم درستی از دنیای حیوانات است.